بعد از ناکامی اواخر خرداد، دشمن بیش از پیش دریافت که نخواهد توانست به اهداف خود در تضعیف ایران دست یابد ، مگر اینکه پیش از بمباران با جنگافزارهای سخت، مردم و حاکمیت را با بمباران جنگافزارهای نرم از یکدیگر جدا کرده باشد ؛ در اتاق فکر دشمن نقشههای پیچیدهای برای جنگ ترکیبی پیشرو طراحی شدهاست که وقت اجرای آنها در حال فرارسیدن است.
امروز همه در تلاشند تا پیرهن ایران اسلامی – که منافع مشترک ملی به تازگی وصلۀ همبستگی بر آن محکم کردهاست – را از درون بشکافند ؛ چه مزدوران ایراناینترنشنال که فیلشان برای سومین سالگرد فوت مهسا امینی یاد هندوستان کرده و چه ملینماها ، همان دوگانهسازان همیشه مشغول بیمزد و مواجب .
آنطور که در خبرها پیداست کسی به نام « شهرام گودرزی » روز چهارم شهریور از کلاردشت در شمال ایران به راه افتاده با این نیت که تا هفتم آبان – روز ورود کوروش، پادشاه ایرانی به بابل – به مزار کوروش در پاسارگاد برسد.
از این قبیل نمایشهای ملیگرایانه – که چیزی بیش از تقلیدهای سطحی از سنن مذهبی اسلامی نیستند- پیش از این هم در ضدانقلاب دیدهشده بود : از برگزاری جشنهای تیرگان و شهریورگان و گانهای دیگر تا نشان فروهر را جایگزین نام خدا و آیات کتاب الله کردن در ورودی خانه و مغازهها یا حتی شاهنامه خوانی در گوش نوزاد ؛ اما این یکی نوبرشان است که با قبلیها یک تفاوت اساسی دارد : این بار قهرمان داستان حاضر به پرداخت بهایی واقعی برای اثبات افکار میهنپرستانۀ خود شده .
به مجرد اینکه این شخص بتواند این راه ۱۲۰۰ کیلومتری را پیاده گام بردارد و به مقصد خود برسد شماری فریبخواران همیشگی او را تقدیس خواهند کرد ؛ همچنان که گودرزی تاکنون هزاران دنبالکننده در چندروز کاسب شدهاست .
اما نکتۀ مهمتر سوءاستفادۀ فریبدهندگان همیشگی است. آنها تلاش خواهند کرد که از او بتی به ارتفاع مفهوم میهن پرستی بسازند و او را در برابر میلیونها زائر اربعین حسینی علم کنند.
آیا در حقیقت تفاوتی بین اقدامی که گودرزی انجام میدهد با رفتار بیش از بیست میلیون زائر اربعین وجود ندارد ؟ و آیا ملت ایران که در بلندای تاریخ پرافتخارشان، همواره عقلانیت را بالاتر از نژادپرستی معیار پذیرش افکار تازه قرار دادهاند خواهند پذیرفت که باید به مناسبتهای جدیدالتأسیس و مناسک بیاصالت تجویزی از سوی رسانههای خارجنشین دل ببندند و دین خالص و ایمان هدایتبخش خود را پس از چهارده قرن بر طاقچۀ فراموشی بگذارند ؟
جدا از این که باید مشخص شود شهرام گودرزی و نژادپرستان همفکر او شخصاً تصمیم به انجام چنین نمایشهای جاهلانهای میگیرند یا از سوی معاندان ایران به سمت این اقدامات جنبانده میشوند ، توجه نهادهای فرهنگی به مسئلۀ « هویت ملی » مردم ایران ضرورتی ملموس – دستکم برای دوران پس از جنگ- است. امروز کسی نمیتواند انکار کند که تمدن ایرانی تا چه اندازه مایۀ افتخار مردم این کشور است و بزرگداشت آن در رسانه و فرهنگ عمومی تا چه اندازه میتواند باعث تقویت خودباوری ملی و ظرف تحقق ایران قوی در آینده باشد. شاید این جمله بارها از زبان جامعه و مسئولان شنیده شده باشد ولی در عمل بهقدری کند و کمرمق اجرایی شده که هنوز جای گلایۀ دلسوزان عرصۀ فرهنگ را باقی گذاشته است.
حال اما قلب جامعۀ ایرانی همچنان به عشق دلافروز خود گرم است. به عشق ایران و تمدن دیرینهاش و به عشق باورمندی های عمیق شیعی که به این آسانیها از جان ایران رخت برنخواهد بست . و شاید لازم باشد که به مخالفان جمهوری اسلامی مرور تصاویر تشییع شهدای اقتدار ایران در روزهای جنگی تهران یا دستکم مرور تصاویر حماسۀ نهم دی ماه ۸۸ – و یادآوری اینکه بساط هشت ماه جنگ ترکیبی با شعار « جمهوری ایرانی » در یک روز با « حسین حسین شعار ماست » جمع شد- توصیه شود. هر هشت ساعت یک تصویر.