بازگشت ترامپ چه معنی برای چین دارد؟

بازگشت ترامپ چه معنی برای چین دارد؟

فاطمه فهیمی: بازگشت ترامپ به عرصه قدرت این انتظار را در عرصه جهانی ایجاد کرده که روابط جهانی در مناطق مختلف و خصوصاً رقابت میان چین و آمریکا با لرزه‌‌های شدیدی مواجه می‌شود. بررسی سابقه سیاست چین آمریکا در دوره ترامپ و بعد از آن و وعده‌هایی که ترامپ در دوره انتخابات داده می‌تواند به دقیق‌تر شدن این پیش‌بینی‌ها کمک کند. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوری خود رقابت‌ها با چین را تشدید کرد. استراتژی امنیت ملی ترامپ در سال ۲۰۱۷ تشخیص داده بود که چین در حال تضعیف قدرت آمریکا در آسیا است و تلاش می‌کند تا از آمریکا پیشی بگیرد و رهبری فناوری را در جهان بدست بیاورد. این در حالی بود که تجارت دوجانبه آمریکا با چین ناترازی بزرگی به نفع چین داشت. ترامپ با در پیش گرفتن سیاست «اول آمریکا» جنگ تجاری گسترده‌ای را علیه چین آغاز کرد و بر حدود سه چهارم از واردات چین به آمریکا تعرفه‌های اضافی اعمال کرد. در عین حال کنترل‌های صادراتی و غربالگری سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی در حوزه فناوری‌های نوظهور را به امید آنکه مانع از انتقال فناوری آمریکایی به چین شود اعمال کرد. در دوره بایدن تهدید چین شفاف‌تر شده بود. استراتژی امنیت ملی بایدن چین را رقیبی می‌دید که می‌خواهد نظم بین‌المللی موجود را تغییر دهد و چین توان نظامی، فناوری، اقتصادی و دیپلماتیک لازم برای این کار را دارد. لذا سیاست مهار چین در دوران بایدن به یک سیاست همه‌جانبه و اولویت اصلی دولت بایدن تبدیل شد. هر چند دولت بایدن فناوری‌های نوظهور که آینده جهان را شکل می‌دادند را در قلب رقابت میان چین و آمریکا می‌دید اما تعرفه‌های تجاری دوران ترامپ را هم ادامه داد، زیرساخت‌های گسترده‌ای برای شناسایی زنجیره‌های تأمین چین و نقاط آسیب پذیری آمریکا ساخت، بسترهای قانونی متعددی ایجاد شد تا مانع هرگونه دستیابی چین به فناوری آمریکا در حوزه‌های پیشرفته شود، بایدن تلاش کرد وابستگی‌ها به زنجیره‌های تأمین چین خصوصاً در حوزه‌های مرتبط با فناوری‌های نوین از جمله هوش مصنوعی، تراشه‌ها، انرژی‌های نو و مواد معدنی کاهش دهد.‌‌‌‌‌‌‌ مهمتر از همه، دولت بایدن به این نتیجه رسیده بود که اعمال این محدودیت‌ها بدون همراهی شرکا و متحدان آمریکایی به دستاورد قابل قبولی نمی‌رسد و تنها این شرکت‌های آمریکایی هستند که از مزایای بازار چین بی‌بهره می‌شوند. لذا با انتقاد جدی از سیاست یکجانبه‌گرایی ترامپ، همراهی با شرکا و متحدان را اصل اساسی سیاست مهار چین آمریکا قرار داد. ژاپن، کره جنوبی و اروپا خصوصاً هلند را وادار کرد تا با سیاست‌های آمریکا در حوزه‌های مختلف همراهی کنند. در کل هر چند زبان دولت دموکرات بایدن نسبت به دولت ترامپ در مواجه با چین نرم‌تر بود اما مهار چین در دهه گذشته روند رو به رشدی بود که هیچگاه دچار انحراف نشد. دولت دوم ترامپ نیز نمی‌تواند از این حرکت مستثنی باشد چرا که مهار چین به یک سیاست دوحزبی و اولویت اول هر دو حزب در آمریکا تبدیل شده است. اما وعده‌های انتخاباتی ترامپ نشان می‌دهد که او احتمالاً به همان شیوه سابق خود به مدیریت چالش‌های جهانی خواهد پرداخت. ترامپ قصد دارد تعرفه‌های ۶۰ درصدی را بر همه محصولات چینی و تعرفه ۱۰ درصدی را بر همه محصولات وارداتی دیگر اعمال کند. او اعلام کرده که جنگ در اوکراین و خاورمیانه را به سرعت پایان خواهد داد. و تاکید کرده است که متحدین آمریکا از اروپا گرفته تا تایوان و… باید هزینه‌های مشارکت و حمایت آمریکا را خودشان پرداخت کنند. اعمال تعرفه‌های بیشتر بر چین می‌تواند فشارهای اقتصادی زیادی را بر چین اعمال کند و سیاست مبتنی بر صارات چین را با چالش‌های جدی مواجه کند و احتمال‌ها برای جدایی اقتصادی چین از آمریکا را افزایش دهد. اما بازگشت ترامپ به سیاست یکجانبه‌گرایی فرصت‌های بلند مدتی را هم برای چین در ایجاد شکاف در ائتلافی جهانی که بایدن سعی می‌کرد بسازد ایجاد خواهد کرد. اگر ترامپ به وعده خود مبنی بر رها کردن اوکراین عمل کند، این دستاورد مهمی برای چین خواهد بود، القای این گذاره که متحدان آمریکا نمی‌توانند روی وعده‌های آمریکا حساب کنند، برای ایجاد فاصله اروپا از آمریکا و حرکت اروپا به سمت «خودمختاری استراتژیک» مؤثر خواهد بود. این بهتر می‌تواند منافع چین را تأمین کند. علاوه‌بر‌این به تایوان هم نشان می‌دهد که در صورت بالا گرفتن تنش، تایوان نمی‌تواند بر روی حمایت‌های آمریکا حساب باز کند. ادامه روند یکجانبه‌گرایی ترامپ، عدم توجه به سرمایه‌گذاری در کشورهای در حال توسعه و عدم تعامل مناسب او با سازمان‌های بین‌المللی همچنین زمینه‌های گفتمانی و اقتصادی بیشتری را برای افزایش نفوذ چین و به دست گرفتن رهبری کشورهای در حال توسعه برای او فراهم می‌کند.در کل به نظر می‌رسد ترامپ تنش‌ها بین چین و آمریکا را در دور تندتری از تحولات قرار می‌دهد که هرچند در کوتاه مدت منافع چین را به خطر می‌اندارد اما چین در صورت موقع‌شناسی فرصت‌های بیشتری در بلند مدت برای تأمین آرزوهایش برای رهبری جهانی خواهد داشت.
ارسال دیدگاه