انقلاباسلامی، جریانی تمدنی
رضا قسیمی
انقلاباسلامی ایران جریانی فرهنگی است که اصل و ریشه آن در اسلام ناب محمدی (ص) است و جامعه ایران آن را با نگاه و آرمان فرهنگی، در راستای تقابل با مدرنیته، آغازنمود و متعاقب آن، در برههای خاص، متوجه وضعیت سیاسی شد و با جهتگیری خاص خود، به رویارویی با تمدن غرب پرداخت و آن تمدن را، که سودای ابرقدرتی کل جهان را داشت با مشکلی بهنام انقلاباسلامی ایران مواجه ساخت. این جریانی است که بهتعبیری از آن میتوان بهعنوان گام نخست انقلاباسلامی تعبیرکرد؛ و در سال ۱۳۴۲ بهرهبری حضرت امامخمینی (ره) برداشتهشد و در سال ۱۳۵۷ مستقر گردید. برای توضیح و تبیین انقلاباسلامی و مفهوم و نیز مراحل یا بهتعبیری گامهای آن، میتوان چنین اظهار داشت که در سالهای آغازین پس از استقرار اولیۀ گام نخست انقلاباسلامی، هسته مؤسس جریان مدرنیته در جامعه آن روزگار ایران، که بهتبع اصطلاحات شکلگرفته در دوره قجرها، علیرغم برعهدهگیری مسؤولیت هدم هویت و فرهنگ جامعه ایرانی، روشنفکر خواندهمیشد، و البته نعلبهنعل دنبالهرو و مقلّد غربیها بود، ساختار بنیادین انقلاباسلامی، و اساساً هرگونه حرکت انقلابی را، که اصالتاً در سیر مبارزه آرمانگرایانه مفهوممییابد، ساختار و رفتاری افراطی و عاری از خردگرایی برشمرد، و بر بنیان این اندیشه، انقلاباسلامی را جریانی تندروانه و شکلگرفته بهدست عناصری افراطی و تندرو و منفعتگرا تبیینکرد؛ و البته ناگفته پیدا است که چنین تفکری بر بنیاد اصالت گریز از آرمانگرایی و اعتقاد به هرچه غیر از انسان و وجود مادّی او شکلگرفت؛ تفکری که اساس آن بر آرایههای ارائهشده از جانب نظام غرب و مدرنیته میباشد. این جریان، که باید آن را جریان تقابل با انقلاباسلامی نامید، با گمان این که در جامعه ما دین روبه اضمحلال میرود، از زمانی که قدرت کلان را ازدستداد، با پوشش فریبکاری، که بهگونۀ تامّوتمام در آن فرورفت، به فعالیت در لایههای زیرین جامعه، با اتکاء خاص به فرهنگ و البته یدککشیدن اقتصاد، پرداخت و کوشید سرخوردگی و پشیمانی از انقلاباسلامی را برای جامعه بهارمغانبیاورد؛ و با پرداخت تامّ به آثار ادبی مدرن غرب، و کوشش در راستای گسترش نهلۀ فکری جاری در آنها در جامعه ایران آن زمان، کوشید مواجههای بنیادین را با جریان انقلاب و حتی اسلام پایهریزی کند. وقوع انقلاباسلامی در ایران بهعنوان جزئی از جامعه غرب آسیا با شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خاص، آغاز تقابل با جریان برخاسته از غرب گردید، همان جریانی که در این منطقه سعی در زدودن دین از جوامع و حساسیت جوامع نسبت به این موضوع نمود، و البته همچنان در این مسیر دست از تلاش برنداشتهاست، و پافشاریها بر همین مرزهای سیاسی موهوم و شکافها و تفرقهها و دشمنی با جریان انقلاباسلامی ایران در نواحی مختلف بهگونههای مختلف همه نشانگر این موضوع اند. انقلاباسلامی ایران جریانساز تقابل با غرب و پدیده هویت ملی مدرن بهعنوان آرایهای غربگرایانه در پی لیبرالیسم و سکولاریسم گردیدهاست، پدیدهای که امروزه از جانب غربیان با آرایه دروغین دموکراسی زینتدادهمیشود تا مجرایی برای دستیابی به اهدافشان در نواحی مختلف ازجمله همین ناحیه غرب آسیا گردد؛ و همین دروغپردازی آنان و شعارپردازیشان بهتبع آن، مسیر انقلاباسلامی ایران را دشوار و آگاهی مردمان همه این نواحی را ضروری میکند. حال آنچه که ضرورتدارد، این است که ببینیم نقش انقلاباسلامی ایران در تقابل با پدیده هویت ملی مدرن چیست؟ با توضیحهایی که درباره پدیده هویت ملی مدرن ارائهگردیدند، میتوان چنین اظهار داشت که این پدیده پدیدهای کاملاً غربی و برمبنای آرا غربیها است که در جوامع غیرغربی هم بهتبع آنها و در پی توسعۀ ارزشهای غرب و مدرنیته، تعریفمیشود. اما باید پرسید در جوامعی با پیشینه کهن فرهنگی و تاریخی و اجتماعی و سیاسی همچون جوامع غرب آسیا، این پدیده بر چه اساسی تعریفگشتهاست. البته در این راستا، توجه به این مهم ضروری است که این واقعیت واقعیتی کتمانناپذیر است که جوامع یا بهتعبیربهتر، جامعۀ غرب آسیا، در روزگاری که غرب امروز از مفاهیمی چون هویت عاری بودهاست، تبیینکننده هویت در سطحی وسیع آن هم به محوریت دین بوده است. حال در روزگار مدرن که غرب بر آن شده که آن جریان وسیع و عمیق را در جامعه غرب آسیا بهنابودیبکشاند، در یک فرایند تاریخی کار خود را پیشبرد و تاحدودزیادی هم در این زمینه بهموفقیترسید؛ به این ترتیب که ابتدا این جامعه را با مرزهای سیاسی موهوم به شکاف و تفرقه کشانید، و سپس در اجزا پدیدآمدۀ جامعه، همچنان که پیشتر اشارهگردید هویتهای ملی مدرن را پدیدآورد؛ و این هویتها از همان غربیان آموختند که هرکدام در چارچوب همین هویت ملی مدرن خود، بدونتوجه به همسایگان، که روزگاری در چارچوب یک هویت با هم قدم برمیداشتند، ابراز موجودیت کنند و گاه حتی در قالب دشمنی با هم، روزگار خود را پیشببرند، روزگاری که به سمتی بود که اساساً اثری از هیچکدام آنها بهعنوان حتی جزئی از یک جامعۀ اسلامی باقینگذارد. در این شرایط و موقعیت است که انقلاباسلامی ایران سربرآورد، انقلابی که اصالتاً جریانی درتقابل مدرنیته و جریان جهانگرای غرب است که امروزه بر کل جهان حاکم میباشد؛ و البته جریانی است که صرفاً با پیادهسازی آن میتوان فرهنگ و تمدن اسلامی را در جهان امروز که از زوایای مختلف آماج حملۀ فرهنگ و تمدن غرب است، باززندهسازیکرد؛ چراکه در غیر این صورت، و بهتعبیری با پذیرش تمدن غرب بهعنوان تمدن غالب جهان، ما بهعنوان نمایندگان فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، بهواقع پیشاپیش، دستان خود را پیش تمدن ستیزندۀ غرب بالابردهایم؛ و این تجربهای است که ما در دورههایی چون روزگار رضای بهاصطلاح پهلوی و پسرش و برخی کسانی که سر در هوای مؤانست با غرب داشتهاند، تجربه کردهایم. اما وجه شکل گرفتi گام نخست انقلاباسلامی، پس از استقرار، نحله فرورفته در مدرنیته و آموزههای غرب حاکم بر جهان را بهچالشکشید؛ که این نشانگر این واقعیت است که گام نخست، پس از ایجاد و سپس، پیروزی بر حاکمیت غربپرست و غربگرای رضا و محمدرضا، و قرارگیری مستحکم در جای خود، علیرغم دشمنیهای بسیار و مشکلات وافر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مدام، و همچنان جاری از گوشهوکنار، جریانی را پدیدآوردهاست که باید آن را گام دوم انقلاباسلامی تعبیر کرد؛ گامی که بهواقع اصالت انقلاباسلامی است.
گام دوم انقلاباسلامی
در تبیین اصالت انقلاباسلامی باید چنین اظهارداشت که این پدیده جریانی زنده و پویا و فعال است، و...
