در میان حجم عظیم کارهای بر زمینمانده کشور، طرح این مسئله که «چون برخی از کارمندان کار مؤثری انجام نمیدهند، پس ساعات کاری به چهار ساعت کاهش یابد»، نه تنها راهحلی برای وضعیت موجود نیست، بلکه خود تبدیل به بخشی از مسئله میشود؛ مسئلهای که ریشه آن در نگاه غلط به نقش دولت و ظرفیتهای آن نهفته است.
امروز کشور با مسائلی چون ناترازیهای بودجه، رکود در تولید، تورم ساختاری، کسری در نظام بانکی، بحران انرژی، مسئله مسکن، و توقف برنامه هفتم توسعه مواجه است. در چنین وضعیتی، اگر دستگاه اجرایی بهجای افزایش تلاش، کاهش فعالیت را پیشنهاد کند، در واقع صورتمسئله را پاک کرده است، نه آنکه به دنبال حل آن رفته باشد.
پیشنهاد کاهش ساعت کاری، در حالی مطرح میشود که رهبر انقلاب صریحاً تأکید کردهاند: «روحیهی کار و تلاش را باید بر حالت نه جنگ، نه صلح غلبه داد؛ پیگیری باید در بدنه دولت شکل بگیرد». وقتی مدیران میانی چنین پیامی از بالاترین مقام اجرایی دریافت میکنند که کار زیادی ندارند، انگیزه پیگیری، عملاً دفن میشود. این در تضاد با توصیه مؤکد رهبری است که فرمودند: «پیگیری فقط در رئیسجمهور نیست؛ باید در بدنه ایجاد شود».
امروز دولت باید نه فقط فعال باشد، بلکه فعّالکننده باشد. نه فقط کار کند، بلکه دیگران را نیز به حرکت وادار کند. ظرفیتهای فراوانی در ساختار اجرایی کشور وجود دارد که خوابیدهاند؛ نه بهخاطر نبود ساعت کاری، بلکه بهدلیل نبود مأموریت، هدفگذاری و پیگیری. اگر برخی کارمندان کاری انجام نمیدهند، این نشانه خلأ مدیریت، ضعف نظارت و بیهدفی ساختاری است، نه دلیل کاهش ساعت کار. مسأله این نیست که چون کار نیست، ساعت را کم کنیم؛ مسأله این است که چرا کار نیست؟
در همین زمینه، باید به یک نکته مهم اشاره کرد: رئیسجمهور امروز، فردی پرتلاش و میدانی است که با سفرهای استانی، تماسهای مستقیم با مردم و حضور در میدان، شخصاً پیگیری میکند. اما واقعیت آن است که رئیسجمهور بهتنهایی نمیتواند کشور را جلو ببرد. تمام بدنه دولت باید پرکار باشد و این کار، نیازمند تعریف مأموریت، هدف مشخص و مطالبه جدی در تمام سطوح است. بدون آن، حتی پرکارترین رئیسجمهور هم با بدنهای کند و بیجهت، به نتیجه نخواهد رسید.
دولت گذشته که رهبر انقلاب از آن با تعبیر «دولت خستگیناپذیر» یاد کردند، دقیقاً در همین بستر بحرانی با کار شبانهروزی و حضور فعال، امید را زنده کرد. وزیر نیروی همان دولت، نیمهشبها در دیسپاچینگ برق میماند تا قطعیها به حداقل برسد؛ اینها نشانههایی بود از اینکه دولت وقتی در مسیر درست و پرکار قرار گیرد، میتواند بسیاری از بحرانها را مدیریت کند. اینکه دوباره با خاموشیها و قطعی برق مواجه شدهایم، آیا نتیجه کمکاری نیست؟ چه در ساعت کاری و چه در جدیت و پیگیری؟
نسخهای که امروز پیچیده شده، یک خطر جدی دارد: خاموش شدن موتور دولت از درون. آن هم در زمانی که دولت باید با تمام ظرفیت به میدان بیاید، نه فقط خودش حرکت کند، بلکه دیگران را هم با خود همراه کند.
امروز کشور نیازمند یک نگاه متفاوت است. نه نگاهی که بهجای فعال کردن ظرفیتها، آنها را تعطیل کند، بلکه نگاهی که بگوید اگر کاری انجام نمیشود، مسئول آن را بازخواست کن؛ ساختار را اصلاح کن؛ مأموریت بده؛ بهرهوری را بالا ببر. ساعت کار را کم نکن؛ بلکه انگیزه و هدف را زیاد کن.
دولت باید ماشین سنگین و پرهزینهای نباشد که بیجهت سوخت میسوزاند؛ اما راهحل این نیست که ماشین را خاموش کنیم. راهحل این است که آن را در مسیر درست بیندازیم و سرعت بدهیم. زیرا اگر راه نرود، آسیب میزند؛ اگر درست نرود، منحرف میشود؛ و اگر کند برود، از تحولات عقب میماند.
میدان امروز کشور، میدان کار جدی و شبانهروزی است. هر تصمیمی که از حرکت بکاهد، از امید مردم خواهد کاست. و دولتی که امید را تضعیف کند، عملاً سرمایه اجتماعی خود را از دست خواهد داد؛ حتی اگر نیتش صرفهجویی باشد.