محور اقتصاد خرد در اقتصاد آموزش و پرورش

محور اقتصاد خرد در اقتصاد آموزش و پرورش

سید یاسر حکیمی
اقتصاد خرد شامل تحلیل رفتار مصرف کنندگان و تولیدکنندگان یا تقاضاکنندگان و عرضه کنندگان کالاها و خدمات است که تعیین کننده بازارها و نابازارهای اقتصادی است. اصل این تحلیل ها می تواند علم تلقی شود اما این که این گروه های کنشگر بر اساس چه نظامات ارزشی و فرهنگی به عرضه و تقاضا می پردازند مربطو به مکتب اقتصادی و خارج از علم است که به غلط علم تلقی می شود و رشنالیتی مادی انسان اقتصادی مدرن بر همه ملت ها و نظامات ارزشی تحمیل می شود. در الگوی آموزش و پرورش اقتصاد خرد هم قدرت خرید و رفاه اقتصادی کنشگران آن یعنی معلمان و دانش آموزان اهمیت دارد و هم تاثیرگزاری آن ها بر اقتصاد کشور و بزرگ شدن کیک اقتصاد که به عنوان خروجی آموزش و پرورش برای اقتصاد کشور است و بر اقتصاد کلان تاثیرگزار است.
اهمیت گفتمان سازی اقتصاد مقاومتی از طریق آموزش و پرورش
با وجود حدود 16 میلیون دانش آموز که 12 سال در نظام آموزش و پرورش کشور، تحت تربیت حدود 1 میلیون معلم و کادر آموزش و پرورش هستند؛ و با احتساب هر خانواده به طور متوسط 4 نفر، حدود 64 میلیون نفر اعم از پدران، مادران، برادران و خواهران این دانش آموزان می توانند تحت تاثیر غیرمستقیم معلمان باشند. از همین جهت تحقق گفتمانی پایه های شناختی، انگیزشی و رفتاری اقتصاد مقاومتی است از همین مسیر می گذرد. فرهنگ مقاومت اقتصادی و فهم این که هزینه تسلیم بیشتر از مقاومت است؛ و این که آینده اقتصاد ایران از مسیر توجه به ظرفیتهای درونی، غنی سازی و بهره برداری صحیح از ان ظرفیتها می گذرد؛ نیازمند گفتمان سازی در آموزش و پرورش و توانمندسازی معلمان در این عرصه است.     
گفتمان سازی از طریق برنامه درسی و مدرسه
آموزش و توانمندسازی دانش آموزان برای زندگی پاک (حیات طیبه) مهمترین هدف تربیتی درج شده در سند تحول آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران است و این هدف برای نهادی که تقریبا 3 میلیون دانش آموز را هر ساله راهی دانشگاه و بازار کار می کند؛ هدفی اثرگزار در سطح ملی است. دانشوران امروز تعلیم و تربیت معتقدند برای تربیت فردای دانش آموزان باید آموزشها را طوری طراحی نمود که بتوانند نقش های آینده خود را شبیه سازی کنند و با آن ها زندگی کنند. مسلما نمی توان با نظام تربیتی رها شده و یا نظام تربیتی صرفا نظری انسان هایی تربیت کرد که در عرصه عمل نیز مفید و موثر باشند. تحقق اقتصاد مقاومتی توسط دانش آموزان در آینده نیازمند این است که آن ها در کلاس و مدرسه ای زیست کنند که زیست بوم اقتصاد مقاومتی باشد. زیست بومی که امید، نشاط، ارزش آفرینی و خلاقیت و ابتکار را با زندگی دانش آموزان آمیخته باشد. بنابر این برنامه درسی و مدرسه مبتنی بر اقتصاد مقاومتی و معلمان آموزش دیده و دارای فهم و درک از این مساله است که می تواند دانش آموزان کنشگر در این عرصه را تقدیم جامعه کند. مسلما در صورتی که آموزش و پرورش کشور از ایجاد این زیست بوم مهم غافل باشد؛ رقبای فرهنگی او آرام نخواهند نشست و با استفاده از روش های مختلف تلاش می کنند دانش آموزان را از طریق شرکتهای هرمی و ارزهای دیجیتال مشغول کنند و میل صحیح ارزش آفرینی و مولد بودن آن ها را به بیراهه ببرند و در جهت مطامع خود بهره برداری نمایند.  در حال حاضر طرح بازارچه های محصولات دانش آموزی در مدارس که ذیل درس کار و فناوری در متوسطه اول اجرا می شود می تواند یک گام اول و یک حرکت مفید و موثر باشد اما تا برقراری یک زیست بوم اقتصاد مقاومتی در مدرسه و گفتمان اقتصاد مقاومتی در برنامه درسی ملی راه درازی است.
مساله معیشت معلمان
معیشت معلمان یکی از مهمترین مولفه های منزلت این قشر مهم و اثرگزار در جامعه امروز است و بدون تردید آموزش و پرورش کشور، اهداف خود را بدون همکاری و همراهی حداکثری این قشر نمی تواند به سرانجام برساند. به دلیل دولتی بودن آموزش و پرورش کشور این موضوع را باید بیشتر در اقتصاد بخش عمومی و دولتی مورد بررسی قرار داد و به اهتمام دولتها و مجالس در سهم بری بیشتر این نهاد تمرکز نمود؛ اما طرح بحث آن در اقتصاد خرد از این جهت قابلیت دارد که معلمان هم به عنوان یک نیروی کار مولد و اثرگزار در تولید و مصرف کشور می توانند نقش مهمی در فرهنگ تولید و اصلاح الگوی مصرف کشور داشته باشند.  از سوی دیگر معیشت معلمان به عنوان یکی از مولفه های مهم منزلت معلم در جامعه نیز دچار همین آسیب است. از یکسو شغل دوم برای معلمان می تواند در صورتی که غیر مرتبط به شغل آن ها باشد؛ وظایف معلمی را دچار آسیب کند و از سوی دیگر اگر مرتبط باشد ممکن است وظایف خود را به عنوان کارمند دولت با رانت و تبعیض همراه کند؛ چنانچه مشاهده شده است اقلیتی از معلمانی که نکات کلیدی کنکوری را فقط در کلاس های خصوصی تدریس می کنند و در کلاس های مدارس دولتی به تدریس حداقلی بسنده می کنند.  به عنوان یک راه حل، آن چه از روح بیانیه گام دوم و ابلاغیه اقتصاد مقاومتی فهمیده می شود نمی توان بدون مشارکت عمومی مردم در آموزش و پرورش به حدقابل قبولی از معیشت معلمان دست یافت. اما مشکل آن جا است که در اقتصاد آموزش و پرورش کلا دو مسیر افراطی دنبال می شود؛ یا دولت حداکثری و یا بخش خصوصی حداکثری. اگر این ایده مهم که یک بخش سوم به عنوان مردم و اقتصاد مردمی وجود دارد که نه با حاکمیتی بودن آموزش و پرورش در تعارض است؛ و نه مانند بخش خصوصی به دنبال سودجویی و منفعت طلبی است؛ می توان راه سوم را پیدا کرد و از طریق مشارکت مردم از طریق اوقاف و نیکوکاری در آموزش و پرورش این مشکل را حل نمود. برای مطالعه بیشتر به این مقاله مراجعه شود :  مردمی سازی آموزش و پرورش، جایگزین دولتی سازی و تجاری سازی؛ از طریق نهاد وقف و نیکوکاری؛  https://ala.ui.ac.ir/fa/%D8%A8%D8%A7%DB%8C%DA%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C/8253
ارسال دیدگاه