آزادسازی فلسطین آرزوی تکتک فلسطینیهای ساکن بیروت لبنان است. بعضی از آنها هر روز به کافهٔ عمورضا سر میزنند؛ کافهای که امید به برگشت به وطنشان را در آنها زنده میکند؛ دیواری که عکس خانههای قدیمی فلسطینیها بر آن نصب است، در روزگاری که هنوز غاصبی آن را خراب و ویران نکرده بود و همه چیز زیبا به نظر میرسید؛ بادبادکبازی بچهها یا حتی وقتی که همدیگر را دنبال میکردند و خوشحال و شاد بودند؛ و دیواری دیگر که نقشههای گوناگونی از فلسطین را روی این کرهٔ خاکی قبل از روز نکبت نشان میدهد، قبل از روزی که فلسطینیان از سرزمین خود آواره شوند و در کشوری دیگر هر روز خود را به این امید بگذرانند که باز به سرزمینشان بازخواهند گشت؛ سرزمینی که دیگر ویرانه نباشد. کتاب «تلآویو سقوط کرد» بیان آرمان فلسطینیهاییست که هر روز وقایعی را در ذهن خود مجسم میکنند که نهایتاً به آزادی وطنشان منجر خواهد شد؛ آرمان آزادی فلسطین.
کتاب شامل یک مقدمه و یک سرآغاز و یازده بخش است که به غیر از بخش آخر که توسط اول شخص روایت میشود، دیگر بخشها را دانای کل روایت میکند. عمورضا و عموایوب در محلهٔ فلسطینیهای ساکن بیروت صاحب کافهای هستند؛ کافهای که بر دیوار آن، تصویر خانههای فلسطینیها قبل از تخریب و نقشه فلسطین قبل از روز نکبت نصب شده است. اسم هر میز به نام یکی از بابهای مسجدالاقصی است و روی آن گلی سرخ داخل گلدان است که از یاسر که در مجاورت کافه گلفروشی دارد، تأمین میشود. یاسر در کودکی با دختری به اسم ساره که دخترخالهٔ اوست، همبازی بوده. اما روزی ساره و خانوادهش برای همیشه در غزه ساکن میشوند. عموایوب و هادی جلسهای در کافه با یاسر دارند. قرار است هادی و یاسر برای مأموریتی مهم به سرزمینهای اشغالی بروند. یاسر و هادی به صورت مخفیانه از مرزها میگذرند و در غزه به منزل ساره و خانوادهاش میروند. یاسر که بعد از سالها ساره را دیده است، او را از پدر و مادرش خواستگاری میکند.
رامز که در کار قاچاق انسان است، یاسر و هادی را به تل آویو میبرد. هادی در تل آویو ابزارهای جاسوسی کار میگذارد و یاسر محلهایی را که پیاده نظام مقاومت میتواند از آن به تل آویو نفوذ کند، بررسی کرده است. بعد از آن هر دو به حیفا میروند و همین کارها را در آنجا هم انجام میدهند و به طور مخفیانه به بیروت بازمیگردند. یک تاجر لبنانی به علت کمک به مقاومت فلسطین در فرودگاه آدیس آبابا اتیوپی ربوده شده است. هادی به همراه یعقوب و یحیی در تیم سایبری واد 1001 که تحت مجموعه عموایوب است، فعالیت میکنند. آنها برای هشدار به اسرائیلیها و برای جلوگیری آزار دیگر لبنانیها به جرم کمک به مقاومت فلسطین، به بانک دیسکونت اسرائیل حمله سایبری میکنند و کارمزدهای بانک را به ارزش چهار میلیارد دلار جا به جا میکنند و سیستم رزرواسیون هتلهای توریستی اسرائیل را مختل میکنند. با این کار، خطر سرمایه گذاری در اسرائیل بالا میرود و صهیونیستها با ضرری بزرگ رو به رو میشوند. به همین دلیل اسرائیلیها سیستم هدایت دو هواپیمای مسافربری لبنانی به مقصد آفریقا و ایران را مختل میکنند و این دو هواپیما با یکدیگر برخورد میکنند.
ساره برای زندگی با یاسر به بیروت آمده است. آنها با هم عقد غیابی کرده اند. مقاومت در پاسخ به اسرائیل شب نهم محرم توسط دو پهپاد به اسرائل حمله میکند. نیروهای مقاومت سیستم برق سرزمینهای اشغالی را مختل کردهاند. اسرائیل با هواپیماهای جنگی اسکادران به محله فلسطینی نشین بیروت حمله میکند؛ کافه خراب میشود و عمورضا هم شهید میشود. یاسر بیهوش شده و به بیمارستان منتقل میگردد. نیروهای مقاومت هم قصد حمله و آزاد کردن سرزمینشان را دارند. نیروهای سایبری واحد 1001 پیامی را به ساکنین حیفا مخابره میکنند؛ “قرار است به مخازن آمونیاک حمله کنند، حیفا آزاد شد، رئیس جمهور اسرائیل کشته شد”. صهیونیستها به ساختمان واحد سایبری حمله میکنند. یحیی و یعقوب زیر آوار شهید میشوند، اما هادی قبل از شهادتش پیام نهایی را مخابره میکند: “تل آویو سقوط کرد”. یاسر در بیمارستان منتظر ساره است. دکتر میگوید که او و جنین هر دو سالماند. یاسر به مسجد الاقصی میرود و به یاد دوستان شهیدش نماز میخواند.
کتاب «تلآویو سقوط کرد» که به قلم سمیه علی هاشم نویسندۀ لبنانی نوشته شده است در نخستین دورۀ جایزۀ جهانی ادبیات فلسطین توانست خود را در بین برگزیدگان جای دهد و ترجمۀ آن در ایران توسط سعیده سادات حسینی و انتشارات کتابستان معرفت منتشر شده است.