اصالت انقلاب اسلامی ایران

وقوع انقلاب‌اسلامی در ایران به‌عنوان جزئی از جامعۀ غرب آسیا با شرایط فرهنگی و اجتماعی و سیاسی خاص، آغاز تقابل با جریان برخاسته از غرب گردید، همان جریانی که در این منطقه سعی در زدودن دین از جوامع و حساسیت جوامع نسبت به این موضوع نمود، و البته همچنان در این مسیر دست از تلاش برنداشته‌است، و پافشاری‌ها بر همین مرزهای سیاسی موهوم و شکاف‌ها و تفرقه‌ها و دشمنی با جریان انقلاب‌اسلامی ایران در نواحی مختلف به‌گونه‌های مختلف همه نشانگر این موضوع اند.
اساساً می‌توان گفت انقلاب‌اسلامی ایران جریان‌ساز تقابل با غرب و پدیدۀ هویت ملی مدرن به‌عنوان آرایه‌ای غربگرایانه در پی لیبرالیسم و سکولاریسم گردیده‌است، پدیده‌ای که امروزه از جانب غربیان با آرایۀ دروغین دموکراسی زینت‌داده‌می‌شود تا مجرایی برای دستیابی به اهدافشان در نواحی مختلف ازجمله همین ناحیۀ غرب آسیا گردد؛ و نیز غرب‌پرستانی که حتی در این کشور گاهی جایگاهی را دستاویز پیاده‌سازی و جاری‌سازی همین نگرۀ خود در جامعه از مجرای خصوصاً اقتصاد و روابط بین‌الملل مدّعای خود قراردادند، و البته دروغ‌پردازی‌ها و شعارپردازی‌های مبتنی‌بر همان دروغ‌ها به ‌تبع آن، مسیر انقلاب‌اسلامی ایران را با دشوار‌ی‌هایی‌ مواجه ساخت؛ واقعیتی که با توجه به شاکلۀ جمهوری، آگاهی همه مردمان کشور را از زوایا و نمودهای این دروغ‌پردازی‌ها و شعارپردازی‌ها ضروری می‌کند.
انقلاب‌اسلامی ایران اصالتاً جریانی در تقابل با جریان مدعی جهانگرایی غرب است که در دوره‌ای نسبتاً طولانی، به‌دلیل تبیین انطباق نیازهای کل جهان بر آموزه‌های خود، بر جریان جهان حاکم بوده و همچنان البته با طیّ سریع مسیری در سراشیبی انحطاط، در همان جایگاه قراردارد؛ جایگاهی که این انقلاب به‌عنوان پدیده‌ای اصالتاً زنده و پویا و فعال آن را به‌چالش‌کشیده و البته در سیر این پویایی می‌کوشد که حرکتش همواره در جهت آرمان‌ها و سخنان مطرح‌شدۀ ذیل آن آرمان‌ها باشد، و لاجرم در این مسیر، خود را در پوششی قرارنمی‌دهد که آن را از اهالی جامعه و هشدارها و نقدهای ایشان جداکند؛ اما انفعال و تحول‌پذیری و دوری از ارزش‌هایی که اساساً آن اصالت را شکل‌داده‌اند، در آن راه‌ندارد؛ و چنین است که باید گفت این جریان هرگز در مسیر فاصله‌گرفتن از آن اصالت قرارنمی‌گیرد، و البته همین اصل است که سبب تداوم و ماندگاری نظام انقلاب‌اسلامی و برداشتن مداوم گام‌های روبه‌جلو این انقلاب و دوری آن از فرورفتگی در کسالت و به‌تبع، رخوت و اضمحلال، و به‌این‌ترتیب جوشش مداوم و تحول درونی آن، همپای گسترش تحول در نظام جهانی از نظامی مبتنی‌بر مدرنیته و غربگرایی تامّ به نظامی انقلابی و مبتنی‌بر انقلاب‌اسلامی می‌گردد.
باری، انقلاب‌اسلامی امروزه که گام دوم را سپری‌می‌کند، مرجع و نقطۀ کانونی تقابل با غرب مدرن است؛ و همین این جریان را مایۀ امید همه جریان‌های خاموش یا ناتوان از ورود به مسیر تقابل با غرب نموده‌است؛ و البته توجه به این امر هم ضروری است که این موقعیت جریان انقلاب‌اسلامی آن را به هدف کینه‌ورزی و دشمنی غرب و همه نمودها و به‌تعبیری ایادی و نوکران آن در همه جای جهان، از داخل مرزهای سیاسی امروزین ایران تا حکومت‌های وابسته در منطقه، و اروپایی که علیرغم پدیدآوری همین جریان مدعی جهانگرایی غرب، امروزه پذیرفته به‌عنوان عاملی در زیردست آمریکا ایفای‌نقش‌کند، تبدیل‌کرده‌است.
