صفحه اصلی > سیاسی و یادداشت : آفت ظاهربینی و درخت خشکیده فرصت‌ها

آفت ظاهربینی و درخت خشکیده فرصت‌ها

رهبر انقلاب در مراسم عزاداری شهادت امام رضا (ع) با اشاره به برخی دیدگاه‌ها درباره مذاکره با آمریکا، به واژه‌ای کلیدی اشاره کردند: «ظاهربین». کسانی که می‌گویند شعار ندهید تا آمریکا عصبانی نشود، یا کسانی که از مذاکره‌ی مستقیم به‌عنوان راه‌حل مشکلات یاد می‌کنند، از نظر ایشان دچار ظاهربینی‌اند. این تعبیر، در ظاهر ناظر به موضوع سیاست خارجی است، اما در واقع پرده از یکی از عمیق‌ترین آسیب‌های فکری و مدیریتی کشور برمی‌دارد؛ آسیبی که سال‌هاست در تصمیم‌گیری‌های کلان ریشه دوانده و فرصت‌های بزرگی را سوزانده است.
ظاهربینی در نگاه راهبردی، به معنای غفلت از لایه‌های پنهان واقعیت، عمق نداشتن تحلیل‌ها، و فریفته شدن به جلوه‌های سطحی پدیده‌هاست. چنین نگاهی، در بزنگاه‌های تاریخی کشور، بارها ما را از ظرفیت‌های واقعی و نگاه به باطن قوی و پراستعدادمان دور کرده و ما را به مسیری وابسته، بی‌نتیجه یا حتی پرهزینه سوق داده است. یکی از بارزترین نمونه‌ها، تمرکز بیش از حد بر گره‌گشایی از مشکلات اقتصادی کشور از مسیر رابطه با غرب و بی‌توجهی به ظرفیت‌های عظیم داخلی در حوزه تولید، نیروی انسانی و نوآوری است.
برجام را می‌توان شاخص‌ترین نماد ظاهربینی سیاسی و دیپلماتیک در عصر معاصر دانست. دولتی که با شعار چرخش همزمان چرخ سانتریفیوژ و چرخ زندگی مردم روی کار آمد، تمام تخم‌مرغ‌های خود را در سبد مذاکره با آمریکا گذاشت. مذاکره‌کنندگان ایرانی، با اعتماد بی‌محابا به وعده‌های آمریکایی‌ها، حتی تا جایی پیش رفتند که دستور ریختن سیمان در قلب راکتور اراک را صادر کردند؛ راکتوری که حاصل سی سال تلاش و مجاهدت دانشمندان کشور بود. نتیجه چه شد؟ آمریکا، نه‌تنها هیچ‌کدام از تعهدات اصلی‌اش را اجرا نکرد، بلکه با نقض آشکار برجام، از آن خارج شد؛ درحالی‌که تحریم‌ها باقی ماند و امتیازات نقد از دست رفت.
فراتر از ناکامی اقتصادی، شاید خسارت بزرگ‌تری در دسترسی‌های افراطی به بازرسان آژانس نهفته باشد. بازرسانی که بعدها مشخص شد برخی‌شان در نقش جاسوس، اطلاعات حساس هسته‌ای و دفاعی کشور را در اختیار دشمن قرار داده‌اند. شهادت تعدادی از دانشمندان هسته‌ای، و لو رفتن اطلاعات کلیدی تأسیسات، از تبعات همین سهل‌انگاری است. در جنگ دوازده‌روزه اخیر نیز، نمونه‌ای عینی از این روند را شاهد بودیم؛ وقتی دشمن با اشراف دقیق اطلاعاتی، اهداف خاصی را در خاک ایران مورد حمله قرار داد.

