
محمدرضا سنگری:
رواج رشوهگیری و حرامخواری، زمینه ساز عاشورایی دیگر است
مردمیکه به تعبیر امام حسین (ع)، شکمهایشان از حرام پر شده، عاشورای سال ۶۱هجری را رقم زدند.لذا آموزههای کربلا باید برای انسان قرن بیستم مطرح شود تا در بحبوبه مناقشات اقتصادی، مقدمه عاشورایی دیگر فراهم نشود.به گزارش باشگاه خبرنگاران پویا، حادثهها در تاریخ هر اندازه از نقطه ولادت خود فاصله میگیرند کمرنگتر میشوند و سهمشان در گزارشهای تاریخی به مرور زمان، کم و کمتر میشود.چراکه رویدادهای دیگری پیش میآید و آنها به فراموشی سپرده میشوند.به عنوان مثال در تاریخ ادبیات مشاهده میکنیم که به سبب اینکه افراد تازهتری آمدهاند، سهم قبلیها را کمتر میکنند.اما عجیب آن است که یک حادثه در تاریخ وجود دارد که هرچه از مبداء خود فاصله میگیرد، درخشانتر و روشنتر میشود، گرهخوردگی آن با انسان، جامعه و جهان بیشتر میشود و آن واقعه عاشورا است.تسنیم در گفتگویی که با دکتر محمدرضا سنگری، عاشوراپژوه و نویسنده کتاب ارزشمند «آیینهداران آفتاب» انجام داده است، ابعاد گوناگونی از واقعه کربلا را بررسی کرده است.نویسنده کتاب آیینهداران آفتاب در این گفتگو تأکید کرده است که: «ضرورت دارد ماجرای عاشورا را برای جهان امروز مطرح کنیم.چراکه عاشورا پیامهای روشنی برای انسان در جهان امروز دارد، منفک از اینکه ما به یک اعتقاد، دین و مذهب خاصی تکیه کنیم.این آموزهها باید برای انسان قرن بیستم مطرح شود تا راه سعادت و نجات او را از میان انبوه وقایع و ابزارهای سرگرمکننده و اغفالکننده مشخص کند.»
تفاوت کربلای امام حسین علیهالسلام با سایر وقایع تاریخی چیست که بعد از قرنها که از این واقعه میگذرد، هنوز هم این اندازه روشن و مشخص برای ما نمایش داده میشود؟
کربلا قصهای نیست که به تاریخ پیوسته و تمام شده باشد.حادثهها در تاریخ هر اندازه از نقطه ولادت خود فاصله میگیرند کمرنگتر میشود و سهم شان در گزارشهای تاریخی به مرور زمان، کم و کمتر میشود.چراکه رویدادهای دیگری پیش میآید و آنها به فراموشی سپرده میشوند.به عنوان مثال در تاریخ ادبیات مشاهده میکنیم که به سبب اینکه افراد تازهتری آمدهاند، سهم قبلیها را کمتر میکنند.اما عجیب آن است که یک حادثه در تاریخ وجود دارد که هرچه از مبداء خود فاصله میگیرد، درخشانتر و روشنتر میشود، گرهخوردگی آن با انسان، جامعه و جهان بیشتر میشود و آن واقعه عاشورا است.باید تأکید کنیم که لازم است عاشورا را برای جهان امروز مطرح کنیم.عاشورا پیامهای روشنی برای انسان در جهان امروز دارد، منفک از اینکه ما به یک اعتقاد، دین و مذهب خاصی تکیه کنیم.این آموزهها باید برای انسان قرن بیستم مطرح شود تا راه سعادت و نجات او را از میان انبوه وقایع و ابزارهای سرگرمکننده و اغفالکننده مشخص کند.
چرا با وجود اطلاعات دقیق و صحیحی که از واقعه عاشورا در دست است و به نمونههایی از آن اشاره کردید، همچنان در بعضی از داستانها، فیلمنامهها و اشعار شاهد وهن تاریخ و تحریف عاشورا هستیم؟
فیلم، شعر و داستان الزاما تاریخ نیستند.اما کسی که درباره رویدادهای تاریخی به خصوص وقایع عاشورا به نوشتن شعر و داستان یا فیلمنامه اقدام میکند، نمیتواند تاریخ کربلا را مطالعه نکند.مطالعه دقیق تاریخی باید انجام شود.به عنوان مثال وقتی قرار است درباره عبیدا... بن حر جعفی داستانی نوشته شود، بافت و ساختار داستان با مطالعه تاریخ زندگی او تغییر میکند.به خصوص اگر نویسنده و پژوهشگر تاریخ عاشورا به دنبال طرح اندیشه بوده و قصد داشته باشد پیامهای روشنی و آموزهای ارائه دهد، باید خط پررنگی زیر جدیترین مسائل کشیده شود تا خودش را در جایی نشان دهد.یعنی سمت و سوی داستان و فیلم نامه و شعر به طوری باشد که العاقبه للمتقین کاملا بارز بوده و در حین فراز و فرودها، مشخص شود که حق کجا و باطل کجاست.