اساساً اقدام اصیل انقلاب‌اسلامی ایران در این روزگار، تقابل با غرب است و البته مبنای آن این است که این انقلاب گام در راه خروج از جهان‌بینی غربی و تبیین جهان‌بینی اصیل اسلامی و ایجاد بنای تمدن نوین جهانی با ابتناء بر اسلام بگذارد. به‌تعبیـری، انقلاب‌اسلامی ایـران در این روزگار از هر دو منظر انقلاب و اسلام موظف به ایفای نقش است، نقشی که از منظر انقلاب، می‌توان به آن چنین اشاره‌کرد که این انقلاب برای آن به‌وقوع‌پیوسته که ساختار حاکم بر جهان را به‌هم‌بریزد، ساختاری که کاملاً برمبنای جهان‌بینی غربی شکل‌گرفته و برهمان‌مبنا، آرایه‌های گوناگون فرهنگی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ورزشی و علمی و هنری و… را تبیین‌کرده‌است؛ و از منظر اسلام، وظیفۀ این جریان این است که همچنان‌که این ساختار را به‌هم‌می‌ریزد، ساختاری برمبنای جهان‌بینی اسلامی تبیین و جایگزین جهان‌بینی غربی کند و آن آرایه‌های مختلف را در چارچوب آن ساختار شکل‌دهد.
آن‌چه که ضروری است، این است که ببینیم چگونه امکان‌دارد از وجوه مختلف، ساختار حاکم بر جهان امروز یا به‌تعبیری، مدرنیته یا آرایه‌های غرب را در حوزه‌های گوناگون به‌هم‌بریزیم، و البته از هر منظر، آرایه‌ای جدید را برمبنای جهان‌بینی اسلامی تبیین‌نماییم؛ و در این راستا باید جهان‌بینی غربی و جهان‌بینی اسلامی به‌دقت تبیین و تعریف‌گردند. پس آن‌چه که پیش از هر عامل دیگر ضرورت‌دارد، توجه به موضوع نظریه‌پردازی است، موضوعی که اصل و اساس یک انقلاب یا کلاً یک جریان است؛ و در این راستا، باید اذهان مخاطبان را از رخوتی که در قبال تمدن مدرن غرب گرفتار آن شده‌اند، رهانید و همچنان‌که هدف اصیل انقلاب‌اسلامی است، بازنگری کلان و به‌تبع، خرد نظریۀ غرب مدرن را منظر نظر قرارداد، و در حوزه‌های گوناگون فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و البته ساختاری، یک بازتبیین بنیادین را جریان‌داد؛ به این مفهوم که با هدف‌قراردادن جهان‌بینی تشیع و کنارگذاشتن تعارف‌های ساخته‌شده، و پذیرش این که پیشرفت در مسیر رسیدن به آن هدف و البته گسترش آن در راستای شایسته‌سازی جهان برای ظهور منجی عالم بشریت، با پذیرش آرمانها و انگاره‌ها و به‌تبع، معیارها و هنجارهای غرب و تمدن غربی و نمادها و نمودهای آن شدنی نیست، ضمن تبیین تمدن اصیل اسلامی، بر بنیاد جهان‌بینی تشیع، و ادامۀ حقیقی و واقعی جریان انقلاب‌اسلامی، و برمبنای این بنیاد، پذیرش دشمنی تامّ با غرب و عدم‌امکان پذیرش هنجارهای تبیین‌شده از جانب آن تمدن در حوزه‌های مختلف، به‌واقع تمدن اسلامی را بازشناسی و در راستای گسترش آن، با قدم‌گذاشتن در مسیر واقعی انقلاب‌اسلامی، به سوی آن تمدن حرکت را آغازکرد؛ و البته پذیرفت که این جریان جریان برهم‌زنندۀ نظم موجود جهان است؛ و ازاین‌رو، ناظم کنونی جهان که با تعریف آرایه‌هایی، جهان کنونی را شکل‌داده، و البته خرده‌بلندگوهای آن به‌سادگی که هیچ، به‌دشواری هم پذیرای این جریان نخواهندبود، گرچه حتی شاید زمانی خود در بستری آمیخته‌به ریاکاری، در جایگاه مدعی جریان انقلاب‌اسلامی قرارگرفته‌بوده‌باشند.

مقالات مرتبط

موسیقی مقاومت

همزمان با اینکه داستان کاروان صمود ترند رسانه‌های دنیا شده است و…

سینمای مُرده؛ ابتذال در داخل، ذلت در خارج

در هفته‌ای که گذشت، چند خبر و واکنش شرایط اسفناک و سیمای…

تل‌آویو سقوط کرد

آزادسازی فلسطین آرزوی تک‌تک فلسطینی‌های ساکن بیروت لبنان است. بعضی از آنها…

دیدگاهتان را بنویسید