نگاهی به علل اقتصادی سقوط دولت سوریه

در گفتگو با محمود کریمی بیرانوند مطرح شد؛

نگاهی به علل اقتصادی سقوط دولت سوریه

با توجه به اهمیت وقایع سوریه و تأثیر آن بر منطقه و جبهه مقاومت به مصاحبه با محمود کریمی بیرانوند با محوریت علل اقتصادی سقوط دولت بشار اسد پرداخته‌ایم که هم اکنون قسمت اول آن را می‌خوانید:
نگاه تک بعدی یا همه جانبه
مسئله سقوط دولت آقای اسد به هیچ عنوان یک موضوع تک بعدی نیست و تحلیل تک بعدی آن کاملاً اشتباه است؛ یعنی اگر بگوییم دولت بشار فقط به دلیل مسائل اقتصادی یا مسائل سیاسی و… سقوط کرد، اشتباه است چرا که دلیل آن یک کلان مسئله‌ی سیاسی امنیتی اقتصادی و اجتماعی است. موضوع صحبت امروز ما دلایل اقتصادی این اتفاق است و می‌خواهیم ببینیم نقش اقتصاد در استحکام و یا سقوط یک دولت چیست؟
رابطه‌ی بین حکومت بشار اسد با جبهه‌ی مقاومت
قبل از شروع بحث باید نکته‌ی مهمی را عرض کنم و آن اینکه سقوط دولت بشار به جهاد تبیین نیاز دارد چرا که ما در حال حاضر شاهد ابهام و گیجی مفهومی-تحلیلی در افکار عمومی، جلسات نخبگانی و یا حتی در سخنرانی بعضی از مقامات هستیم؛ به نظر بنده دلیل سخنرانی تاریخی حضرت آقا بلافاصله بعد از این واقعه به همین دلیل است تا جامعه از این ابهام و گیجی خارج شود و بتواند به یک تحلیل درست برسد؛ فلذا بر ما واجب است که گزاره‌ی غلط "سقوط حکومت بشار اسد، سقوط جبهه‌ی مقاومت است" را از افکار عمومی پاک کنیم و به آنها یادآور شویم که جبهه مقاومت به معنای قدرت ایمان کسانی است که می‌خواهند اسرائیل و آمریکا را از منطقه اخراج کنند و هر سال قدرتمندتر از سال پیش این هدف خود را دنبال می‌کنند؛ درست است که بشار اسد رئیس جمهور دولتی بود که بخشی از کمک‌ها به جبهه‌ی مقاومت از طریق کشور او منتقل می‌شد اما مسئله‌ی سقوط دوست سوریه به معنای سقوط جبهه‌ی مقاومت نیست و حضرت آقا به خوبی در صحبت‌های خودشان به این موضوع اشاره کردند. اعتقاد جبهه‌ی مقاومت این است که رژیم صهیونیستی، یک غده‌ی سرطانی است و هم صهیونیست‌ها و هم آمریکایی‌ها باید از منطقه اخراج شوند که بعد از شهادت حاج قاسم این مسئله به یک مطالبه‌ی از سوی مردم تبدیل شد؛ سقوط و یا عدم سقوط دولت بشار بر حضور آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها در منطقه تأثیری نداشت بلکه تنها اتفاقی که با عدم سقوط دولت بشار می‌افتاد این بود که مانعی برای جبهه‌ی مقاومت نبودند و بخشی از حمایت‌های ما به جبهه‌ی مقاومت از طریق آن کشور انجام می‌شد. درست است که در حال حاضر امکان این وجود دارد که برخی از مسیرهای مواصلاتی مان دچار خدشه شده باشد اما به هیچ عنوان بیشتر از این نیست و حضرت آقا حتی بعد از شهادت شهید نصرالله هم فرمودند که جبهه‌ی مقاومت قدرتش بیش‌تر می‌شود؛ البته که شهید نصرالله شخصیت بسیار بزرگی و عزیزی بودند و تحولات چشمگیری را به وجود آوردند اما اینطور نیست که اگر شهید نصرالله نباشد حزب الله وجود نداشته باشد؛ چرا که حزب الله یک ایمان، اراده و اعتقاد قلبی است؛ فلذا نه تنها سقوط اسد، سقوط مقاومت نیست بلکه اسد سقوط کرد چرا که به مقاومت تکیه نکرد بدین خاطر که جبهه مقاومت قدرتمند است و اسد به دلایلی دچار اشتباهات تحلیلی شد و همین اشتباهات تحلیلی باعث شد که مقاومت را تکیه گاه خودش نداند و دولتش سقوط کند؛ همانطور که همگی مان شنیده ایم بارها و بارها به بشار در مورد اوضاع سوریه و تحرکات تروریست‌ها هشدار داده شد اما تغییری از سمت او به وجود نیامد.
