آژانس برای چندمین بار نشان داد دست‌نشانده آمریکاست

سرویس سیاسی-
تصویب قطعنامه جدید شورای حکام علیه ایران بار دیگر نشان داد آژانس بین‌المللی انرژی اتمی نه ناظر فنی، بلکه بازوی سیاسی آمریکا و اروپا در پروژه فشار بر جمهوری اسلامی است؛ نهادی که با مدیریت گروسی عملاً از بیطرفی فاصله گرفته و در هماهنگی کامل با واشنگتن و تل‌آویو علیه برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران صف‌آرایی کرده است.
در حالی‌که قریب به ۲۲ سال از آغاز مناقشه ساختگی و ادعاهای غرب بر سر برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای ایران می‌گذرد، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بار دیگر با صدور قطعنامه‌ای جانبدارانه ثابت کرد این نهاد نه تنها ناظر بیطرف نیست، بلکه یکی از ابزارهای عملیاتی آمریکا و اروپا در جنگ فشار، تهدید و مهار علیه جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌آید. روز پنجشنبه ۲۹ آبان‌ماه 1404، شورای حکام در ادامه همان سناریوی نخ‌نما، قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی آلمان، فرانسه و انگلیس به همراه آمریکا را علیه ایران تصویب کرد؛ قطعنامه‌ای با ۱۹ رأی موافق، ۳ رأی مخالف و ۱۲ رأی ممتنع که به‌وضوح نشان می‌دهد غرب با خرید رأی کشورهای ضعیف و اعمال فشار سیاسی، مکانیزم‌های به‌ظاهر فنی آژانس را به سلاحی در خدمت منافع خود تبدیل کرده است.
نکته قابل‌تأمل آنکه در این قطعنامه، به‌جای محکومیت رژیم صهیونیستی به‌عنوان مهاجم و ناقض صریح حقوق بین‌الملل و پادمان، از ایران خواسته شده درباره تأسیسات هسته‌ای بمباران‌شده همکاری بیشتری با آژانس داشته باشد! یعنی قربانی باید برای تهاجم دشمن پاسخگو باشد و متجاوز، مصون از هرگونه بازخواست!
آژانس؛ نهادی ساخته‌شده
 برای تضمین منافع ابرقدرت‌ها
برای فهم چرایی این رفتار، باید به بنیان‌های شکل‌گیری آژانس بازگشت. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، نهادی است که اساساً در معماری جنگ سرد توسط ابرقدرت‌ها طراحی شد؛ نهادی که قرار بود ظاهر «ناظر بیطرف» داشته باشد، اما در عمل ابزاری برای تضمین منافع هسته‌ای بلوک غرب بود. 
تجربه چند دهه گذشته نیز نشان می‌دهد این نهاد هرگز از ساختار بسته، تبعیض‌آلود و هژمون‌محور خود فاصله نگرفته است. نظریه «ثبات هژمونیک» دقیقاً همین روند را توضیح می‌دهد: هژمون برای تثبیت قدرت خود، نهادها و رژیم‌های بین‌المللی را ایجاد یا تسخیر می‌کند تا حتی در دوره افول، ابزارهای لازم برای مدیریت و کنترل رقبا را حفظ کند. در چارچوب همین نظریه، نقش آژانس در ۲۲ سال گذشته کاملاً روشن است: نه تنها بیطرف نبود، بلکه در اکثر موارد در قامت بازوی اطلاعاتی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران ظاهر شده است. 
از گزارش‌های مغشوش و با انگیزه سیاسی گرفته تا انتشار اطلاعات محرمانه و حساس ایران در اختیار رسانه‌ها و سرویس‌های بیگانه، همه نشان می‌دهد ماهیت این نهاد با استقلال و عدالت بیگانه است.
از مرگ مشکوک آمانو تا جانشینی گروسی کودتای نرم غرب در آژانس
پس از مرگ مشکوک و ترورمانند یوکیا آمانو، غرب فرصت یافت تا در یک فرآیند شتاب‌زده و غیرمتعارف، فردی کاملاً وابسته به خود را در رأس آژانس قرار دهد. انتخابات برای دبیرکلی آژانس دو بار تکرار شد تا نهایتاً با رایزنی‌های فشرده آمریکا و اروپا و جلب نظر کشورهایی که صرفاً به‌دلیل وابستگی اقتصادی و سیاسی مجبورند از غرب تبعیت کنند، رافائل گروسی در رقابت با کورنل فروتا به‌عنوان دبیرکل انتخاب شد.
گروسی از همان ابتدا نشان داد صرفاً یک مدیر و دیپلمات نیست، بلکه یک کنشگر سیاسی با مأموریت ویژه از سوی غرب است؛ فردی که حتی قواعد حداقلی بیطرفی دیپلماتیک را رعایت نمی‌کند و آشکارا از ادبیات، مواضع و اهداف آمریکا و اروپا در برابر ایران تبعیت می‌کند.