جایگاه تحلیل گری وقایع در کنار بیان رویدادها کجاست؟ به هر حال در واقعه عاشورا هم در صحنههای گوناگونی شاهد تحلیلهای دقیق و سنجیدهای از سوی امام حسین علیهالسلام هستیم.
درست است.تحلیلهای تاریخی که براساس اطلاعات دقیق انجام شود، موجب افزایش درک و شعور از قیام بزرگ کربلا میشود.همان طور که اشاره کردید امام حسین علیهالسلام نیز تحلیلهای دقیق و روشنگرانهای داشتهاند.به عنوان مثال باید به مخاطب اطلاع داده شود که چه اتفاقی افتاد که شخصی مانند بریر در مقابل سپاه امام حسین علیهالسلام قرار گرفت یا کسی مانند حر بن یزید ریاحی از لشکر عبیدا... بن زیاد به آن حضرت پیوست و رستگار شد.چطور شد که شخصیتی مانند عبدا... بن حمیر کلبی به امام حسین علیهالسلام پیوست.
شناخت این عناصر برای امروز ما بسیار ضرورت دارد.گاهی این ضرورت در مورد شخصیتهای منفی در واقعه کربلا بیشتر است.
همین طور است.اهمیت شناخت شخصیتهای منفی و دلیل رویگردانی آنها از جبهه حق به اندازهای است که امام حسین علیهالسلام این شخصیتهای منفی را دقیقا تحلیل کرده و میفرماید به چه دلیلی اینها از حق رویگردان شدهاند.وقتی بریر از سپاه عمرسعد وارد میدان شد، آن قدر صحبت کرد که گلویش گرفت.بازهم عکسالعملهای منفی در برابر امام علیهالسلام انجام داد که آن حضرت فرمودند: «میدانی چرا کلام و دعوت حق را نمیپذیری؟» در واقع تحلیل کرده و فرمودند: «فقد ملئت بطونکم من الحرام» به این معنا که چون شکمهایتان از حرام پر شده است و در ادامه فرمودند: «لقد عظمت رشوتکم» رشوههای بزرگی گرفتهاید که به موجب آن چیزی نمیفهمید.یعنی امام حسین علیهالسلام بر دو عنصر و عامل مهم رشوهگیری و حرامخواری برای برپایی عاشورا تأکید کردند.همچنین آن حضرت خود را معرفی کرده و تحلیل میکنند که میدانید من چه کسی هستم! میدانید که اینها لباس پیغمبر اکرم صلیا... علیه و آله است که بر تن من است! میدانید که عموی من حمزه و جعفر هستند! احتجاجات امام در مقام اعتراف گرفتن از آنهاست.پاسخ آنها هم قابل تحلیل است.به عنوان مثال در جواب این سؤال امام حسین علیهالسلام که با دانستن اینها چرا در مقابل من دست به شمشیر برده اید، پاسخ دادند: «لبغض ابیک؛ در اثر کینه و دشمنی پدرت!»مردمیکه به تعبیر امام حسین (ع)، شکمهایشان از حرام پر شده، عاشورای سال ۶۱هجری را رقم زدند.لذا آموزههای کربلا باید برای انسان قرن بیستم مطرح شود تا در بحبوبه مناقشات اقتصادی، مقدمه عاشورایی دیگر فراهم نشود.
