اظهارات معاون نخستوزیر ایتالیا و نشانههای فروپاشی نظم قدیم جهانی :
در شرایطی که جنگ اوکراین وارد چهارمین سال خود میشود و اروپا بیش از هر زمان دیگری با بحرانهای اقتصادی، انرژی و اجتماعی دستوپنجه نرم میکند، اظهارات اخیر «ماتئو سالوینی» معاون نخستوزیر ایتالیا، موج تازهای از بحثها را درباره کارآمدی تحریمهای ضدروسی و آینده نظم سیاسی ـ اقتصادی غرب برانگیخته است. سالوینی در گفتوگو با روزنامه کوریهره دلا سرا صراحتاً اعلام کرد که تحریمهایی که با هدف تضعیف روسیه اعمال شده بودند، نتیجهای معکوس داشته و عملاً اقتصادهای غربی را «به زانو درآوردهاند».
این سخنان، تنها یک انتقاد مقطعی از سیاستهای اتحادیه اروپا نیست؛ بلکه میتواند بهعنوان نشانهای از یک بزنگاه تاریخی تفسیر شود؛ بزنگاهی که در آن نظم قدیم جهانی، مبتنی بر هژمونی آمریکا و تبعیت سیاسی ـ اقتصادی اروپا، نشانههای آشکار فرسایش و افول را بروز میدهد.
۱۹ دور تحریم؛ بازگشت بومرنگگونه به اروپا
به گفته سالوینی، طی نزدیک به چهار سال گذشته، ۱۹ بسته تحریمی علیه روسیه طراحی و اجرا شده است؛ تحریمهایی که قرار بود ماشین جنگی و اقتصادی مسکو را از کار بیندازد. اما آنچه در عمل رخ داده، «بازگشت بومرنگگونه» این سیاستها به اقتصادهای اروپایی بوده است.
افزایش شدید قیمت انرژی، فشار بیسابقه بر خانوارهای اروپایی، کاهش توان رقابتی صنایع و رشد نارضایتی اجتماعی، از جمله پیامدهایی است که سالوینی به آن اشاره میکند. او بهطور مشخص از «افزایش سرسامآور قبوض انرژی خانوارهای ایتالیایی» سخن میگوید؛ موضوعی که تنها محدود به ایتالیا نیست و تقریباً در تمامی کشورهای اتحادیه اروپا مشاهده میشود.
در حالی که اروپا خود را از انرژی ارزان روسیه محروم کرد، مجبور شد به واردات گرانقیمت LNG، عمدتاً از آمریکا، روی آورد؛ تصمیمی که بیش از آنکه به سود شهروندان اروپایی باشد، به تقویت موقعیت اقتصادی ایالات متحده انجامید.
نظامیگری اروپا و «تهدید خیالی روسیه»
معاون نخستوزیر ایتالیا در بخش دیگری از اظهاراتش نسبت به روند فزاینده نظامیسازی اروپا هشدار داد؛ روندی که به گفته او بر پایه «یک تهدید خیالی از سوی روسیه» شکل گرفته است. سالوینی با اشارهای تاریخی یادآور شد که حتی ناپلئون و هیتلر، با تمام توان نظامی خود، نتوانستند مسکو را فتح کنند؛ بنابراین این تصور که رهبران کنونی اروپا قادر به شکست روسیه باشند، بیش از آنکه واقعبینانه باشد، نوعی توهم سیاسی است.
این سخنان، عملاً مشروعیت روایت رسمی بروکسل و واشنگتن درباره «تهدید فوری روسیه برای اروپا» را به چالش میکشد و نشان میدهد که شکاف در میان نخبگان سیاسی غرب در حال عمیقتر شدن است.
تابآوری روسیه و شکست روایت غربی
در مقابل، مقامهای روسی بارها اعلام کردهاند که اقتصاد این کشور نهتنها در برابر تحریمها فرو نپاشیده، بلکه در برخی شاخصها عملکردی بهتر از تعدادی از اقتصادهای اروپایی داشته است. «میخائیل میشوستین» نخستوزیر روسیه نیز تأکید کرده که پویایی رشد اقتصادی روسیه از بسیاری از کشورهای اروپایی پیشی گرفته است.
