حمایت شرقی در مقابل کینهتوزی غربی:
سخنان نمایندگان روسیه و چین در شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ ۲۳ دسامبر ۲۰۲۵ را باید یکی از شفافترین لحظات آشکارشدن صفبندیهای واقعی در نظام بینالملل دانست؛ لحظهای که در آن، تفاوت میان «شریک واقعی» و «مدعی دیپلماسی» بهوضوح نمایان شد. این مواضع نه صرفاً اظهارات دیپلماتیک مقطعی، بلکه بازتاب یک نگاه راهبردی عمیق به نظم جهانی، حقوق بینالملل و مسئله ایران هستند. بررسی دقیق این دو متن نشان میدهد که گرایش به شرق، نه یک انتخاب سلیقهای یا ایدئولوژیک، بلکه ضرورتی برخاسته از محاسبه عقلانی منافع ملی ایران است و در مقابل، تداوم دنبالهروی از اروپا، سیاستی پرهزینه و فاقد دستاورد واقعی محسوب میشود.
در بیانیه نماینده دائم روسیه، واسیلی نبنزیا، آنچه بیش از هر چیز جلب توجه میکند، تأکید قاطع و مستدل بر پایان حقوقی قطعنامه ۲۲۳۱ و در نتیجه، خروج پرونده هستهای ایران از دستور کار شورای امنیت است. روسیه با تکیه بر متن قطعنامه و رویههای رسمی شورای امنیت، تصریح میکند که از ۱۸ اکتبر ۲۰۲۵، تمام مفاد این قطعنامه منقضی شده و نه شورای امنیت و نه دبیرخانه سازمان ملل هیچ مأموریت قانونی برای ادامه بررسی این موضوع ندارند. این موضع، کاملاً همسو با منافع ایران است، زیرا هرگونه تلاش برای زنده نگه داشتن این پرونده، صرفاً بسترسازی برای فشار، تحریم و بازگشت ایران به چرخه امنیتیسازی است؛ چرخهای که اروپا بهطور فعال در پی احیای آن است.
نبنزیا بهروشنی تلاش بریتانیا، فرانسه و آلمان را برای القای استمرار قطعنامه ۲۲۳۱ و فعالسازی مکانیسم موسوم به «اسنپبک» نوعی واقعیتسازی جعلی و ایجاد «جهان موازی حقوقی» توصیف میکند. از منظر روسیه، اروپا نهتنها فاقد صلاحیت حقوقی برای چنین اقدامی است، بلکه با این رفتار، بهطور آشکار رویهها و تصمیمات قبلی شورای امنیت را نقض میکند. این نکته بسیار مهم است، زیرا نشان میدهد اروپا حتی در چارچوب حقوق بینالملل مورد ادعای خود نیز بازیگری قابل اتکا نیست و هرجا منافع سیاسیاش اقتضا کند، آماده عبور از قواعد حقوقی است.
بخش مهم دیگری از سخنان نماینده روسیه، به افشای تناقض بنیادین غرب در ادعای حمایت از راهحل دیپلماتیک اختصاص دارد. روسیه با اشاره به حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران، این اقدام را نهتنها تهدیدی علیه امنیت منطقه، بلکه ضربهای مستقیم به معماری NPT و نظام پادمانهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی میداند. در این چارچوب، هرگونه تلاش برای متهمکردن ایران به دلیل اقدامات دفاعی و جبرانی در حوزه هستهای، از منظر روسیه فاقد وجاهت است. این موضعگیری، تفاوت ماهوی روسیه با اروپا را نشان میدهد؛ اروپایی که با وجود ادعای مخالفت با راهحل نظامی، عملاً از حمله به ایران حمایت کرد و سپس نیز ایران را مقصر وضعیت موجود معرفی نمود.
روسیه همچنین با استدلالی حقوقی و دقیق، نشان میدهد که سه کشور اروپایی به دلیل نقض تعهدات خود ذیل برجام و همراهی با خروج یکجانبه آمریکا، صلاحیت استفاده از سازوکارهای آن، از جمله اسنپبک، را از دست دادهاند. از این منظر، هیچ قطعنامه تحریمی شورای امنیت علیه ایران احیا نشده و هر ادعایی در این زمینه صرفاً یک ادعای سیاسی بیپایه است. این دقیقاً همان موضعی است که جمهوری اسلامی ایران سالها مطرح کرده، اما تنها روسیه و چین آن را بهطور رسمی و مؤثر در شورای امنیت نمایندگی میکنند.
