در دههای که جهان به سرعت در حال دیجیتالیشدن است، رقابت برای کنترل سختافزارهای بنیادین این دوران، بهویژه نیمهرساناها، به یکی از مهمترین میدانهای ژئوپولیتیک تبدیل شده است. هوش مصنوعی، دادههای عظیم و زنجیرههای تأمین تراشهها امروز نه فقط ابزارهای اقتصادی، بلکه مؤلفههایی تعیینکننده برای امنیت ملی کشورها محسوب میشوند. پژوهشها نشان میدهد که هر کشوری بتواند بر چرخه تولید نیمهرساناها، جریان داده و استانداردهای دیجیتال تسلط یابد، در واقع پایههای قدرت اقتصادی و نظامی آینده را در اختیار خواهد داشت. درواقع کنترل زنجیره تأمین تراشهها بهطور مستقیم با امنیت ملی گره خورده است.
سایهی چین و آمریکا بر آینده دیجیتال
رقابت میان ایالات متحده و چین دیگر محدود به مناقشههای سیاسی و تجاری نیست؛ این رقابت به «نبردی نرم» در عرصهی فناوری تبدیل شده که هر دو طرف برای تعیین قواعد بازی دیجیتال و شکلدهی به آینده اقتصاد جهانی به میدان آمدهاند. آمریکا با ابزارهایی مانند قانون چیپس(CHIPS) 2023، محدودیتهای شدید صادرات فناوریهای دوگانه، و اعمال قانون فیرما (FIRRMA) 2018 تلاش میکند از انتقال دانش، تجهیزات و دانش تراشههای پیشرفته مانند تراشههای بکار رفته برای پردازشهای هوش مصنوعی به چین جلوگیری کند. چین نیز در مقابل، با سیاستهای گستردهی بومیسازی سختافزار و داده، و قوانینی مانند قانون امنیت سایبری ۲۰۱۶ و قانون اطلاعات ملی ۲۰۱۷، موقعیت خود را تثبیت میکند.
به تعبیر بسیاری از پژوهشگران، این روند بیش از آنکه نوعی «مهار چین» باشد، «ترسیم خطوط قرمز» در جهان دیجیتال است؛ خطوطی که بر اساس آن، واشنگتن و پکن اجازه نمیدهند فناوریهای کلیدی به دست رقیب برسد. در این میان، فناوریهای دوگانه که هم مصرف غیرنظامی دارند و هم اهمیت نظامی دارند، نقشی تعیینکننده ایفا میکنند. افزوده شدن شرکتهای دخیل در پروژههای امنیتی شینجیانگ به فهرست تحریمهای آمریکا تنها نمونهای از پیوند میان ادعای نقض حقوق بشر و امنیت دیجیتال میباشد.
داده؛ سوخت جنگ سرد دیجیتال
دنیای امروز بر پایه داده میچرخد. دادهها نه فقط موتور توسعه اقتصادی، بلکه ابزار حکمرانی و حتی قدرت سیاسیاند. مدلهای مختلف تنظیمگری داده در جهان، از اروپا تا آمریکا و چین حکایت از تفاوت عمیق ارزشها و فلسفههای حکمرانی دارد. اروپا با محوریت حقوق بشر و حریم خصوصی2018 موسوم به (GDPR)، چین با تمرکز بر امنیت دولت و آمریکا با سازوکار بازارمحور، هرکدام رویکردی متفاوت برای کنترل داده در پیش گرفتهاند. پژوهشهای اخیر نشان میدهد این تفاوتها، سرچشمه تعارضات امروزی در تنظیمگری هوش مصنوعی و جریان دادهاند.
اهمیت این حوزه تا حدی است که کشورهای کوچکتر مانند اعضای آسهآن نیز احساس میکنند در معرض فشارهای فزایندهاند؛ فشارهایی که آنها را وادار میکند میان دو قطب قدرت دیجیتال جهان دست به انتخاب بزنند. قوانینی مربوط به بومیسازی داده، ممنوعیتهای انتقال داده یا الزامات ذخیرهسازی دوگانه، هزینه تجارت الکترونیک را چند برابر کرده و شکاف دیجیتال در این کشورها را عمیقتر میکند. پاسخ آسهآن تشکیل چارچوبهایی برای حاکمیت داده و ایجاد مراکز امنیت سایبری مانند «مرکز سنگاپور» است تا بتواند در این میدان متوازن باقی بماند.
نیمهرساناها ؛ میدان نبرد قرن
بدون تراشهها، هیچ هوش مصنوعیای وجود نخواهد داشت. گوشیهای هوشمند، شبکههای 5جی، ابررایانهها، خودروهای خودران و حتی تسلیحات مدرن، همگی به تراشههایی وابستهاند که عمدتاً در تایوان، آمریکا و چند کشور معدود تولید میشوند. همین انحصار، «مسأله تایوان» را از یک موضوع سیاسی به مسألهای امنیتی و اقتصادی تبدیل کرده است.