ارتش ضعیف علت ماجرا؟
در مورد ارتش سوریه هم این نکته قابل توجه است که ارتش این کشور، جزو قدرتمند‌ترین ارتش‌ها در بین کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس بود و صحبت از ضعف این ارتش اشتباه است؛ به عنوان مثال شما ارتش دیگر کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس را ببینید از عربستان و قطر و امارات تا عراق که هیچ کدامشان در سطحی نیستند که بتوان گفت صاحب یک ارتش کامل هستند؛ عربستان بعد از ۷ سال جنگ با یک کشور ضعیف از لحاظ تجهیزات جنگید و در نهایت این یمنی‌ها هستند که نه تنها مغلوب نشدند بلکه امروزه ناو های آمریکا و اسرائیل را مورد هدف قرار می‌دهند و یا لبنان و عراق که با فاکتور گرفتن نیروهای جبهه‌ی مقاومت چیزی به اسم یک ارتش کامل در آنها وجود ندارد؛ فلذا یک سری دلایلی وجود داشت که ارتش تمایلی به جنگیدن نداشت و یکی از آن دلایل بحث مالی بود و حقوق بسیار کمی که سربازان و فرماندهان سوری دریافت می‌کردند اما به جز این دلایل دیگری نیز وجود دارد.
اثرگذاری، علت ورود دولت‌ها به اقتصاد
حال به بعد اقتصادی سقوط دولت بشار بپردازیم و در اولین نکته باید عرض کنم که ما به سیاست بخش عمومی آن می‌پردازیم یعنی دولت در چه جایی از اقتصاد باید مداخله کند و در کجا مداخله‌ای نداشته باشد و هر جایی که می‌تواند اثرگذار باشد، ورود کند.
به عنوان مثال دولت برای بخش آموزش باید هزینه کند یا خیر و اقتصاد بخش آموزش را باید به بخش خصوصی برونسپاری کند یا خیر، امنیت خودش را برون سپاری کند یا خیر مانند کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس که عملاً امنیت شأن را برون‌سپاری کرده اند و در مقابل آن امتیازاتی دریافت می‌کنند مانند عربستان.
عربستان، مظهر برون سپاری اقتصادی
بر خلاف تصور بعضی از ایرانی‌ها اصلاً اقتصاد قدرتمندی ندارد بلکه دارای یک اقتصاد ضعیف، شکننده و مستعمره ای دارد شما نگاه کنید عربستان به عنوان یکی از بزرگترین تولید کنندگان نفت دنیا در حال حاضر نفت را خام می‌فروشد و امنیت انرژی را برای کشورهای مصرف کننده ی نفت در بلوک شرق و غرب تضمین می‌کند و در نهایت همان نفتی را که می‌فروشد، به صورت فرآوری شده وارد می‌کند یعنی علاوه بر اینکه امنیت انرژی دیگر کشورها را تأمین می‌کند، در عین حال خریدار محصولات فرآوری شده ی همان کشورها هم هست و اگر بخواهند پیشرفتی هم کنند باید شرکت‌های چند ملیتی غربی این کار را انجام دهند از چاه نفتی گرفته تا ورزشگاه فوتبال و… فلذا اقتصاد عربستان، اقتصادی شکننده، بدون تقویت زیر ساخت‌ها و بدون تعاملات انسانی است. متأسفانه بشار اسد در سال‌های اخیر سیاست‌های حمایتی از اقشار ضعیف را کنار گذاشت و آسیبش را هم چرا که او سیاست‌های عمومی خودش را در حمایت از دهک‌های مختلف مردم سوریه از بین رد شاید بگویید که سوریه درگیر جنگ بوده و نمی توانسته به اوضاع اقتصادی کشورش سر و سامان بدهد در پاسخش باید بگویم که کشور ما هم ۸ سال نابرابرانه جنگید اما مردم در مسائل اقتصادی توسط حکومت فراموش نشدند. من صحبت بعضی‌ها که می‌گویند علت اقتصادی سقوط دولت بشار، اقتصاد لیبرالیسم است را قبول ندارم چرا که به صورت کلی بشار در مسائل اقتصادی در ۱۰ سال گذشته سیاست منسجم و مشخص اقتصادی اتخاذ نکرده بود و اگر ما به gdp یا تولید ناخالص این کشور نگاه کنیم می‌بینیم که بیش‌تر از اینکه اتخاذ سیاست‌های غلط عامل سقوط دولت باشد، عدم اتخاذ سیاست‌های اقتصادی عامل شرایطی است که ما در سوریه شاهد آن هستیم.
ارسال دیدگاه