نظام بانکی قرار بود موتور تأمین مالی تولید و پشتیبان معیشت مردم باشد؛ اما شواهد موجود نشان میدهد در وضعیت فعلی، بخش قابلتوجهی از ظرفیت بانکها نه در خدمت خانوارها و بنگاههای کوچک، بلکه در خدمت محافل محدود قدرت و ثروت قرار گرفته است. در حالی که جوانان برای دریافت وام ازدواج ماهها و حتی سالها در صف انتظار میمانند و تسهیلات خرد معیشتی به یکی از سختترین و پرهزینهترین مسیرهای بانکی تبدیل شده، ارقام کلان تسهیلات به اشخاص مرتبط و ذینفعان خاص بدون مانع جدی تخصیص مییابد.
خلق پول بانکی، که میتواند ابزاری برای توزیع عادلانه فرصت و افزایش رفاه عمومی باشد، در عمل به سازوکاری تبدیل شده که منافع آن عمدتاً به طبقات برخوردار میرسد و سهم مردم عادی از آن ناچیز است. نتیجه چنین وضعیتی، نهتنها تعمیق نابرابری و بیعدالتی اقتصادی، بلکه تضعیف اعتماد عمومی به نظام بانکی و افزایش فاصله بانکها از نقش واقعی خود در خدمت به جامعه است.
خلق پول یکی از محلهای توزیع و گردش ثروت در جامعه است. تصور شود در اقتصاد، یک کارگاه نانوایی با 10 کارگر وجود دارد و حجم پول 10 هزار تومان دارد و هر کارگر یک نان تولید میکند. دستمزد هر کارگر هزار تومان و قیمت هر نان هزار تومان است. در این مثال هر کارگر میتواند یک نان مصرف کند. اگر با بهبود فناوری، این کارگاه بتواند با همان 10 کارگر، 20 نان تولید کند؛ هر کارگر میتواند 2 نان مصرف کند و قیمت هر نان به خاطر افزایش عرضه به 500 تومان کاهش خواهد یافت. اما اگر معادل رشد تولید، پول خلق شود این 10 نان اضافی به کسانی تعلق میگیرد که بتوانند پول خلق شده را در اختیار بگیرند.
بهترین حالت برای نظام پولی این است که قدرت خلق پول از بانکها گرفته شود و در اختیار حاکمیت قرار گیرد که چنین پیشنهادی قدمتی صد ساله دارد و اقتصاددانان بزرگی همچون فیشر، اله و جیمز توبین توصیه کردند. اما در شرایطی که قدرت خلق پول در اختیار بانکها قرار دارد حداقل منافع آن به تمام جامعه تعلق گیرد و تخصیص پول خلق شده در اختیار بانکها نباشد.
سپردن تخصیص اعتبارات بانکی به بانکها موجب میشود توزیع ثروت به نفع طبقات خاص و محافل صورت پذیرد. مثالهای متعدد از خروجی چنین سیاستی در اقتصاد ایران وجود دارد؛ بانک آینده 85 همت، بانک گردشگری 33 همت و بانک پاسارگاد 30 همت تسهیلات به اشخاص مرتبط خود در سال 1403 دادهاند و منافع خلق پول در این بانکها در راستای منافع اشخاص مرتبط بانک بوده است. سپردههای قرضالحسنه دیداری و پسانداز مرداد 1404 حدود 4100 همت و مانده تسهیلات قرضالحسنه 1700 همت بود؛ در چنین شرایطی بانکها به پرداخت تسهیلات قرضالحسنه ازدواج، فرزندآوری و اشتغال اعتراض دارند! سپردههای قرضالحسنه در مردادماه 1404 نسبت به اسفند 1403 حدود 500 همت بیشتر شده است ولی 100 همت صرف پرداخت تسهیلات قرضالحسنه ازدواج، فرزندآوری و اشتغال شده است درحالیکه 300 همت تسهیلات قرضالحسنه ضروری پرداخت شده است. بانکها برای آنکه در رقابت جذب سپردههای جاری و قرضالحسنه پسانداز عقب نیفتند امتیاز تسهیلات از آن منابع را به سپردهگذاری میسپرند درنتیجه خلق پول از این محل در راستای فقیر شدن فقرا و قوی شدن طبقات مرفه جامعه است.