رافائل گروسی؛ پدیده‌ای بی‌نقاب
 در دستگاه هژمون
بسیاری از دیپلمات‌های فعال در نهادهای بین‌المللی تحت سلطه آمریکا، تلاش می‌کنند وابستگی خود به غرب را با ظواهر حرفه‌ای پنهان کنند. اما گروسی پدیده‌ای استثنایی و بی‌نقاب است. 
او بارها با سخنان و گزارش‌های جهت‌دار خود وابستگی کامل به غرب را نشان داده و به‌جای ایفای نقش 
یک مدیرکل ناظر، عملاً در نقش سخنگوی غیررسمی آمریکا و اروپا ظاهر شده است. گزارش‌های متعدد او که بلافاصله به صدور قطعنامه‌های سیاسی در شورای حکام منتهی می‌شود، نشان می‌دهد وی از ابتدا مأموریت دارد روند فشار و پرونده‌سازی علیه ایران را زنده نگه دارد. تصمیمات گروسی در خردادماه ۱۴۰4 و صدور گزارش‌هایی که مبنای قطعنامه قبلی شورای حکام شد، بلافاصله از سوی رسانه‌های غربی به‌عنوان «مقدمه‌ای برای حمله اسرائیل به برخی مراکز هسته‌ای ایران» تحلیل شد؛ تحلیلی که متأسفانه در ادامه، با حملات تجاوزکارانه آمریکا به تاسیسات ثبت و تحت رژیم پادمان ایران یعنی فردو، نطنز و اصفهان تحقق یافت.
چشم‌پوشی رسوا از تجاوز اسرائیل آژانس حتی جرات محکومیت ندارد!
نکته‌ای که بیش از همه ماهیت گروسی و آژانس را رسوا می‌کند، رفتار شرم‌آور آنان پس از حملات اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای ایران است.
در حالی که، تجاوز مسلحانه، طبق قواعد آمره حقوق بین‌الملل ممنوع است، قطعنامه ۴۸۷ شورای امنیت صراحتاً کشورها و به طور خاص رژیم صهیونیستی جهان را از حمله به تأسیسات هسته‌ای دیگران منع کرده؛ اسرائیل عضو NPT نیست و به سلاح هسته‌ای مجهز است؛ ایران عضو NPT و دارای تأسیسات تحت پادمان است؛ آژانس و شخص گروسی حتی یک جمله محکومیت رسمی علیه اسرائیل و آمریکا صادر نکرده‌اند!
بدتر آنکه گروسی در اظهاراتی مضحک و غیردیپلماتیک، «نگرانی‌های اسرائیل درباره برنامه هسته‌ای ایران» را موجه دانسته است! یعنی کشوری غیرعضو در NPT و صاحب زرادخانه هسته‌ای حق دارد نگران برنامه صلح‌آمیز ایران باشد، اما ایران حتی حق دفاع از خود را نیز ندارد. این رفتار نه فقط بی‌عدالتی، بلکه بی‌شرمی آشکار است.
هدف گروسی از اصرار بر بازرسی تأسیسات بمباران ‌شده چیست؟
در هفته‌های اخیر گروسی بارها به شکل تهاجمی بر ضرورت دسترسی به تأسیسات فردو، نطنز و اصفهان – که هدف حملات اسرائیل و آمریکا قرار گرفته‌اند – تأکید کرده است اما سؤال اصلی اینجاست: چرا آژانس باید بر بازرسی از تاسیساتی پافشاری کند که غرب به‌طور غیرقانونی آنها را هدف حمله قرار داده؟
پاسخ روشن است: آنها نه در مقام «بازرس هسته‌ای» بلکه در نقش بازرس نظامی وارد می‌شوند تا میزان کارآمدی یا ناکامی حملات آمریکا و اسرائیل را ارزیابی کنند. آنچه آژانس می‌خواهد، نه نظارت فنی، بلکه اطلاعات عملیاتی برای برنامه‌ریزی حملات بعدی است. 
همین مسئله نشان می‌دهد گروسی کاملاً در چارچوب مأموریت امنیتی- سیاسی غرب عمل می‌کند و دست‌نشانده آمریکاست.
آژانس و گروسی
ابزار فشار، نه شریک فنی
آنچه امروز مشاهده می‌شود، یک روند مستمر است: قطعنامه‌های پی‌درپی شورای حکام نه حاصل «نگرانی فنی» بلکه محصول لابی‌گری سیاسی غرب و خرید رأی کشورهایی است که نفوذ اقتصادی آمریکا آنها را به اطاعت وادار کرده است. 
در چنین شرایطی ادامه همکاری با آژانس، به‌ویژه مادامی‌که گروسی و طیف غرب‌گرای او در رأس این نهاد حضور دارند، خسارتی آشکار برای منافع ملی ایران است. تجربه نشان داده است که هر نوع همکاری اضافی، هر عقب‌نشینی و هر حسن‌نیت ایران نه تنها باعث کاهش فشار نشده بلکه به ابزار جدیدی برای پرونده‌سازی تبدیل شده است.
جدید‌ترین اقدامات خصمانه غرب 
علیه ایران
