به گزارش الاخبار در 8 اکتبر 2025 «16 مهر 1404» :
امروزه ایران بیش از هر زمان دیگری به عنوان گره مرکزی خاورمیانه به نظر میرسد. این کشور صرفاً یک قدرت منطقهای با منابع متعدد نیست بلکه از زمان پیروزی انقلابش در سال ۱۹۷۹ به یک الگوی سیاسی فرهنگی مرتبط با ایده استقلال، مقابله با سلطهجویی آمریکا و مقاومت در برابر اشغال اسرائیل تبدیل شده است .
از نظر آمریکا ایران بزرگترین مانع برای تغییر شکل نظم منطقهای است که برتری واشنگتن را تضمین میکند .در همین حال نه تنها به دلیل داشتن قابلیتهای هستهای و موشکی بلکه به خاطر نقش ایران به عنوان عمق راهبردی ملتها و جنبشهای مقاومت مخالف سازشهای تحمیلی، اسرائیل ایران را به عنوان یک دشمن وجودی میبیند که امنیت ملیاش را تهدید می کند.
از این نظر ایران فقط یک کشور معمولی نیست که با محاصره یا جنگ روبروست، بلکه تقریباً تعیین کننده مسیر تاریخ منطقه است .با توجه به اینکه آرمانهای مردم غرب آسیا برای حاکمیت و آزادی با سرنوشت آنها پیوند خورده است .اگر این کشور استقامت کند و ظرفیت خود را برای ابتکار عمل تجدید کند طرح استقلال زنده خواهد ماند .با این حال اگر این طرح به پایان برسد موازنه قدرت در فلسطین،لبنان و تمام سرزمین شام به شدت متزلزل خواهد شد .
جنگ آمریکا و اسرائیل علیه ایران در ژوئن گذشته نقطه عطفی را رقم زد .برای اولین بار تهران به طور مستقیم در مقابل حملات هوایی، موشکی، حملات سایبری و حملات دریایی دشمن اسرائیلی خود قرار گرفت .با وجود تلفات، اهداف جنگی دشمنانش محقق نشد زیرا نه نظام سقوط کرد و نه از اصول خود عقبنشینی کرد و نه تسلیم باج خواهی شد .
زمان عامل بیطرفی نبود بلکه به یک بازیگر فعال در این درگیری تبدیل شد؛ هر روزی که بدون شکست ایران سپری میشود به این معنی است که قدرت ایران و حضورش در حال افزایش است .از آنجایی که اسرائیل نتوانست به بازدارندگی مطلوب خود دست یابد و تاثیر عملیاتش محدود ماند، تلاشهای آمریکا و اسرائیل به عرصههای اقتصادی و سیاسی معطوف شد .تهران در مواجهه با این معادله کوشید ثابت کند که جنگ و تحریمها نتوانسته طرح راهبردیاش را تضعیف کند.ایران به برنامههای دفاعی و هستهای خود ادامه داد و از رویارویی فراگیر اجتناب کرد، مگر اینکه مجبور به این کار شود .
همچنین بحران را به فرصتی برای بهرهبرداری از نقاط قوت خود تبدیل کرد، و به افزایش خودکفایی، گسترش منابع مالی و جایگزین و مشارکتهای خود با چین روسیه و کشورهای جنوب جهان پرداخت .این تلاش به دنبال ایجاد یک شبکه قدرت جایگزین است تا ایران را از باجگیری در امان نگه دارد و حضور مستقل خود را در نظام بینالمللی تثبیت کند .
مسئله ایران از محدوده سیاست و حاکمیت فرا رفته و به آزمونی تمدنی برای معادله استقلال در دوران جهانی شدن اجباری تبدیل شده است .ایران با طرح خود مبتنی بر مخالفت با سلطه جویی آمریکا به معیاری برای سنجش توانایی شرق در بازیابی اراده تاریخی خود تبدیل شده است .مسئله در اینجا مبارزه برای سر کسب نفوذ نیست بلکه برخورد بین بین دو مدل متفاوت از موجودیت سیاسی است، که اولین مدل استقلال را پایه و اساس عزت میدانند اما مدل بعدی دنبال روی را شرط بقا در سامانه سلطه جویی غرب میداند .
با نمایان شدن محدودیتهای قدرت غرب و بازگشت دوران قدرت تاریخی به شرق به نظر میرسد ایران محور ثقل تغییر مفهوم قدرت از سلطه جویی به تعادل، از کنترل به مشارکت و از یک جانبهگرایی به کثرت گرایی است .
انعطاف پذیری ایران نه تنها بازدارندگی را باز تعریف کرده بلکه به نظر میرسد میتواند وضعیت سیاسی مورد دلخواه خود در جهان را تثبیت کند و غرب در تلاش است تا امکان استقلال کشورها را از بین ببرد.
بنابراین در میان تمام جنگهایی که به راه میافتد و فشارهایی که برای به تسلیم واداشتن همه کسانی که به دستورات آمریکا نه میگویند ؛آنچه در فلسطین، تهران، بغداد، صنعا و بیروت اتفاق میافتد بیشتر شبیه یک نبرد مشترک برای تثبیت حق مردم برای ساختن آیندهشان میباشد.