مکانسیم خلق پول بدون حضور یک دولت آگاه و برنامهریز میتوان هزینههای زیر را بر اقتصاد تحمیل نماید.
1 مکانیسم خلق اعتبار موجب افزایش بیثباتی در اقتصاد میشود. در دوره رونق اقتصادی، تقاضا برای وام افزایش مییابد، نرخ بهره وامها افزایش مییابد و بانکها نیز به این تقاضاها پاسخ مثبت میدهند؛ در دوره رکود به دلیل احتمال عدم پرداخت وام، بانکها محدودیتهایی برای پرداخت وام میگذارند و از طرف دیگر تقاضا برای وام نیز کاهش مییابد و رکود را تعمیق میدهند. بانکها فاصله قله دوره رونق با نقطه حضیض دوره رکود را افزایش میدهند.
2 نظام بانکی فعلی از سه جنبه موجب افزایش نابرابری و بیعدالتی خواهد شد؛ اولاً حاکمیت از ترس وقوع بحرانهای سیاسی و اقتصادی مجبور است که به حمایت از بانکها بپردازد و حتی بدهی آنان را تقبل نماید و هزینه اشتباهات یا طمعورزی بانکداران را جامعه خواهد پرداخت. چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور بارها شاهد این اتفاق بودهایم که بارزترین آن عکسالعمل دولت آمریکا در زمان بحران 2008 بود یا هزینه مؤسسات مالی و بانکهای ناتراز ایران توسط حاکمیت پرداخت شد. ثانیاً از طریق تورمهایی که بر جامعه تحمیل میشود گویی قدرت خرید جامعه کاهش مییابد. ثالثاً اعتباراتی که خلق میشود بیشتر در دسترس اقشار ثروتمندتر جامعه قرار میگیرد. زیرا بانکها برای اعطای وام به قدرت مالی درخواستکنندگان وام توجه مینمایند درنتیجه ثروتمندان راحتتر و بیشتر از ظرفیت خلق اعتبار استفاده مینمایند. یعنی فرد هر چقدر پولدار باشد از پول جدیدی که خلق میشود بیشتر میتواند استفاده نماید.
3 مکانیسم خلق اعتبار موجب کمک به ایجاد حباب در اقتصاد میشود. انگیزه حباب در داراییها زمانی به وجود میآید که انتظارات برای تغییر قیمت دارایی در جامعه ایجاد شود. در نتیجه بخشی از جامعه به دنبال خرید این داراییها هستند که معمولاً نرخ بهره بیشتری نسبت به نرخ بهره بانکی دارد. در نتیجه تقاضا برای وام افزایش و به خرید دارایی اقدام میکنند. هر چقدر حباب بیشتر شود بیکاری افزایش مییابد. همچنین حباب اقتصاد را از کارایی دور میکند. در صورتی که حباب دارایی بترکد که موجب رکود خواهد شد و اقتصاد را وارد بحران میکند.
بانکها به خاطر سود سهامداران و منافع حداکثری خود، برای به دست آوردن سود بیشتر در فعالیتهای پرریسک و سرمایهگذاریهای بیفایده اقتصادی سرمایهگذاری میکنند. وامدهی و ایجاد پولهای جدید به جای اینکه در سرمایهگذاری پایدار صرف شود، به سوی کسبوکارهای کوچک تولیدی، املاک و سفتهبازی هدایت میشود. بانکها به خلق اعتبار برای فعالیتهای سوداگرانه در بازارهایی همچون مسکن و سهام علاقه دارند.
4 قدرت بانکداران موجب اثرگذاری آنان در تحولات اقتصادی و سیاسی جامعه میشود. قدرت خلق پول موجب قدرت روزافزون بانکداران بر جامعه خواهد شد. همچنین آنها به اقتصاد جهتدهی خواهند کرد.