طبق گزارش انجمن نیمهرسانای آمریکا در 2024، چین و آمریکا در مجموع بر ۷۵ درصد رایانش ابری و ۹۰ درصد ارزش بازار پلتفرمهای دیجیتال تسلط دارند. چین رهبر فناوریهای 5جی است و آمریکا در نیمهرساناها ییشرو است. در چنین وضعیتی، کشورهایی که فاقد توانمندی داخلیاند، ناچارند یکی از دو اکوسیستم را بپذیرند و این یعنی از دست دادن بخشی از استقلال اقتصادی.
همزمان، وابستگی گسترده شرکتهای اروپایی به فناوریهای چینی در حوزه 5جی، امنیت زنجیره تأمین و حتی حاکمیت اقتصادی اتحادیه اروپا را تحت فشار قرار داده است. اروپا امروز در بازاری قطبیشده گیر کرده است؛ بازاری که از سویی نیازمند فناوری چین است و از سوی دیگر ارزشها و امنیت دیجیتال خود را به خطر میبیند.
اروپا؛ گرفتار در میان دو غول فناوری
اروپا همزمان با آمریکا در بسیاری از نگرانیها همنظر است، اما به شدت به بازار و تجهیزات چین وابسته میباشد. همین وابستگی باعث شده در مسائل دیجیتال، با احتیاط بیشتری عمل کند. شکاف مهارتی، نبود زیستبومِ منسجمِ داده، نگرانیهای امنیت سایبری و اختلاف در ارزشهای ایدئولوژیک با چین همگی مسیر اروپا را دشوارتر کرده است.
در فضای «فئودالیسم دیجیتال»، هر قدرتی میکوشد استانداردهای خاص خود را بر جهان تحمیل کند. این امر، آنطور که بسیاری از اندیشمندان معتقدند، به «جزیرهای شدن فناوری» و کاهش همکاری بینالمللی انجامیده است. نظریه «سندروم گالاپاگوس» نشان میدهد که حمایت افراطی از صنایع داخلی گرچه ممکن است قهرمانان ملی بسازد، اما توان آنها برای رقابت جهانی را تضعیف میکند. رسانههای دیجیتال درجهانی متشکل از نظامهای مردمسالار، به جای ایجاد گفتوگوی همگانی، به تکهتکه شدن فضای عمومی دامن میزنند و این امر، سیاست را متلاطم و غیرقابل پیشبینی میکند. بنابراین برای حفظ مردمسالاری و امنیت، به هماهنگی و توافقی جامع برای تعیین استانداردها و قوانین در زمینه هوش مصنوعی و کنترل دادهها نیاز است.
در این میان، ژاپن به کدام سو متمایل است؟
یکی از پرسشهای مهم، جهتگیری ژاپن در این جنگ سرد دیجیتال است. شواهد نشان میدهد که ژاپن بهطور فزایندهای در حال همسویی با ایالات متحده است. نه فقط به دلیل اتحاد امنیتی تاریخی، یا بخاطر تقابلهای چین و ژاپن (اشاره به پیشینه اختلافات ژاپن و چین که در شمارههای پیشین بدانها پرداخته شده است)، بلکه به خاطر نگرانیهای عمیقی که درباره نفوذ فناوری چین در سطوح مختلف صنایع حساس ژاپن از جمله فناوریهای نظارتی و پهپادی ژاپن حس میشود. در پاسخ، ژاپن با ممنوعیت استفاده از فناوریهای چینی در خریدهای دولتی و سرمایهگذاری بر توسعه ظرفیت داخلی نیمهرساناها، در حال تقویت موضع خود در بلوک غرب است. هرچند با توجه به سرعت رشد چشمگیر چین و ایلات متحده، در این زمینه راه زیادی تا رسیدن به جایگاهی مستحکم و تعیینکننده دارد.
جمعبندی: آیندهای با رقابت بیشتر و همکاری کمتر
جهان در حال ورود به مرحلهای است که در آن، فناوری نه فقط ابزار قدرت، بلکه بستر شکلدهی نظم جدید جهانی است. کشورهایی که استانداردهای دیجیتال را طراحی میکنند، در واقع در حال بازتعریف قواعد اقتصاد، سیاست، امنیت و حتی روابط اجتماعی در دهههای آیندهاند.
کنترل زنجیرههای تأمین تراشه، جریان آزاد یا محدود داده، حاکمیت سایبری و قدرت شرکتهای تکنولوژی امروز «سلاحهای ژئوپولیتیک» محسوب میشوند؛ سلاحهایی که نه به معنای تخریب فیزیکی، بلکه به شکل فشار اقتصادی، نفوذ دیجیتال و تنظیم استانداردهای جهانی عمل میکنند. در چنین جهانی، کشورهای کوچکتر بیش از هر زمان دیگر نیازمند ساخت چارچوبهای مستقل امنیت دیجیتال، اکوسیستمهای داده و همکاریهای چندجانبهاند تا بتوانند از زیر سایه دو ابرقدرت قرن بیرون بمانند.

