▫️ یک سال پیش در سحرگاه ۱۰ مرداد ۱۴۰۳، ساعاتی پس از انجام مراسم تحلیف مسعود پزشکیان در مجلس شورای اسلامی، اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس که برای شرکت در این مراسم به تهران سفر کرده بود، توسط رژیم صهیونیستی ترور شد. شاید کسی تصورش را هم نمیکرد که اولین مساله روی میز پزشکیان مساله چگونگی مواجهه با این ترور باشد.
🔶 در آن زمان فضای کشور هنوز درگیر انتخابات بود. برخی از فعالان انقلابی و حزبالهی درگیر این موضوع بودند که آیا رئیس جمهور باید سابقه اجرایی و ساخت و ساز داشته باشد یا نه! ولی همه دیدند که رئیس جمهور هرچند مسئول قوه مجریه است، اما مسایل قوه مجریه از جنس بنگاهداری و ساخت و ساز نیست بلکه از جنس حکمرانی و راهبردی است. روز اول دوره ریاستجمهوری پزشکیان با جلسه شورای عالی امنیت ملی شروع شد و پزشکیان در جایگاه ریاست آن شورا باید درباره مسالهای تصمیمگیری میکرد که ابعاد و آثار مهمی داشت.
🔷 برای پزشکیان و حامیان سیاسی او ترور هنیه یک اتفاق غیرقابل باور بود. آنها تصورشان این بود که انتخاب پزشکیان پیام صلح به منطقه و دنیا مخابره میکند و لذا دیگر نگرانی بابت تهدیدهای خارجی نباید داشت. در ایام انتخابات این گزاره را زیاد میگفتند که اگر دیگری انتخاب شود، کشور وارد جنگ میشود. یا میگفتند شرایط کشور حساس است و باید با دیپلماسی و گفتگو کشور را از جنگ دور کرد.
🔶 با وقاحت تمام میگفتند فرق میکند چه کسی در جایگاه ریاست شورای عالی امنیت ملی قرار بگیرد. اما حالا با این واقعیت تلخ و بیرحم روابط بینالملل مواجه شده بودند و پوچ بودن تمام ادعاهایی که برای مردم کرده بودند، نمایان شد. آنها تصور میکردند با انتخاب پزشکیان دنیا برای آنها فرش قرمز پهن میکند. البته واقعیت نتوانست آنها را کامل اصلاح کند و دیدیم که ظریف چند ماه بعد در نشست داووس با وقاحت مثال زدنی و در جایگاه معاون راهبردی رئیس جمهور گفت که اگر جلیلی رئیس جمهور شده بود، منطقه درگیر یک جنگ فراگیر بود.
🔷 تصور حامیان سیاسی پزشکیان با واقعیت و روندهای منطقه تطابق نداشت. رژیم صهیونیستی بعد از طوفان الاقصی خود را با یک تهدید وجودی مواجه دیده بود و برای همین هیچ خط قرمزی برای تغییر شرایط نداشت. او با ترور هنیه در تهران هم یکی از رهبران مهم حماس را ترور کرد و در مرتبهای بالاتر در حال ارزیابی وضعیت محور مقاومت و مخصوصا ایران بعد از تغییر دولت بود. مواجهه دولت چهاردهم و جریانات سیاسی با ترور هنیه برای رژیم صهیونیستی بسیار اهمیت داشت و برنامههای بعدی را تحت تاثیر قرار میداد. متاسفانه همان نگاه رمانتیک به سیاست خارجی با تولید ادبیات تردید افکن و ابهامزا محاسبات غلط رژیم صهیونیستی را رقم زد. جریان سیاسی حامی رئیس جمهور که سرمست از پیروزی در انتخابات بودند، با شدت زیاد در رسانهها صحبت از «تله جنگ» کردند.
🔶 آنها اینگونه القا کردند که رژیم صهیونیستی میخواهد با خرابکاری و ترور مسیر دیپلماسی دولت چهاردهم در حل مسایل خود با آمریکا را تخریب کند. باورشان این بود که با تغییر دولت در ایران، آمریکای مسئولیتپذیر وارد گفتگو توافق با ایران میشود. آنها به بایدن و دولت بعدی او خیلی دل بسته بودند. لذا توصیهشان این بود که دولت باید از تله دوری کند و دیپلماسی را دنبال کند. غلبه این نگاه غیرواقعی و رمانتیک تصویر ایران را در ذهن دشمن تضعیف کرد و محاسبات غلط آنها را تشدید کرد.
