درباره عدالت (۳)

درباره عدالت (۳)

محمدرضا طاهری
انصاف در کنار راستی و درستی یکی دیگر از مهمترین ابعاد مفهومی عدالت است. به نحوی که گاه انصاف و عدالت به جای یکدیکر بکار برده می‌شوند. در روایت است که (لا عدل کالانصاف) پیوند نزدیک این دو مفهوم این مجال را به جان رالز، مهم‌ترین نظریه پرداز معاصر عدالت، داده است که نظریه اش را عدالت به مثابه انصاف بنامد. البته وی تمایزی میان آن دو قائل می‌شود. وی معتقد است هر چند ممکن است که عدالت و انصاف در نگاه نخست یکسان به نظر برسند، اما دو مفهوم متفاوت هستند و در یک مؤلفه بنیادی با هم اشتراک دارند. این مؤلفه به اعتقاد رالز معامله به مثل است. انصاف در واقع بیشتر ناظر به روابط اجتماعی است و برابری نقش مهمی در آن ایفا می‌کند. در روایات اسلامی نیز به معنای نسبتاً مشابهی اشاره شده است. برای مثال در حدیث آمده است که سید الاعمال ثلاثه: انصاف الناس من نفسک حتی لا ترضی بشیئ الا رضیت لهم مثله. در کتاب العین نیز در معنای (ان تعطیه من نفسک النصف) می‌نویسد: (ای ان تعطیه من نفسک ما تستحق من الحق کما تاخذه) در تاج العروس هم در معنای انصاف چنین آمده است: ان تعطیه من الحق کالذی تستحق لنفسک. چکیده این بعد از انصاف همان جمله معروف است که می‌گوید آنچه برای خود می‌پسندی، برای دیگران نیز بپسند و آنچه برای خود نمی‌پسندی برای دیگران نیز نپسند. وقتی گفته می‌شود که فرد همان حقی را که برای خودش در نظر می‌گیرد به دیگران نیز اعطا کند، کاملاً مفهوم برابری و معامله به مثل مشهود است. برایان بری نیز که نظریات عدالت را به سه دسته عدالت به مثابه نفع متقابل، عدالت به مثابه معامله به مثل، و عدالت به مثابه بی طرفی تقسیم می‌کند، فقط عدالت به مثابه بی طرفی را که بر انصاف استوار است، نظریه‌ای می‌داند که می‌تواند به طور همساز به مسائل عدالت پاسخ گوید. وقتی برایان بری از محوریت انصاف در مفهوم بی طرفی سخن می‌گوید، در واقع به جنبه دیگری از انصاف که در نگرش رالز نادیده انگاشته شده است، اشاره می‌کند که همان بعد نخست عدالت، یعنی درستی و حقیقت است. در روایت است که انصاف ضد حمیت است. این به معنای نفی جانبداری و تعصب در داوری است. انصاف قاضی بدین معناست که بدون جانبداری از هیچ یک از طرفین دعوا، به حق حکم کند. حکم به حق، همان بعد دوم انصاف است که در نگرش سکولار رالز کنار گذاشته شده است. این مطلب دلالت‌های مهمی در نظریه عدالت رالز دارد. وی در حقیقت، انصاف را به مثابه یک فرایند ساختاری در نظر می‌گیرد که ماحصل آن هر چه که باشد، عادلانه است. در بحث از مبانی نظری عدالت، به طور مبسوط به این موضوع پرداخته خواهد شد. در اینجا صرفاً به این مساله اشاره می‌شود که جان رالز سه گونه عدالت فرایندی را از هم تمیز می‌دهد: عدالت فرایندی کامل، عدالت فرایندی ناقص و عدالت فرایندی محض. در دو شکل نخست، معیاری مقدم و مستقل از فرایند وجود دارد که می‌توان نتیجه فرایند را بر اساس آن داوری کرد. مثلاً برای عدالت فرایندی کامل، مثال تقسیم کیک میان چند نفر را در نظر بگیرید، با این فرض که تقسیم منصفانه، تقسیم برابر است. در حالت می‌توان فرایندی طراحی کرد که بر اساس آن، فردی که کیک را تقسیم می‌کند، آخرین تکه را بردارد. فرایند محاکمه قضائی نیز نمونه‌ای از عدالت فرایندی ناقص است، که حقیقتی وجود دارد که می‌توان بر اساس آن نتیجه فرایند محاکمه را داوری کرد، اما هیچ تضمینی وجود ندارد که نتیجه فرایند منطبق با حقیقت باشد. اما در عدالت فرایندی محض، هیچ معیار مستقلی برای نتیجه درست وجود ندارد. بلکه فرایند منصفانه‌ای وجود دارد که اگر به شکل صحیح و بدون دستکاری انجام شود، نتیجه هر چه که باشد، منصفانه خواهد بود. برای تقریب به ذهن می‌توان فرایند قرعه را مثال زد که اگر بدون تقلب انجام شود، نتیجه آن هر چه که باشد، منصفانه است. معیاری پیشینی و مستقل از خود فرایند قرعه وجود ندارد که بر اساس آن به نامنصفانه بودن نتیجه حکم داد.
ارسال دیدگاه