در بررسی عمیق و همهجانبه سیر تحول مواضع رسانهای محمدسعید احدیان، با تناقضی بنیادین و شگفتانگیز روبرو میشویم که نمونهای بارز از چرخشهای غیراصولی و عدم پایبندی به اصول ثابت حرفهای در عرصه رسانه را به نمایش میگذارد. این پرونده رسانهای، دربردارنده درسهای مهمی برای جامعه رسانهای کشور است.
پیشینه حمایتهای همهجانبه و سازمانیافته از برجام
در اوج تبلیغات گسترده برجام، احدیان با بهرهگیری کامل از موقعیت رسانهای خود و با استفاده از تمامی امکانات و ظرفیتهای موجود، کمپین گسترده و سازمانیافتهای برای توجیه این توافق بینالمللی به راه انداخت. مطابق اسناد و مدارک مسلم و غیرقابل انکار، وی در مرداد ۹۴ با تیترهای ذوقزده و هیجانزدهای چون پیروزی ایران در جنگ ارادهها به استقبال برجام رفت و در سرمقالههای مفصل و پی در پی، مکانیسم حل اختلاف را که به تعبیر حکیمانه و دوراندیشانه رهبر معظم انقلاب اسلامی استخوان لای زخم بود – به عنوان نقطه قوت و امتیازی برای برجام معرفی میکرد.
جالب توجه و در عین حال تاسفبار آنکه وی در آن دوران با سفسطههای مضحک و استدلالهای غیرکارشناسی، مکانیسم ماشه را به عنوان صلح حدیبیه نظام قلمداد میکرد و با قلمی اطمینانبخش به خوانندگان القا مینمود که این مکانیسم مانع نقض عهد آمریکا میشود. حتی در اقدامی نمادین و برنامهریزی شده، با دعوت رسمی از جواد ظریف در مراسم انتشار بیستهزارمین شماره روزنامه خراسان، از معمار اصلی برجام تجلیل به عمل آورد و با این اقدام، مشروعیتبخشی به این توافق را به اوج خود رساند.
چرخش ۱۸۰ درجهای و فرار رو به جلوی رسانهای
امروز اما شاهد چرخش کامل و غیرمنطقی مواضع احدیان هستیم. همان شخصیتی که روزی مکانیسم ماشه را نقطه قوت برجام میخواند و از آن به عنوان دستاوردی بزرگ یاد میکرد، امروز مدعی اهمیت لغو همین مکانیسم شده است! این چرخش آشکار و غیراصولی در حالی رخ داده که وی بدون کوچکترین عذرخواهی یا توضیح قانعکنندهای در مورد حمایتهای پیشین و گسترده خود، طلبکارانه و متوقع در نقش منتقد ظاهر شده است.
نکته تاسفبارتر و قابل تأمل، هماهنگی کامل این چرخش با مواضع سیاسی بالادستی است. همانگونه که قالیباف در دوران اوج برجام با پیام خدا قوت دوست عزیز خطاب به ظریف، برجام را موفقیت بزرگ خواند، امروز نیز شاهد بازخوانی متفاوت و جهتدار همان مواضع هستیم. این هماهنگی، پرسشهای جدی درباره استقلال رسانهای و نقش رسانه در همراهی با جریانهای سیاسی مطرح میسازد.
سخن پایانی: تاریخ قاضی بیطرف و عبرتآموزی برای آیندگان
تاریخ پرفراز و نشیب مطبوعات ایران، این چرخش موضع رسانهای را به عنوان نمونهای بارز از عدم مسئولیتپذیری حرفهای و عدم پایبندی به اصول اصیل رسانهای برای همیشه در آرشیو خود ثبت خواهد کرد. ملت فهیم و بیدار ایران به خوبی و با وضوح کامل میدانند که چه کسانی در آزمایشهای سخت و لحظات حساس تاریخی، وفادار به آرمانهای اصیل انقلاب ایستادگی کردند و چه کسانی قلم و رسانه خود را در خدمت پروژههای انحرافی و جهتدار قرار دادند.
این تغییر موضعهای فرصتطلبانه و سؤالبرانگیز نه تنها اعتماد عمومی را به شدت مخدوش میکند، بلکه جایگاه رفیع رسانه را به عنوان نهاد نظارتی و مهم برای جامعه را به طور جدی تضعیف مینماید. عبرتگیری از اینگونه رفتارهای رسانهای و پرهیز از تکرار چنین اشتباهات استراتژیک، برای حفظ سلامت فضای رسانهای کشور و استحکام بنیانهای اعتماد عمومی ضرورتی انکارناپذیر و حیاتی است. آیندگان در تاریخ مطبوعات ایران، این پرونده را به عنوان نمونهای از چگونگی تاثیرپذیری رسانه از جریانهای سیاسی مورد تحلیل و بررسی قرار خواهند داد.