ادامه در صفحه آخر
انقلاباسلامی ایران جریانی فرهنگی است که اصل و ریشه آن در اسلام ناب محمدی (ص) است و جامعه ایران آن را با نگاه و آرمان فرهنگی، در راستای تقابل با مدرنیته، آغازنمود و متعاقب آن، در برههای خاص، متوجه وضعیت سیاسی شد و با جهتگیری خاص خود، به رویارویی با تمدن غرب پرداخت و آن تمدن را، که سودای ابرقدرتی کل جهان را داشت با مشکلی بهنام انقلاباسلامی ایران مواجه ساخت. این جریانی است که بهتعبیری از آن میتوان بهعنوان گام نخست انقلاباسلامی تعبیرکرد؛ و در سال ۱۳۴۲ بهرهبری حضرت امامخمینی (ره) برداشتهشد و در سال ۱۳۵۷ مستقر گردید. برای توضیح و تبیین انقلاباسلامی و مفهوم و نیز مراحل یا بهتعبیری گامهای آن، میتوان چنین اظهار داشت که در سالهای آغازین پس از استقرار اولیۀ گام نخست انقلاباسلامی، هسته مؤسس جریان مدرنیته در جامعه آن روزگار ایران، که بهتبع اصطلاحات شکلگرفته در دوره قجرها، علیرغم برعهدهگیری مسؤولیت هدم هویت و فرهنگ جامعه ایرانی، روشنفکر خواندهمیشد، و البته نعلبهنعل دنبالهرو و مقلّد غربیها بود، ساختار بنیادین انقلاباسلامی، و اساساً هرگونه حرکت انقلابی را، که اصالتاً در سیر مبارزه آرمانگرایانه مفهوممییابد، ساختار و رفتاری افراطی و عاری از خردگرایی برشمرد، و بر بنیان این اندیشه، انقلاباسلامی را جریانی تندروانه و شکلگرفته بهدست عناصری افراطی و تندرو و منفعتگرا تبیینکرد؛ و البته ناگفته پیدا است که چنین تفکری بر بنیاد اصالت گریز از آرمانگرایی و اعتقاد به هرچه غیر از انسان و وجود مادّی او شکلگرفت؛ تفکری که اساس آن بر آرایههای ارائهشده از جانب نظام غرب و مدرنیته میباشد. این جریان، که باید آن را جریان تقابل با انقلاباسلامی نامید، با گمان این که در جامعه ما دین روبه اضمحلال میرود، از زمانی که قدرت کلان را ازدستداد، با پوشش فریبکاری، که بهگونۀ تامّوتمام در آن فرورفت، به فعالیت در لایههای زیرین جامعه، با اتکاء خاص به فرهنگ و البته یدککشیدن اقتصاد، پرداخت و کوشید سرخوردگی و پشیمانی از انقلاباسلامی را برای جامعه بهارمغانبیاورد؛ و با پرداخت تامّ به آثار ادبی مدرن غرب، و کوشش در راستای گسترش نهلۀ فکری جاری در آنها در جامعه ایران آن زمان، کوشید مواجههای بنیادین را با جریان انقلاب و حتی اسلام پایهریزی کند. وقوع انقلاباسلامی در ایران بهعنوان جزئی از جامعه غرب آسیا با شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خاص، آغاز تقابل با جریان برخاسته از غرب گردید، همان جریانی که در این منطقه سعی در زدودن دین از جوامع و حساسیت جوامع نسبت به این موضوع نمود، و البته همچنان در این مسیر دست از تلاش برنداشتهاست، و پافشاریها بر همین مرزهای سیاسی موهوم و شکافها و تفرقهها و دشمنی با جریان انقلاباسلامی ایران در نواحی مختلف بهگونههای مختلف همه نشانگر این موضوع اند. انقلاباسلامی ایران جریانساز تقابل با غرب و پدیده هویت ملی مدرن بهعنوان آرایهای غربگرایانه در پی لیبرالیسم و سکولاریسم گردیدهاست، پدیدهای که امروزه از جانب غربیان با آرایه دروغین دموکراسی زینتدادهمیشود تا مجرایی برای دستیابی به اهدافشان در نواحی مختلف ازجمله همین ناحیه غرب آسیا گردد؛ و همین دروغپردازی آنان و شعارپردازیشان بهتبع آن، مسیر انقلاباسلامی ایران را دشوار و آگاهی مردمان همه این نواحی را ضروری میکند. حال آنچه که ضرورتدارد، این است که ببینیم نقش انقلاباسلامی ایران در تقابل با پدیده هویت ملی مدرن چیست؟ با توضیحهایی که درباره پدیده هویت ملی مدرن ارائهگردیدند، میتوان چنین اظهار داشت که این پدیده پدیدهای کاملاً غربی و برمبنای آرا غربیها است که در جوامع غیرغربی هم بهتبع آنها و در پی توسعۀ ارزشهای غرب و مدرنیته، تعریفمیشود. اما باید پرسید در جوامعی با پیشینه کهن فرهنگی و تاریخی و اجتماعی و سیاسی همچون جوامع غرب آسیا، این پدیده بر چه اساسی تعریفگشتهاست. البته در این راستا، توجه به این مهم ضروری است که این واقعیت واقعیتی کتمانناپذیر است که جوامع یا بهتعبیربهتر، جامعۀ غرب آسیا، در روزگاری که غرب امروز از مفاهیمی چون هویت عاری بودهاست، تبیینکننده هویت در سطحی وسیع آن هم به محوریت دین بوده است. حال در روزگار مدرن که غرب بر آن شده که آن جریان وسیع و عمیق را در جامعه غرب آسیا بهنابودیبکشاند، در یک فرایند تاریخی کار خود را پیشبرد و تاحدودزیادی هم در این زمینه بهموفقیترسید؛ به این ترتیب که ابتدا این جامعه را با مرزهای سیاسی موهوم به شکاف و تفرقه کشانید، و سپس در اجزا پدیدآمدۀ جامعه، همچنان که پیشتر اشارهگردید هویتهای ملی مدرن را پدیدآورد؛ و این هویتها از همان غربیان آموختند که هرکدام در چارچوب همین هویت ملی مدرن خود، بدونتوجه به همسایگان، که روزگاری در چارچوب یک هویت با هم قدم برمیداشتند، ابراز موجودیت کنند و گاه حتی در قالب دشمنی با هم، روزگار خود را پیشببرند، روزگاری که به سمتی بود که اساساً اثری از هیچکدام آنها بهعنوان حتی جزئی از یک جامعۀ اسلامی باقینگذارد. در این شرایط و موقعیت است که انقلاباسلامی ایران سربرآورد، انقلابی که اصالتاً جریانی درتقابل مدرنیته و جریان جهانگرای غرب است که امروزه بر کل جهان حاکم میباشد؛ و البته جریانی است که صرفاً با پیادهسازی آن میتوان فرهنگ و تمدن اسلامی را در جهان امروز که از زوایای مختلف آماج حملۀ فرهنگ و تمدن غرب است، باززندهسازیکرد؛ چراکه در غیر این صورت، و بهتعبیری با پذیرش تمدن غرب بهعنوان تمدن غالب جهان، ما بهعنوان نمایندگان فرهنگ و تمدن ایران اسلامی، بهواقع پیشاپیش، دستان خود را پیش تمدن ستیزندۀ غرب بالابردهایم؛ و این تجربهای است که ما در دورههایی چون روزگار رضای بهاصطلاح پهلوی و پسرش و برخی کسانی که سر در هوای مؤانست با غرب داشتهاند، تجربه کردهایم. اما وجه شکل گرفتi گام نخست انقلاباسلامی، پس از استقرار، نحله فرورفته در مدرنیته و آموزههای غرب حاکم بر جهان را بهچالشکشید؛ که این نشانگر این واقعیت است که گام نخست، پس از ایجاد و سپس، پیروزی بر حاکمیت غربپرست و غربگرای رضا و محمدرضا، و قرارگیری مستحکم در جای خود، علیرغم دشمنیهای بسیار و مشکلات وافر اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی مدام، و همچنان جاری از گوشهوکنار، جریانی را پدیدآوردهاست که باید آن را گام دوم انقلاباسلامی تعبیر کرد؛ گامی که بهواقع اصالت انقلاباسلامی است.
گام دوم انقلاباسلامی
در تبیین اصالت انقلاباسلامی باید چنین اظهارداشت که این پدیده جریانی زنده و پویا و فعال است، و...
ادامه در صفحه آخر
ارسال دیدگاه
تیتر خبرها
-
عملیاتی شدن «ریال دیجیتال» به زودی
-
نقش ایران در صدور حکم بازداشت «نتانیاهو» چه بود؟
-
افزایش تسهیلات مسکن روستایی در آستانه تصویب
-
انقلاباسلامی، جریانی تمدنی
-
طرح دوباره مذاکرات بیشتر مصرف داخلی دارد
-
بیانیه تهران؛ ماجرای دبه آمریکاییها در توافق تبادل اورانیوم ۲۰ درصد
-
قدرت اراده
-
نقش ایران در صدور حکم بازداشت «نتانیاهو» چه بود؟
تیتر خبرها
-
عملیاتی شدن «ریال دیجیتال» به زودی
-
نقش ایران در صدور حکم بازداشت «نتانیاهو» چه بود؟
-
افزایش تسهیلات مسکن روستایی در آستانه تصویب
-
انقلاباسلامی، جریانی تمدنی
-
طرح دوباره مذاکرات بیشتر مصرف داخلی دارد
-
بیانیه تهران؛ ماجرای دبه آمریکاییها در توافق تبادل اورانیوم ۲۰ درصد
-
قدرت اراده
-
نقش ایران در صدور حکم بازداشت «نتانیاهو» چه بود؟