این نگاه سطحی، با وعده‌ی رفع تحریم و تسهیل مبادلات، بسیاری از منابع و وقت کشور را صرف مذاکره و انتظار نگه داشت، بی‌آن‌که دستاوردی پایدار به همراه بیاورد. در این میان، صنایع داخلی که می‌توانستند با اندکی توجه و حمایت، به چرخ اصلی اقتصاد ملی تبدیل شوند، در سایه جولان شبکه فاسد بانکی که تنها به شرکت‌های وابسته به خودش وام کلان می‌دهد، به‌خاطر این غفلت راهبردی، یا تضعیف شدند یا از میدان رقابت حذف. نادیده گرفتن ظرفیت شرکت‌های دانش‌بنیان، بی‌اعتمادی به طرح‌های فناورانه‌ی داخلی، تأخیر در بهره‌برداری از انرژی‌های نو، و واردات بی‌رویه کالاهای مصرفی، بخشی از نتایج این سطح‌نگری بود.
اما این ظاهربینی فقط مربوط به گذشته نیست. امروز هم نشانه‌های بعضاً پررنگ‌تر آن در برخی محافل و مسئولین قابل مشاهده است. در دولت فعلی و حامیان سیاسی آن، افرادی هستند که همچنان بر طبل مذاکره‌ی مجدد و حتی مستقیم با آمریکا می‌کوبند. در حالی که آمریکا (به اعتراف رسانه‌های غربی) با هماهنگی رژیم صهیونیستی برای حمله به خاک ایران در اثنای مذاکرات غیر مستقیم برنامه‌ریزی و اقدام کرد، برخی در داخل همچنان مردم را با رؤیای «سرمایه‌گذاری هزاران میلیارد دلاری آمریکایی‌ها!» سرگرم می‌کردند. در حالی که ظرفیت‌های بی‌شمار کشور تشنه توجه مسئولین هستند تا شکوفا شده و مردم را از میوه‌های شیرین خود بهره‌مند کنند، اما پس از ده سال، سایه سنگین گلابی زهرآلود برجام، اقتصاد، امنیت و ذهن یک ایران را در پی ضریب دادن مشکوک همین جریان کاسب مذاکره به تبعات فعال شدن مکانیزم ماشه (بند 37 همان عهدنامه) مسموم کرده است.
خسارت‌بارترین بخش این ظاهربینی، فقدان پلن بی در مدیریت کشور است. دولتی که همه چیز را به «توافق» گره می‌زند، هیچ آلترناتیوی برای «عدم توافق» ندارد. دقیقا خلاف توصیه رهبر انقلاب در 26 فروردین 1404 که فرمودند: «سعی کنید مسائل کشور را به این گفتگوها گره نزنید. این تاکید من است. اشتباهی که در برجام کردیم اینجا تکرار نشود. در دوران برجام، کشور را شرطی کردیم و همه چیز را منوط کردیم به پیشرفت مذاکرات. سرمایه‌گذار وقتی می‌بیند که کشور منوط به مذاکره است، سرمایه‌گذاری نمی‌کند». اشاره رهبر انقلاب به دولت‌های غربگرای یازدهم و دوازدهم است. طی هشت سال دولت روحانی، نه‌تنها ساخت زیرساخت‌هایی مثل نیروگاه، پالایشگاه و مسکن به حاشیه رفت و صنایع از جمله خودروسازی رها شدند و تولیدشان به کف رسید، بلکه حتی موضوعاتی حیاتی مانند اصلاح نظام بانکی، توسعه فناوری، و اقتصاد مقاومتی عملاً از دستور کار خارج شدند. نتیجه‌اش امروز قابل مشاهده است: ناترازی‌های عمیق در حوزه انرژی، تولید، بازار و ساختار مالی.
اکنون، همان برجامی که آمریکا از آن خارج شده، به نقطه‌ای رسیده که با پایان یافتن مهلت ده‌ساله‌ی آن، مکانیزم ماشه در آستانه‌ی فعال‌سازی است. اروپایی‌ها، نه‌تنها از ایران حمایتی نکردند، بلکه اکنون خواستار بازگشت چهار قطعنامه‌ی تحریمی شورای امنیت شده‌اند. این یعنی خسارتی مضاعف: هم امتیازهای بی‌جبران داده شد، و هم تحریم‌ها دوباره برگشت. بدتر از آن، اینکه ده سال فرصت طلایی برای رشد زیرساختی کشور سوزانده شد، در حالی که می‌توانست به دوره‌ای از استقلال و شکوفایی ملی تبدیل شود.
