نگاهی به لزوم حضور و کنش فعال حوزههای علمیه به عرصه تقابل با آنتیتز انقلاب اسلامی:
در این یادداشت نظری به برخی حرکتهای ضدانقلابی و حتی گاهاً ضد شیعی برخی افراد و نهادها در لباس حوزه و روحانیت خواهیم داشت و حضور فعال عناصر انقلابی حوزههای علمیه در این عرصهها را مطالبه خواهیم کرد.
چند وقتی است که پای فردی به نام عبدالرحیم سلیمانی اردستانی به برخی رسانههای خاص باز شده است. فردی که با لباس روحانیت شیعه، سخنان بیپایه و اساسی را به اسلام و تشیع نسبت میدهند تا آنجا که گاه خود او نیز در حرفهایش با تناقضات عجیبی روبرو میشود.
نقطه اشتراک برخی از حرفهای اردستانی، در ضدیت با نظام اسلامی و ولایتفقیه است. او حتی تشیع را هم بهدرستی نمیشناسد و با لباس عالم شیعه، مهملاتی را بههمبافته و با همین ترفند، موردتوجه برخی رسانههای خاص قرار میگیرد.
از رسانههای اصلاحطلب و حتی ضدانقلاب که بگذریم، پای او به شبکه وهابی – صهیونیستی کلمه هم باز شده و حرفهایش در مورد تشیع، اسلام، حاکمیت و نظام اسلامی، مورد سوءاستفاده چنین رسانههایی فرار میگیرد.
او در صحبتهایش، ادعاهای مضحکی را حول نفی ولایتفقیه دارد، از شبهاتی پیرامون شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) و بهزعم باطل خود، تناقضات آن میگوید، قائل به کنارگذاشتن مرجعیت علمی ائمه اطهار است، منکر وجود حکومت اسلامی و حتی سیاستورزی در پیامبر و ائمه است، امامت را از فروع دین میداند و همچنین همچون وهابیت و به همان شیوه، منکر جواز توسل و استغاثه است!
اینها بهدرستی یعنی آنکه فردی که نام عالم شیعه را یدک میکشد، به بنیانها و پایههای تفکر شیعی اعتقادی ندارد و در لباس روحانیت، در صدد مخالفت با آنها – که نزد علمای شیعه از متقدم تا متأخر بدیهی بوده است – درآمده است.
نمونه دیگر از حرکتهایی اینچنینی، این بار از عدهای است که خود را مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم مینامند! افرادی که درست در میانه جنگ منطقهای، در سال گذشته، و درست در زمانی که حرکتهای جهانی در مخالفت با رژیم در جریان بود تا جایی که حتی مشروعیت آن را زیر سوال برده بود، با صدور بیانیهای تلویحاً رژیم صهیونیستی را با مرزهای ۱۹۶۷ به رسمیت شناختند و بازگشت رژیم به این مرزها را راهحل قضیه فلسطین دانستند. این در حالی است که موضع ایران اسلامی و حوزههای علمیه در این زمینه بسیار مشخص و روشن است و این افراد، با اسم حوزه، «آبروی خود را هزینه مشروعیتبخشی به این رژیم جعلی کردند.»
البته ماجرا آنجا قابل تأمل میشود که بدانیم که آقای سلیمانی اردستانی هم یکی از اعضای همین مجمع بهاصطلاح محققین و مدرسین حوزه علمیه قم است.
در مثالی دیگر، میتوان از معممهایی همچون محمدتقی اکبرنژاد نام برد که همچنان که عنوان مدیریت حوزه علمیه را یدک میکشیدند، در لباس روحانیت، صریحاً به مخالفت با ولایتفقیه و حکومت اسلامی روی آورده و همچنین، همانند تفکر حجتیه، حکومت اسلامی را در زمان غیبت ممکن نمیدانند.
روی سخن نگارنده، با افرادی که نامشان در این یادداشت آمده – یا افرادی همانند اینها – نیست، بلکه خطاب، به عناصر دلسوز، کارآمد و انقلابی حوزههای علمیه است:
برادران عزیز! آیا رواست که چنین صداهایی به اسم حوزه علمیه و در لباس روحانیت شیعه در جمهوری اسلامی شنیده شود اما از افراد مخلص و اثرگذار و انقلابی حوزوی، صدایی در نیاید؟ آیا این نیاز بهوفور حس نمیشود که باید با استدلالهای قوی که ریشه در اندیشه ناب انقلاب اسلامی دارد، پوچ و پوک بودن تفکر اینان را به مردم نمایاند؟
هرچند الحق و الانصاف صداهایی از افراد نکتهسنج، خوشفکر و ریزبین شنیده میشود که بیمنطقی اینان را رسوا کند، اما یقیناً این مقدار، بسیار ناکافی است. باید بسیار مراقبِ «آنتیتز انقلاب اسلامی از درون حوزههای علمیه» بود که سالها پیش، آن رهبر حکیم خطرش را هشدار داده بود.
همانطور که در یادداشت مورخه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴ هم اشاره شده بود، حوزه علمیه وظایف بزرگی همچون نظامسازی و همچنین حضور فعال در عرصههای اجتماعی و حتی رسانهای جهت پاسخگویی فعال و حتی رسوایی و اثبات بیمحتوایی آنتیتزهای انقلابی اسلامی را بر عهده دارد و یقین بدانید که هر گونه قصور و کوتاهی در این زمینه، خسارتی عظیم در دنیا را به همراه خواهد داشت و اقلاً، مستوجب پاسخگویی در آخرت خواهد بود.

