در جهان پرتنش امروز، رهبران جبهه مقاومت نشان دادهاند که قدرت واقعی در میدان جنگ نیست، بلکه در توانایی اخلاقی برای تصمیمگیری در لحظات بحران نهفته است. این یادداشت با نگاهی تحلیلی به رفتار سید حسن نصرالله، سردار امیرعلی حاجیزاده، یحیی سنوار و جنبش حماس، نشان میدهد چگونه «رهبری اخلاقی» میتواند در نظام بینالملل پرآشوب، عامل بازدارندگی و توازن باشد.
تحولات سریع و غیرقابلپیشبینی خاورمیانه، بار دیگر این پرسش را پیشرو گذاشته است که در جهانی مملو از درگیری و بیثباتی، چه نوع رهبری میتواند مسیر پایداری را ترسیم کند؟ تجربه دهههای اخیر نشان داده است که رهبران جبهه مقاومت، با اتکا به ایمان، اخلاق و فداکاری، نوعی رهبری اخلاقی در نظام بینالملل پرآشوب را بنیان نهادهاند؛ الگویی که میتوان آن را در چارچوب نظریه «آشوب» تحلیل کرد. در این نظریه، کنشهای کوچک اما هدفمند، توان آن را دارند که در مقیاس جهانی نظمها را دگرگون کنند.
نصرالله؛ ترکیب ایمان و بازدارندگی فعال
سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، در عملیات موسوم به «اربعین» جلوهای ماندگار از رهبری اخلاقی را به نمایش گذاشت.
این عملیات در شرایطی انجام شد که محور مقاومت تحت فشار سنگین نظامی و اطلاعاتی قرار داشت. تصمیم به اجرای آن، با وجود خطر واکنشهای گسترده دشمن، نمادی از فداکاری و اعتماد به ایمان در تصمیمگیری سیاسی بود.
نصرالله با پیوند دادن فرهنگ عاشورا و نماد اربعین به استراتژی مقاومت، توانست نوعی «بازدارندگی معنوی» را خلق کند؛ الگویی که برخلاف بازدارندگی کلاسیک غربی، بر ایمان و اخلاق استوار است نه صرفاً قدرت تسلیحاتی.
در چارچوب نظریه آشوب، این تصمیم را میتوان یک کنش غیرخطی مؤثر دانست؛ حرکتی که در ظاهر محدود به لبنان بود اما در سطح منطقه، روحیه مقاومت و انسجام فرهنگی را احیا کرد. او نشان داد که در نظم پرآشوب جهانی، رهبرانی موفقاند که در دل بحران، معنا و اخلاق را به سیاست بازمیگردانند.
حاجیزاده؛ مسئولیتپذیری در میانه بحران
رفتار سردار امیرعلی حاجیزاده پس از حادثه سقوط هواپیمای اوکراینی در دیماه ۱۳۹۸، نمونهای کمنظیر از رهبری اخلاقی در مدیریت بحران بود.
او داوطلبانه مسئولیت اخلاقی حادثه را پذیرفت تا از تشدید التهاب اجتماعی و سیاسی جلوگیری کند، در حالی که گزارشهای رسمی هیچ نقش مستقیمی برای فرماندهی وی قائل نبودند. این تصمیم، جلوهای از شجاعت اخلاقی و فداکاری در میدان سیاست بود؛ اقدامی که نهتنها از تشدید بحران جلوگیری کرد بلکه اعتماد عمومی را نیز تقویت نمود.
یحیی سنوار؛ رهبر میان مردم، نه بر فراز آنان
یحیی سنوار، رهبر جنبش حماس در غزه، با گذراندن بیش از بیست سال در زندانهای رژیم صهیونیستی، پس از آزادی، زندگی در میان مردم را برگزید.
او به جای فرماندهی از دور، در دل بحران، زیر بمباران و محاصره، همراه مردم زیست. این سبک از رهبری، الگوی مشارکت مردمی و همزیستی مقاومتی را بازتاب میدهد؛ مدلی که مشروعیت خود را از حضور واقعی در بطن جامعه میگیرد، نه از فاصله طبقاتی یا سیاسی.
حماس؛ گذشت از قدرت برای وحدت ملی
در سالهای اخیر، جنبش حماس با وجود فشارهای داخلی و خارجی، از تمرکز کامل قدرت فاصله گرفته و برای ایجاد ساختاری مشترک با سایر گروههای فلسطینی اعلام آمادگی کرده است.
این تصمیم در واقع نوعی فداکاری سیاسی است؛ گذشت از نفوذ و منافع جناحی برای حفظ اصل مقاومت و وحدت ملی. چنین رویکردی، در چارچوب نظریه آشوب، نوعی بازتنظیم تعادل در شرایط بحران تلقی میشود؛ رفتاری که ثبات سیاسی و مشروعیت مقاومت را در سطح جهانی تقویت کرده است.
نتیجهگیری: رهبری اخلاقی، محور پایداری مقاومت
بررسی رفتار رهبران جبهه مقاومت نشان میدهد که فداکاری در این جریان تنها نظامی نیست؛ بلکه در حوزه اخلاق، سیاست و مسئولیت اجتماعی نیز معنا مییابد.
نصرالله با ایمان راهبردی، حاجیزاده با مسئولیتپذیری اخلاقی، سنوار با زیست مردمی و حماس با گذشت سیاسی، هر یک جلوهای از رهبری اخلاقی در دنیایی پرآشوب را ارائه کردهاند.
در جهانی که بیثباتی و منافع آنی بر تصمیمگیریها سایه افکنده است، این رهبران نشان دادهاند که اخلاق و ایثار میتواند مؤثرترین ابزار بازدارندگی باشد — بازدارندگیای که نه از ترس، بلکه از اعتماد، ایمان و آگاهی جمعی برمیخیزد.