تجربه‌های تلخ گذشته باید برای ما عبرت باشد. واقعیت این است که تا زمانی که ظاهربینی بر محاسبات مدیریتی کشور حاکم باشد، مسیر پیشرفت واقعی هموار نخواهد شد. دشمن به‌دنبال تغییر رفتار ایران نیست، بلکه هدف او تغییر هویت ایران است؛ ایران مستقل، مقتدر، متکی به خود و درون‌زا، برای آمریکا و متحدانش خطرناک است. آن‌ها ایران گوش‌به‌فرمان می‌خواهند، نه ایران تصمیم‌ساز.
در چنین شرایطی، بازگشت به ظرفیت‌های ملی، تکیه بر توانمندی‌های داخلی، و تدوین نقشه‌ی راهی واقع‌گرا و مبتنی بر عزت و اقتدار، نه یک گزینه، بلکه یک ضرورت راهبردی است. ظرفیت‌های داخلی ایران، با وجود چالش‌های موجود، پتانسیل عظیمی برای تحول اقتصادی و اجتماعی کشور فراهم می‌آورد. این ظرفیت‌ها شامل منابع غنی معدنی، موقعیت جغرافیایی استراتژیک، نیروی انسانی متخصص و جوان، و زیرساخت‌های صنعتی و کشاورزی متنوع است. با بهره‌برداری مؤثر از این منابع، می‌توان به توسعه پایدار، کاهش وابستگی به منابع خارجی، و ارتقای سطح زندگی مردم دست یافت. ضرورت توجه به این ظرفیت‌ها و تقویت خوداتکایی، به‌ویژه در شرایط کنونی، امری اجتناب‌ناپذیر است.
ایران با موقعیت جغرافیایی منحصربه‌فرد خود، ظرفیت آن را دارد که به هاب ترانزیتی و لجستیکی منطقه بدل شود و ده‌ها میلیارد دلار تنها از طریق واسطه‌گری جابه‌جایی کالای سایر کشورها به دست آورد. توسعه زیرساخت‌های حمل‌ونقل، گسترش روابط تجاری با همسایگان و بهره‌گیری از ظرفیت‌های گسترده بندری، می‌تواند به شکل چشمگیری به افزایش صادرات، رشد اقتصادی و ارتقای جایگاه منطقه‌ای کشور منجر شود. هم‌چنین با در اختیار داشتن رتبه اول دنیا در مجموع ذخایر نفت و گاز، می‌توانیم درآمد سرشاری را با تکمیل زنجیره ارزش این منابع خدادادی و ساخت پتروپالایشگاه‌های متعدد نصیب خودمان کنیم. همانند آنچه از دانش و اراده ایرانی در ساخت پالایشگاه ستاره خلیج فارس متبلور شد وابزار تحریم بنزین را از دست دشمن گرفت؛ البته به شرط آن که از تفکر «ساخت پالایشگاه کثافت‌‌کاری است» زنگنه‌ها فاصله بگیریم؛ تفکری که امروز مجددا ما را در بنزین و سایر سوخت‌ها ناتراز و وابسته خارج کرده است.
در کنار آن، صنعت مسکن نیز یکی از پیشران‌های مهم اقتصاد ایران است؛ صنعتی که نه‌تنها به‌طور مستقیم در بخش‌هایی چون ساخت‌وساز، تأسیسات، حمل‌ونقل و خدمات اشتغال‌زایی می‌کند، بلکه می‌تواند موجی از رونق اقتصادی در ده‌ها حوزه وابسته دیگر ایجاد کند. ویژگی مهم این بخش آن است که برخلاف برخی حوزه‌ها، برای شکوفایی و توسعه‌اش نیازی به نگاه بیرونی و کمک خارجی نیست، چرا که تمام ملزومات آن در داخل کشور فراهم است. با برنامه‌ریزی دقیق و تمرکز بر ظرفیت‌های داخلی، می‌توان آن را به موتور محرکه اقتصاد بدل کرد.
