گزارههای سست در جنگ استدلالهای درست
«شما قطعنامهها را ده سال دور نگه داشتید؟ آن وقت در این ده سال چه شد؟ دلار سه تومن کی شد صد تومان؟جنگ، ماشه، و چند برابر شدن تحریمها در این ده سال نبود؟» این را سعید جلیلی در جلسۀ 120 حکمت سیاسی گفت؛ جلسۀ حکمت «صدق» در سیاست. در دورانی که به قول پیتر بروکس، «اغوای روایتها بر قویترین استدلالها غلبه میکنند»
سعید جلیلی از حکمت صدق در سیاست گفت. صدق ارزشی است که کسی منکر آن نیست. چالش همین است؛ کسانی مدعی صدقاند که در ادعای خود صادق نیستند! قرآن میگوید خدا اصلا با همین صدق انسانها را امتحان میکند تا معلوم شود چه کسی صدق خود را در عرصۀ هستی به ظهور میرساند؟ « وَلَقَد فَتَنَّا الَّذينَ مِن قَبلِهِم ۖ فَلَيَعلَمَنَّ اللَّهُ الَّذينَ صَدَقوا وَلَيَعلَمَنَّ الكاذِبينَ» همین است که قرآن از خشم شدید خدا یاد میکند، آنجا که به مومنان خطاب میکند چرا چیزی میگویید که انجام نمیدهید: « يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنوا لِمَ تَقولونَ ما لا تَفعَلونَ كَبُرَ مَقتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقولوا ما لا تَفعَلونَ »
حال بنگرید به صدق در مناسبات سیاسی و اجتماعی؛ جلیلی از همین جا گریزی به ارزیابی برنامۀ هفتم زد. آنچه صبح همان روز در مجلس جریان داشت نمونهای از ارزیابی صدق در عرصۀ سیاسی است. مسئله این است: سیاستهای خود را با صدق میسنجید، یا به هوچیگری اجازه میدهید با ترفندهای جاهلی، با چند تیتر و توئیت روزگار بگذرانند؟ ارزیابی مجلس در سال اول برنامۀ هفتم پیشرفت از این جهت ارزشمند است که نگذارد فرهنگ عدم صدق،«عدم تطابق قول و عمل» عادی شود، سهل است، تبدیل به عادت و فضیلت شود. مثل جاهلیت، بحث «حکم جاهلی» را که خاطرتان هست؟
جلیلی به مقالۀ اخیر فارن افرز اشاره کرد تا بحث نظم جاهلی چند جلسه قبل را به یاد آورد. الیزابت سامت در این مقاله از قول پیتر بروکس نوشته «ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن گوینده بهترین روایت بر کسی که واضحترین استدلال را دارد، پیروز میشود». همان که علامه عسکری در روایات المدرستین از «حکم جاهلی» گفت بود که چگونه عرب جاهلی به جای حکم حق، با شعر و هو کارش را پیش میبرد. این حکمت سخن امام باقر است که وقتی قرآن از «جاهیلت اولی» میگوید، یعنی منتظر تکرار «جاهلیتهای اخری» باشید. روزگاری که بهجای استدلال با روایتسازی حکمرانی میکنند.
جلیلی خیلی سربسته به حافظۀ تاریخی خیلی نزدیک اشاره کرد. به آنها که قیافۀ صداقت میگیرند تا بقیه را تکذیب کنند! «وَإِن يُكَذِّبوكَ فَقَد كُذِّبَت رُسُلٌ مِن قَبلِكَ » قرآن از مخالفان پیامبران نقل میکند چگونه گاهی بهجای استدلال، هوچیگری خود را با طرح محالات و یک «اگه راست میگی/ إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقينَ» پنهان میکردند تا صدق پیامبران را زیر سوال ببرند. بعد هم میگویند «اگر نتوانستی چنین و چنانت میکنیم!» میبینید که با روایتسازی و بعد با تیتر و بوق چه میکنند تا نقص صدق خود را جبران کنند.
یک نمونۀ اخیر، همانها که میگویند «چیزی نشده، برگشتیم به ده سال قبل، عوضش ده سال قطعنامهها را دور نگه داشتیم!» شما قطعنامهها را ده سال دور نگه داشتید؟ آن وقت در این ده سال چه شد؟ دلار سه تومن کی شد صد تومان؟جنگ، ماشه، و چند برابر شدن تحریمها در این ده سال نبود؟ صدق به تیتر درشت روزنامهها و تعداد فالوور نیست، به برهان است، اگر راست میگویید، استدلال بیاورید: « قُل هاتوا بُرهانَكُم إِن كُنتُم صادِقينَ». حال حدیث جنود عقل و جهل از امام صادق علیه السلام را به یادآورید که چرا در برابر جنود جهل، از صدق به عنوان لشکر عقل یاد میشود. صدق اقتضای فطرت بشری و مناسبات سالم سیاسی است.
صدق تنها یک فضیلت نیست، یک وظیفۀ سیاسی است. آنجا که قرآن از «لیسئل الصادقین عن صدقهم» میگوید، فقط یافتن حرف راست را نمیخواهد، میگوید اگر در فکر خود حرف راست را یافتید، وظیفهای دارید که بیان کنید. وقتی بیان کردید، وظیفهای دارید که خود نیز عمل کنید. وقتی عمل کردید، وظیفه دارید آن « را به مناسبات اجتماعی و سیاسی بیاورید. پندار و گفتار و رفتار خود را یکسره از صدق کنید، آنچنان که حضرت علی گفت: «اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا». همین است که قرآن از حضرت علی این چنین یاد میکند: « مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ»
این همۀ امتحان خدا از ما در عرصۀ هستی است؛ صدق در برابر عهد، عهدی که همه در فطرت خود در پاسخ «الست بربکم» به پروردگاری خدا شهادت دادهاند، تا مناسبات خود را به کدخدا و غیرخدا نسپارند.