در سوی دیگر، بیانیه نماینده چین، سان لی، اگرچه با ادبیاتی نرمتر و دیپلماتیکتر بیان شده، اما از نظر محتوا تفاوتی اساسی با موضع روسیه ندارد. چین نیز خروج یکجانبه آمریکا از برجام و همراهی عملی اروپا با تحریمهای یکجانبه را عامل اصلی فروپاشی این توافق معرفی میکند و حمله به تأسیسات هستهای ایران را اقدامی خطرناک و غیرمسئولانه میداند که مسئله هستهای ایران را وارد مرحلهای پیچیدهتر کرده است. از نگاه چین، وضعیت کنونی نه به سود ایران است و نه به سود نظام عدم اشاعه، اما مسئولیت این وضعیت بر عهده کسانی است که مسیر فشار و تقابل را جایگزین دیپلماسی کردند.نکته کلیدی در موضع چین، تأکید صریح بر حقوق مشروع ایران بهعنوان عضو NPT است. چین اعلام میکند که هر راهحل پایداری باید همزمان عدم اشاعه و حق استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای را تضمین کند. این نگاه، در تضاد آشکار با رویکرد اروپا قرار دارد که عملاً بهدنبال محدودسازی دائمی ایران، فارغ از چارچوبهای حقوقی بینالمللی است. چین همچنین هشدار میدهد که سوءاستفاده از شورای امنیت برای اعمال فشار یکجانبه بر ایران، اعتبار دیپلماسی چندجانبه را تضعیف کرده و شکافها را عمیقتر میکند.
اهمیت موضع چین زمانی دوچندان میشود که این کشور بهطور علنی از مواضع روسیه در شورای امنیت حمایت میکند و اعلام میدارد که ادعای فعالسازی اسنپبک از سوی سه کشور اروپایی، از نظر حقوقی و رویهای فاقد اجماع در شورای امنیت است. چین نیز مانند روسیه، قطعنامه ۲۲۳۱ را منقضیشده میداند و خواستار توقف گزارشدهی دبیرکل در این خصوص میشود. این همصدایی آشکار میان دو عضو دائم شورای امنیت، یک واقعیت راهبردی مهم برای ایران است.
مجموع این مواضع بهروشنی نشان میدهد که اروپا، برخلاف ادعاهایش، نه شریک قابل اعتماد ایران است و نه حتی بازیگری مستقل در نظام بینالملل. اروپا در عمل، همچنان بر معتبر دانستن برجام بهعنوان ابزاری برای فشار، بر استمرار تحریمها و بر استفاده ابزاری از شورای امنیت علیه ایران پافشاری میکند. در مقابل، روسیه و چین با نگاهی چندجانبهگرا، مخالف یکجانبهگرایی آمریکا و مدافع پایانیافتن پرونده هستهای ایران در شورای امنیت هستند.
در چنین شرایطی، تداوم گفتمان ضدروسی و ضدچینی در فضای سیاسی و رسانهای ایران، نهتنها کمکی به تأمین منافع ملی نمیکند، بلکه عملاً همسو با منافع همان بازیگرانی است که در شورای امنیت علیه ایران اقدام میکنند. دلبستن به اروپا، با وجود این سابقه و این مواضع آشکار، یک خطای راهبردی اثباتشده است. سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، در این بزنگاه روشن، ناگزیر باید بر تعامل فعال، هدفمند و بلندمدت با کشورهایی متمرکز شود که در عمل، نه در شعار، با منافع ایران همراهی میکنند؛ کشورهایی که به چندجانبهگرایی باور دارند و با یکجانبهگرایی آمریکا و غرب مخالفاند.
گرایش به شرق، در این چارچوب، نه یک شعار سیاسی، بلکه نتیجه طبیعی یک محاسبه واقعگرایانه از موازنه قدرت و منافع ملی در جهان امروز است. این واقعیت اکنون در صحن شورای امنیت سازمان ملل متحد بهروشنی قابل مشاهده است.