در همین شرایط، وزارت خزانه‌داری آمریکا بامداد جمعه در ادامه سیاست‌های خصمانه و فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی ایران، اعلام کرد که «شبکه‌ای از شرکت‌های پوششی، واسطه‌های کشتیرانی و کشتی‌ها» را به اتهام «حمایت از نیروهای مسلح ایران از طریق فروش نفت خام» در فهرست تحریم‌های خود قرار داده است.
در بیانیه منتشر شده در وبسایت وزارت خزانه‌داری آمریکا ادعا شده است که «این شبکه با استفاده از شرکت‌های صوری در کشورهای امارات متحده عربی، هند، آلمان، یونان و پاناما و همچنین ناوگان سایه، نفت ایران را به خریداران آسیایی فروخته و درآمد آن را به نیروهای مسلح ایران، به ویژه ستاد کل نیروهای مسلح و نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، منتقل می‌کند». آمریکا این اقدام را بخشی از کارزار «فشار حداکثری» برای جلوگیری از آنچه «توسعه تسلیحات هسته‌ای و حمایت از گروه‌های نیابتی» می‌خواند، توصیف کرده است.
ماندن در NPT 
اشتباهی که ۵۰ سال ادامه یافته است
بارها گفته‌ایم و نوشته‌ایم که NPT برای ایران نه ضمانت امنیتی داشته و نه حقوق حمایتی برای توسعه فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای؛ بلکه به ابزاری برای اعمال نظارت‌های تبعیض‌آلود، فراتر از قانون و بی‌سابقه در جهان تبدیل شده است. بازرسی‌هایی که نه تنها هیچ کمکی به حل‌وفصل پرونده نکرده، بلکه زمینه‌ساز فشارهای گسترده‌تر بوده است.
جالب آنکه بنیان‌گذاران برنامه هسته‌ای ایران در دوران پیش از انقلاب – از جمله مرحوم اکبر اعتماد – نیز بارها تأکید کردند که ماندن ایران در NPT اشتباه بود.  افزون بر آن، در سال ۱۳۹۸، حسن روحانی – که اتفاقاً خود سال‌ها طرفدار مذاکره با غرب بود – در نامه رسمی خطاب به کشورهای اروپایی، روسیه و چین اعلام کرد پاسخ ایران به فعال‌سازی اسنپ‌بک، خروج از NPT خواهد بود.
اکنون پرسش مهمی پیش روی سیاست‌گذاران کشور است: پس از حمله ۱۲ روزه اسرائیل، پس از اسنپ‌بک، و پس از قطعنامه اخیر شورای حکام در آبان ۱۴۰۴، چرا هنوز تصمیمی درباره خروج از NPT اتخاذ نشده است؟ وقتی عضویت در این پیمان نه تنها دستاوردی ندارد، بلکه یکی از عوامل اصلی آسیب‌پذیری ایران در برابر حملات حقوقی، دیپلماتیک و امنیتی غرب است، ادامه ماندن چه توجیهی دارد؟
آژانس شریک فنی نیست
 بخشی از پروژه فشار است
قطعنامه اخیر شورای حکام تنها یک نشانه دیگر از ماهیت واقعی آژانس است؛ نهادی که در ساختار، وابسته به نظم هژمونیک غرب است؛ در عملکرد، تابع خواسته‌های آمریکا و اروپا است؛ در پرونده‌سازی، آشکارا علیه ایران نقش‌آفرینی می‌کند؛ در برابر حملات آمریکا اسرائیل، نه تنها سکوت کرده بلکه جانب متجاوز را گرفته است و با مدیریت گروسی، به سطح یک بازوی عملیاتی واشنگتن–تل‌آویو تنزل یافته است.
در چنین شرایطی کمترین واکنش منطقی ایران می‌تواند این باشد که: هرگونه همکاری فراپادمانی را متوقف کند؛ دسترسی‌های آژانس را تا زمان تغییر مدیریت و بازگشت به معیارهای واقعی حرفه‌ای تعلیق کند؛ و درباره آینده عضویت در NPT بازنگری قاطع و شجاعانه انجام دهد.
زمان آن فرارسیده که بی‌پرده بگوییم: ایران نه با یک نهاد فنی، بلکه با یک ابزار فشار سیاسی مواجه است. و پاسخ به ابزار فشار، مقاومت، بازدارندگی و تصمیمات بزرگ و تاریخی است؛ نه امتیازدهی یک‌طرفه و اعتماد به نهادی که بارها ثابت کرده در برابر حقیقت، عدالت و حقوق ملت ایران ایستاده است.

 

منبع : کیهان

مقالات مرتبط

تحریم‌ و قطعنامه‌ سوغات جریان غربگرا برای مردم ایران(یادداشت روز)

1- ظهر روز پنجشنبه ۲۹ آبان، شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی…

اخبار ویژه

اخبار ویژه منبع : کیهان

وقتی متهمان عقبگرد دهه 90 نسخه توسعه می‌پیچند!

سرویس سیاسی- مراسم رونمایی کتاب اسحاق جهانگیری، معاون اول دولت‌های یازدهم و دوازدهم،…

30 آبان 1404

دیدگاهتان را بنویسید