🔷 اینکه کنش نظامی ایران چقدر وابسته به نگاه سیاسی دولت بوده، یک موضوعی است که به دلیل عدم اشراف اطلاعاتی نمیشود درباره آن صحبت کرد. اما اینکه نگاه غالب سیاسی دولت چه تصویری در ذهن دشمن ایجاد میکند و محاسبات ذهنی او را تحت تاثیر قرار میدهد، کاملا روشن و قابل بررسی است. آنچه که بعد از ترور هنیه در تهران شاهدش بودیم، تولید و بازتولید تصویر ضعیف از ایران بود که محاسبات غلط رژیم صهیونیستی را تشدید کرد. این مسیر ادامه یافت تا در اوج خود یعنی سفر پزشکیان به نیویورک به این گزاره خطرناک رسید که مطرح شد ایران حاضر است سلاح خود را زمین بگذارد.
🔶 روند افزایش سطح تنش در منطقه از سوی رژیم صهیونیستی با ارزیابی کهاز وضعیت محور مقاومت و ایران داشت رقم خورد. رژیم صهیونیستی در چند مرحله حزب الله لبنان را زیر ضربات جدی برد. عملیات تروریستی پیجری و ترور فرماندهان نظامی و در نهایت ترور دبیرکل حزبالله لبنان شهید سید حسن نصرالله که در ۶ مهرماه رقم خورد. پس از شهادت سید حسن نصرالله در ایران این واقعیت خودش را نمایان ساخت که با راهبرد دوری از تله جنگ، تنها دشمن جریتر میشود. این واقعیت را خود پزشکیان گفت. او گفت :« ادعاهای سران آمریکا و کشورهای اروپایی نیز که در ازای عدم پاسخ ایران به ترور شهید هنیه وعده آتشبس میدادند، تماما دروغ بود و فرصت دادن به چنین جنایتکارانی صرفا آنها را در ارتکاب به جنایات بیشتر جریتر خواهد کرد.
🔷 این اولین بار بود که مشخص شد بعد از ترور هنیه کشورهای غربی به ایران وعده آتشبس در غزه را در ازای خویشتنداری و عدم پاسخ به رژیم صهیونیستی داده بودند. به نظر میرسد همین وعده و وعیدها اختلال محاسباتی برای عدهای ایجاد کرده بود و آنها صحبت از دیپلماسی و دوری از تله جنگ به راه انداخته بودند. تجربه یک سال گذشته به خوبی نشان داد که مذاکره و دیپلماسی نمیتواند سایه تهدید و جنگ را دور کند و اگر استفاده و ضریب دادن به این ابزارها موجب ترسیم چهره ضعیف از کشور شود، جنگ را نزدیکتر میکند. این هشدار را رهبر انقلاب در آبان ماه سال گذشته و پس از حمله محدود رژیم صهیونیستی به ایران که پاسخی به عملیات وعده صادق ۲ بود، بیان فرمودند.
🔶 ایشان تاکید کردند : «اینها [رژیم صهیونیستی] نسبت به ایران دچار خطای محاسباتیاند؛ اینها ایران را نمیشناسند، جوانان ایران را نمیشناسند، ملّت ایران را نمیشناسند، قدرت و توانایی و ابتکار و ارادهی ملّت ایران را هنوز نتوانستهاند درست بفهمند؛ این را ما باید به اینها بفهمانیم. کیفیّت کار را مسئولین ما باید تشخیص بدهند و درست بفهمند و آنچه صلاح این کشور و این ملّت است، آن را انجام بدهند.» اما محاسبات غلط دشمن اصلاح نشد و به نظر میرسد با پیگیری مشتاقانه مذاکره با آمریکا از سوی ایران، این خطا تشدید شد و در نهایت برای اولین بار پس از جنگ تحمیلی هشتساله، ایران مورد حمله نظامی رژيم صهونیستی و آمریکا قرار گرفت.
🔷 یک سال گذشته بسیار پرتنش و پرهزینه برای ایران گذشت، دقیقا در همان زمانی که جریانهای سیاسی طرفدار دولت فکر میکردند با تنشزدایی و پرهیز از تله جنگ میتوانند از جنگ و تنش دور بمانند. این درس بزرگی برای جامعه ایران شد و افکارسنجیهای پس از جنگ نیز حکایت از رشد آگاهی مردم در این زمینه دارد.