محمدصادق شهبازی: مردم ضامن بقای انقلاب اند نه اشرافیت
سهشنبه ۱۱ آذرماه، محمد صادق شهبازی، پژوهشگر حوزه تاریخ معاصر، میهمان ویژه صد و بیست و سومین جلسه «حکمت سیاسی اسلام در قرآن» بود و در سخنانی به بررسی ریشههای تاریخی و استمرار جریان «ائتلاف روشنفکران و محافظهکاران» در تقابل با نهضت مردمی پرداخت. به گفته او، تصویری که این روزها از این ائتلاف در حال ترویج است، پدیدهای تازه و نوظهور نیست، بلکه ریشه در همان روزهای نخست آغاز نهضت اسلامی، یعنی از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دارد. شهبازی تأکید کرد که امروز نیز در هفتهها و ماههای اخیر، همان ادبیات با صورتبندی جدید در حال تکرار است؛ ادبیاتی مبتنی بر تحقیر هویت ملی، القای «نمیتوانیم»، تأکید مستمر بر «نمیشود» و دعوت به پایین آوردن سطح مطالبات و آرمانها.
وی افزود چنین نگاهی پیش از انقلاب نیز وجود داشت. در آغاز نهضت، زمانی که امام خمینی قیام را شروع کرد، عدهای با ظاهر متدین و حتی در لباسهای مقدس، مردم را ناتوان از فهم معرفی میکردند و از تعابیری چون «مردم نمیفهمند»، «عقل ندارند» و «شناسنامه ندارند» بهره میبردند. روشنفکران نیز با ادبیاتی دیگر همین معنا را القا میکردند و مردم را «تودههای نادان» میخواندند. شهبازی تصریح کرد امام در برابر این نگاه ایستاد و صریحاً تأکید کرد که ضامن بقای نظام اسلامی، مردم هستند و میگفت روشنفکران، نخبگان و چهرهها ممکن است تغییر جهت بدهند، اما این مردماند که از عمق فطرت خود اسلام را میخواهند و بر آن میایستند.
به گفته این پژوهشگر، در ۱۵ خرداد ۴۲ و در شرایطی که روشنفکران، بخشی از روحانیت سنتی، روشنفکران حامی رژیم شاه و حتی برخی روشنفکران مخالف شاه «نه» میگفتند، این مردم باقرآباد و باقرشهر، کارگران فصلی و اقشار ساده جامعه بودند که به امام پیوستند؛ همانهایی که کنار خیابان میایستادند، از جان مایه میگذاشتند و شعار «یا مرگ یا خمینی» سر میدادند و تمام بار نهضت را بر دوش گرفتند. وی تأکید کرد همین مردم ساده و مستضعف، بیش از چهل سال است که هرگاه بحرانی پیش آمده و هرگاه مشکلی پدید آمده، سینه سپر کرده و به میدان آمدهاند.
شهبازی در ادامه با اشاره به فعال شدن دوباره همان ائتلاف روشنفکری و تحجر سنتی در شرایط امروز گفت: این دو جریان اگرچه تفاوتهای ظاهری دارند، اما در نتیجهگیری کنار هم میایستند. وی نمونه روشن آن را سخنان اخیر محمود سریعالقلم دانست که بخشهایی از گفتار او در فضای مجازی منتشر شده است. به گفته شهبازی، در فیلم کامل این سخنان، سریعالقلم میگوید: «الحمدلله دیگر در کشور ما کسی از عدالت در خاورمیانه و عدالت در جهان سخن نمیگوید» و سپس اضافه میکند که «این جامعه با استدلال تغییر نمیکند، بلکه با بحران تغییر میکند» و در ادامه میپرسد: «چرا ما باید با آمریکا مخالف باشیم؟»
وی افزود سریعالقلم در همان سخنرانی میگوید: «چرا جمهوری اسلامی باید در ونزوئلا و بولیوی کارخانه خودروسازی بزند و آمریکا را عصبانی کند؟»؛ یعنی همکاری جمهوری اسلامی با کشورهای جنوب جهانی و ملتهایی شبیه ملت ایران که تحت فشار و ظلم بودهاند، بهعنوان کاری بیهزینه و بیاولویت معرفی میشود. شهبازی جمعبندی این دیدگاه را وابستگی به آمریکا، کنار گذاشتن آرمان عدالت منطقهای و جهانی و سپردن اداره کشور به «اقشار متوسط به بالا» دانست و گفت سریعالقلم صریحاً میگوید که برای اولین بار با شجاعت این حرف را بیان میکند و تا پیش از این جرأت گفتنش را نداشته است؛ معنای روشن این سخن نیز آن است که مستضعفان و محرومان نباید در حکومت نقش داشته باشند.
این پژوهشگر تاریخ معاصر تأکید کرد که سریعالقلم خود دلیل میآورد و میگوید چون این اقشار وقتی به قدرت میرسند، به دنبال رفع محرومیتهای گذشته میروند و سپس بهصورت غیرمستقیم همان مسیر دولت و مجلسهای مردمی اول انقلاب را هدف قرار میدهد؛ همان مسیری که نمونهاش رئیسجمهوری مانند محمدعلی رجایی بود؛ کسی که از دل محرومیت آمده بود. شهبازی با اشاره به مجلس اول انقلاب گفت سطح تحصیلات اعضای آن در مقایسه با بسیاری از مجالس بعدی پایینتر بود، بسیاری حتی دیپلم نداشتند، تعداد آیتاللهها و دکترها کم بود، اما پر بود از روحانیان مردمی، کسبه، کارمندان، دانشجویان و نیروهایی که از متن جامعه برخاسته بودند. به گفته او، همین مجلس و همین دولت با همه سادگی و بیادعایی، هنوز هم بهعنوان یکی از پاکترین و مردمیترین دورههای تاریخ انقلاب از آن یاد میشود.
وی با تأکید بر لزوم نمایش عینی کارآمدی حکومت اسلامی از طریق رفتار مسئولان و مردم گفت: ما باید با رفتار خودمان نشان دهیم که حکومتی عادلانه و پیشرفته ساختهایم؛ حکومتی که در آن مردم در بیمارستانها گرفتار نشوند، دغدغه نان شب نداشته باشند و وضعیت معیشتشان بهگونهای نباشد که «هشتشان گرو نهشان» باشد، در حالی که عدهای به رفاه و اشرافیت رسیدهاند.

