هشتادمین سالگرد تأسیس سازمان ملل متحد در روزهایی گذشت که بی‌اعتباری این سازمان بیش از همۀ دوران‌های حیاتش در معرض دید جهان قرار گرفته‌است. ناکارآمدی در حل مسائل مختلف، ایرادات تأثیرگذار ساختاری و امتناع سازمان ملل از ایفای نقش مؤثر در بحران‌های جهانی با وجود در اختیار داشتن ابزارهای مؤثر را می‌توان به‌عنوان مهم‌ترین دلایل تضعیف جایگاه سازمان ملل – بعنوان نهادی که با هدف تثبیت صلح و استقرار کرامت انسانی و عدالت در سراسر جهان تأسیس شد – برشمرد.
در سال‌های اخیر، سازمان ملل متحد تقریباً از پس هیچ‌یک از چالش‌های پیش‌ِروی خود بر نیامده‌است :
در مسئلۀ فلسطین، رژیم موقت در بیش از دو سال اخیر بزرگ‌ترین جنایات تاریخ بشریت در عصر پس از جنگ جهانی را مرتکب شد : کشتار عمدی زنان، کودکان، خبرنگاران و نیروهای امدادی. واکنش این سازمان به جنایات صهیونیست‌ها حتی به قدری مؤثر نبود که از حملۀ اشغالگران به محل‌های استقرار کارکنان این سازمان جلوگیری کند !
در پروندۀ هسته‌ای ایران، شورای امنیت در سال‌های پس از امضای برجام با آگاهی تمام خود را در برابر گزارش‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مبنی بر پایبندی ایران به تعهدات هسته‌ای به خواب زد تا اطمینان حاصل کند که ایران از این توافق، نفعی معادل « تقریباً هیچ » خواهد داشت و نه بیشتر. حالا بعد از ده سال از امضای توافق هسته‌ای و با وجود تکرار پانزده بارۀ گزارش آژانس در تأیید پایبندی طرف ایرانی، پروندۀ هسته‌ای ایران در شورای امنیت هنوز باز است ؛ اما نه در ایران تصمیم‌سازان برای قطعنامه‌ها اعتبار خاصی قائل هستند و نه تحریم جدیدی برای وضع‌کردن باقی مانده‌است.
در مسئلۀ سوریه، این نهاد نه در اوایل دهۀ ۲۰۱۰ گام مفیدی در جهت آرام‌کردن فضای داخلی برداشت ، نه در سال‌های پس از آن اقدامی به نفع امنیت این کشور صورت داد و نه در ۲۰۲۴ اهمیت حاکم شدن تروریسم الجولانی بر سوریه و تأثیر احتمالی آن بر جریانات تروریستی در دیگر نقاط جهان را درک کرد.
مثال‌های بیشتری هم وجود دارد : پروندۀ اوکراین، جنگ داخلی سودان و تهدیدات آمریکا علیه کشورهای مستقل آمریکای لاتین همگی می‌توانسته‌اند عرصۀ ورود مؤثر سازمان ملل باشند اما حالا نمونۀ بی‌عملی و بی‌فایدگی وجود چنین سازمانی در جهان هستند.
اما وجود این نقص‌ها در عملکرد این نهاد فقط به سالیان اخیر باز نمی‌گردد و تضعیف این نهاد هم چیزی نیست که مطلقاً ریشه در عواملی از بیرون داشته باشد. وقتی که شورای امنیت – مهم‌ترین بازوی اجرایی و عملیاتی سازمان – برای تصویب هر قطعنامه به رأی غیرمخالف هر پنج عضو دائم ( که معیار انتخاب آن‌ها هم جز نتیجۀ جنگ جهانی دوم نبوده است ) محتاج است، در حالی که نزدیک به دو میلیارد نفر مسلمان ، یکصد و بیست کشور غیرمتعهد و چند صد میلیون نفر ساکنان جنوب جهانی در آمریکای لاتین و آفریقا از داشتن حتی یک حق عضویت دائم در این شورا بی‌نصیب‌ند، چگونه می‌توان عدالت را ثمرۀ تشکیل این سازمان دانست ؟
در واقع سازمان ملل امروز تقلا می‌کند تا با نکوداشت روز جهانی برای مناسبت‌های غیرضروری – پر کردن تقویم در راستای تحقق آرمان‌های پست‌مدرنیستی – و برگزاری مراسم و ترتیبات پیشین در جابجایی شخصیت‌های خنثای فکری جهان از منصبی به منصب دیگر خود را زنده نشان دهد ؛ در حالی‌‌که بر هیچ‌کس پوشیده نیست که ملل متحد امروز تا چه اندازه در مناسبات سیاسی و حل‌وفصل بحران‌های بین‌المللی بی‌تأثیر است.

مقالات مرتبط

پیگیری امور درمانی و آموزشی دانشجوی جانباز جنگ ۱۲ روزه با اسرائیل

به گزارش عصر ایرانیان، مسعود تجریشی، رئیس دانشگاه به همراه مسئول دفتر…

11 آبان 1404

فقط برای مردم پول نداریم!

این روزها، به بهانه نبود اعتبارات کافی، بارها و بارها معیشت مردم…

رژیم صهیونی، پايان یک توهم

جنگ، نبرد، آتش بار، درگیری! مطالب فوق، جملگی کلید واژگانی اند که…

دیدگاهتان را بنویسید