در کنار تحریفها و دروغپردازیها، اطلاعات گمشدهای هم در مباحث تاریخی وجود دارد که اتفاقا در تحلیل تاریخ عاشورا و درسآموزی از آن بسیار مؤثر هستند.شاعران، سخنرانان و کسانی که قصد بیان معارف عاشورا را دارند، برای جبران این مشکل چه کنند؟
اطلاعات گمشده اثر زیادی در ایجاد تحریف وقایع دارد.آنقدر که حتی گاهی اشتباهات تاریخی و جغرافیایی روی میدهد که کل ماجرا را تحت تاثیر قرار میدهد.لازم است که مطالعات دقیق صورت بگیرد تا علم سخنران و هرکسی که قصد تحلیل وقایع را دارد، کامل و صحیح باشد.به عنوان مثال در برخی داستانهای عاشورایی دیده میشود که نویسنده وقایعی را به کوفه نسبت میدهد که در حقیقت در مدینه روی داده است.این در حالی است که ساختار مردمیو جامعهشناسی مدینه با کوفه بسیار متفاوت بوده است.
میدانیم که امروز در برههای از تاریخ قرار داریم که هم در داخل کشور و هم در فضای بینالمللی، رویدادهای جدیدی را تجربه میکنیم.از یک سو نتیجه مناظره با دشمن را دیدهایم و از سوی دیگر در داخل کشور بهخصوص در امور اقتصادی به نظم و ثبات نیاز داریم.اگر بخواهیم آموزههای عاشورا را با امروز مقایسه کرده و از آن درس بگیریم، چه درسهایی برای زندگی امروز ما در کربلا وجود دارد؟
سؤال بزرگ و مهمیاست.پاسخ کوتاه و اجمالی به این سؤال آن است که کربلا به ما میآموزد در این شرایط به جای برخورداری انفعالی، برخوردهای فعال داشته باشیم.یعنی نگاه نکنیم دیگران چه میکنند و ما منتظر رفتار آنها باشیم تا سپس عکسالعمل نشان دهیم.چون مقلد همیشه یک گام از طرف مقابل عقب است.درواقع اگر رفتار منفعلانه داشته باشیم، میدان و پیروزی در اختیار ما نخواهد بود.مهم این است که چه کسی کنشها را شروع میکند.در فضای بینالملل و در مقابل دشمن باید مقتدر بوده و قدم اول را برداریم.امام حسین علیهالسلام به ما یاد داد که فعال عمل کنیم.آن حضرت عمل کرد، راه افتاد، هر موقعیتی را پیدا میکرد از آن موقعیت به بهترین نحوه ممکن برای ترویج و اعلام کلام حق استفاده میکرد.ما باید برای فعال کردن خود اقدام کنیم.اگر بخواهیم برای موفقیت امروز از امام حسین علیهالسلام درس بیاموزیم، باید جستوجو کنیم که جهانیهای کربلا چیست و چه پیامهایی برای امروز ما دارد.این پیامها را مطرح کنیم.اگر انسان امروز مخاطب پیام کربلا باشد و از اسلام کربلا را دریافت کند، یقینا تبلیغات ضد اسلام شکست خواهد خورد.بهترین سرمایهای که امروز برای تبلیغ و طرح اسلام در جامعه جهانی داریم، معرفی کردن کربلاست.به عنوان مثال امروز در جامعه جهانی بحث کرامت انسانی مطرح است.کربلا به ما آموخت که کرامت انسانی خود را به هیچ قیمتی نفروشیم، تن به ذلت ندهیم، اگر با عزت بمیریم بهتر از آن است که با ذلت زندگی کنیم.آموزه جهانی دیگر کربلا آن است که حضرت اباعبدا... علیهالسلام به ما آموخته که پیشتر از آنکه دست و پای انسانها را آزاد کنیم، باید اندیشه آنها را آزاد کنیم.این آموزه بزرگی است.آبراهام لینکن را همان بردگانی کشتند که آنها را آزاد کرده بود، چون رسم آزادگی را نیاموخته بودند بلکه فقط زنجیر را از دست و پای آنها باز کرده بودند.گفته شده وقتی زندان باستیل فرانسه را شکستند، زندانیانی که سالهای سال با غل و زنجیر زندگی کرده بودند خواستند که آنها را به حالت قبل برگردانند چون نمیتوانستند آزادانه زندگی کنند.یعنی آزادی اندیشه بر آزادی دست و پای انسانی ارجحیت دارد.امام حسین علیهالسلام این آموزش را داد و سپس فرمودند: «إن لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد کونوا أحرارا فی دنیاکم» به این معنا که اگر دین ندارید و از روز قیامت هم ترسی در دل احساس نمیکنید، لااقل در دنیای خود آزادهخو باشید.آزادگی ولو منهای دین باشد، بازهم ارزش دارد.