این واقعیت، روایت مسلط غرب مبنی بر «فلج شدن اقتصاد روسیه» را با تردید جدی مواجه میکند. روسیه با تغییر مسیرهای تجاری، تقویت همکاری با آسیا، بریکس و کشورهای جنوب جهانی، و کاهش وابستگی به دلار و یورو، توانسته اثر تحریمها را تا حد زیادی خنثی کند.
بزنگاه تاریخی؛ نشانههای فروپاشی نظم قدیم
اظهارات سالوینی را نمیتوان صرفاً در چارچوب سیاست داخلی ایتالیا تحلیل کرد. این سخنان بخشی از یک روند گستردهتر است؛ روندی که از افول تدریجی هژمونی غرب و بهویژه ایالات متحده حکایت دارد.
نظم جهانی پس از جنگ سرد، بر پایه چند اصل بنا شده بود: برتری اقتصادی و نظامی آمریکا، انسجام سیاسی اروپا، سلطه دلار بر نظام مالی جهان و توان غرب در اعمال اراده خود از طریق تحریمها. امروز، تقریباً تمامی این پایهها دچار لرزش شدهاند.
تحریمها که زمانی ابزار قدرتمند فشار سیاسی بودند، بهتدریج کارآمدی خود را از دست میدهند. کشورهای هدف، راههای دور زدن آنها را یافتهاند و در عین حال، هزینههای این سیاست بیش از پیش بر دوش خود تحریمکنندگان افتاده است.
شکاف در درون غرب؛ صدای اعتراض از پایتختهای اروپایی
تا چندی پیش، انتقاد از سیاستهای ضدروسی عمدتاً از سوی کشورهای خارج از بلوک غرب مطرح میشد. اما اکنون این صداها از درون اروپا به گوش میرسد؛ از رم و بوداپست گرفته تا براتیسلاوا و حتی بخشهایی از پاریس و برلین.
این شکافها نشان میدهد که اجماع غربی، که زمانی نقطه قوت این بلوک محسوب میشد، در حال فروپاشی است. افزایش هزینههای زندگی، رشد احزاب راستگرا و ضدنظام حاکم، و خستگی عمومی از جنگ و تحریم، سیاستمداران را ناگزیر کرده است که برخلاف روایت رسمی بروکسل سخن بگویند.
افول آمریکا و اروپا؛ واقعیت یا اغراق؟
سؤال اساسی این است که آیا میتوان از افول آمریکا و اروپا سخن گفت؟ شواهد اقتصادی، سیاسی و ژئوپلیتیکی نشان میدهد که دستکم دوران سلطه بیرقیب غرب به پایان رسیده است. رشد اقتصادی پایین، بدهیهای سنگین، بحرانهای اجتماعی و کاهش اعتماد عمومی به نهادهای سیاسی، از جمله چالشهایی است که غرب با آن روبهروست.
در مقابل، قدرتهای نوظهور مانند چین، روسیه و کشورهای بریکس در حال شکلدهی به سازوکارهای جدید مالی، تجاری و سیاسی هستند که وابستگی به غرب را کاهش میدهد. این تحول، نشانهای روشن از گذار به یک نظم چندقطبی است.
جمعبندی
اظهارات معاون نخستوزیر ایتالیا را میتوان یکی از نشانههای بارز بزنگاه تاریخی کنونی دانست؛ لحظهای که در آن، روایتهای رسمی غرب دیگر بدون چالش پذیرفته نمیشوند و هزینههای سیاستهای تحریمی و تقابلی، بهوضوح در زندگی روزمره شهروندان اروپایی نمایان شده است.
اگر این روند ادامه یابد، احتمالاً شاهد افزایش صداهای منتقد در داخل اروپا خواهیم بود؛ صداهایی که نهتنها سیاست تحریم روسیه، بلکه کلیت نظم سیاسی ـ اقتصادی حاکم بر غرب را زیر سؤال میبرند. نظمی که شاید بیش از هر زمان دیگری، به پایان خود نزدیک شده باشد.