بخش کشاورزی نیز از دیگر حوزه‌های مهمی است که با اصلاح الگوی کشت، استفاده از فناوری‌های نوین و توجه به کشاورزی پایدار، می‌تواند علاوه بر تأمین امنیت غذایی، وابستگی کشور به واردات را کاهش داده و به تراز تجاری مثبت در این حوزه منجر شود. از نظر معادن نیز کشور ما جزء غنی‌ترین کشورهای دنیاست که ظرفیت بزرگی را برای سرمایه‌گذاری و اشتغال داراست؛ جاذبه‌های طبیعی و تاریخی و هم چنین چهارفصله بودن کشورمان هم در کنار پایین بودن ارزش ریال در برابر ارزهای خارجی، ظرفیت فوق‌العاده‌ای را برای توسعه گردشگری و ارزآوری برای کشور مهیا کرده است.
در همین حال، ایران در سال‌های اخیر در حوزه‌های پیشرفته‌ای همچون فناوری نانو و بیوتکنولوژی به موفقیت‌های چشمگیری دست یافته است. با حمایت هدفمند از شرکت‌های دانش‌بنیان و ایجاد اکوسیستم نوآوری، می‌توان زمینه تولید محصولات دانش‌محور و صادرات آن‌ها به بازارهای جهانی را فراهم کرد.
نکته حائز اهمیت آن است که تأمین مالی این پروژه‌های ملی و راهبردی صرفاً متکی به منابع سرمایه‌گذاران غربی نیست. ایران امروز عضو رسمی سازمان‌هایی چون بریکس، شانگهای و… است که در دولت شهید آیت‌الله رئیسی محقق شد و بستری فراهم آورد برای بهره‌گیری از ظرفیت اقتصادی کشورهایی که در جبهه رقیب غرب تعریف می‌شوند. همکاری با این کشورها، که با ما منافع مشترک بسیاری دارند، می‌تواند مسیر جذب سرمایه و تأمین منابع مالی طرح‌های بزرگ را هموار سازد. علاوه بر این، استفاده از سرمایه‌های خرد مردمی در قالب مدل‌های متنوع تامین مالی، می‌تواند منابع قابل‌توجهی را به جریان اقتصادی کشور تزریق کند و اعتماد مردم به سازوکارهای ملی را تقویت نماید.
اکنون زمان آن فرا رسیده که از نگاه وابسته به غرب و تحلیل‌های یک‌سویه و خوش‌بینانه نسبت به آمریکا فاصله بگیریم؛ نگاهی که در دوره دولت روحانی حتی منجر به پس زدن ده‌ها میلیارد دلار سرمایه‌گذاری چینی‌ها شد، با این تصور که چنین رویکردی موجب جلب اعتماد کاخ سفید خواهد شد. اما واقعیت آن است که امروز آثار تلخ این خوش‌خیالی سیاسی و تلاش‌های مذبوحانه برای دلجویی از غرب را به‌وضوح شاهدیم؛ چه در عرصه سیاست خارجی، و چه در معیشت مردم و فرصت‌های سوخته‌شده توسعه کشور.
اکنون وقت آن است که کشور، با تکیه بر داشته‌های خود و با بهره‌گیری از ظرفیت‌های واقعی جهان – نه چند کشور خاص – مسیر پیشرفت را مستقل و عزتمندانه طی کند. شکست‌های گذشته را باید دید، تا تکرار نشوند. امروز، دیگر زمان فریب خوردن از لبخند دیپلماتیک نیست. واقع‌بینی، شجاعت و اعتماد به مردم، باید جای ظاهربینی، ساده‌انگاری و امید بستن به دشمن را بگیرد. تا اتحاد دشمن‌شکن میان ملت و دولت (به عنوان اصلی‌ترین عامل واهمه دشمن از تکرار تجاوز نظامی خود) تداوم رسوخ ناپذیری یافته و بازدارندگی حقیقی را که از باطن ملت سرچشمه می‌گیرد و می‌جوشد، به ارمغان آورد.

مقالات مرتبط

حقیقت کشی برای نسل کشی

از زمان آغاز جنگ اسرائیل علیه مردم غزه پس از ۷ اکتبر…

13 شهریور 1404

مکانیسم ماشه از وارونه‌گویی دیروز تا طلب کاری امروز

یکی از مهمترین جلوه‌های خودبیگانگی روشنفکرانه در ایران معاصر، پذیرش بی‌چون ‌وچرای…

13 شهریور 1404

زنگ خطر برای مدارس دولتی

نتایج اولیه کنکور سراسری ۱۴۰۴ مانند یک آشکارساز قدرتمند عمل کرده و…

13 شهریور 1404

دیدگاهتان را بنویسید