نهم آذر ۱۴۰۴. پروازمان از تهران با تاخیر حدوداً ۴۰ دقیقهای انجام شد اما هنوز برای انجام به موقع برنامهها فرصت وجود داشت، ولی از دست رفت. روی دریاچه بدون آب ارومیه رسیدیم هواپیما چرخشهای اضافی داشت و به سمت فرودگاه شهید باکری نرفت. این چرخش به دور دریاچه حدود ۳۰ دقیقه طول کشید. به شوخی به علی گفتم «این کار را زمانی انجام میدهند که خطر سقوط است و میخواهند قدرت انفجار کم شود». با هم خندیدیم و منتظر بودیم تا هواپیما فرود آید. خیلی قبل بود که خلبان اعلام کرد در حال کاهش ارتفاع برای فرود در فرودگاه شهید باکری هستیم. از آن زمان دیگر خلبان توضیحی درباره این چرخشها نداد. بالاخره پرواز نشست و پیاده شدیم. جالب بود که معاون استاندار به استقبال آمده بود. سایر دوستان هم بودند. آقای خرمنیا هماهنگکننده برنامهها با دوستانش که تعدادی از آنها همکاران سابق او در نیروی انتظامی بودند، نیز آمده بودند.
چرخشهای روی دریاچه سبب شد که برنامه اول یک ساعت با تاخیر آغاز شود. برنامه در دانشگاه دولتی ارومیه با حضور بیش از ۱۰۰۰ دانشجو ساعت ۱۱ آغاز شد. برایم جالب بود که در شهر ارومیه که زادگاه رئیس جمهور محترم هست و فضای سیاسی به شدت سنگین و علیه رقیب ایشان است، چگونه برای برگزاری جلسه دانشجویی در دانشگاه دولتی همراهی صورت گرفته است. تجربه منفی بابل، شاهرود و دامغان را داشتیم. دیدم شفیعیان مشاور رسانهای رئیس جمهور توییتی زده و در آن این حضور و سخنرانی دکتر در ارومیه را به عنوان نمادی از نگاه باز دولت در فضای سیاسی بیان کرده بود.
البته فضای سیاسی استان آذربایجان غربی واقعا سنگین بود. قبل از سفر، وقتی برای برنامهریزی سفر با دوستان و افراد مطلع صحبت میکردم، تقریبا نکته مشترک آنها توجه دادن به همین فضای سنگین سیاسی بود. یکی از انگیزههای انجام سفر هم کمک به متعادل کردن این فضا و ایجاد شور و نشاط میان نیروهای انقلابی استان بود. اثر مخرب چنین فضای سنگینی انفعال نیروهای انقلابی است و یکی از کارکردهای مهم رهبر سیاسی جلوگیری از انفعال بدنه است. یکی از آثار فضای سنگین این بود که چند مورد از بازدیدها و یک برنامه که قرار بود صورت گیرد با مانع روبرو شد و لغو شد.
میزبان برنامه دانشجویی بسیج دانشجویی ارومیه بود و مناسبت آن بزرگداشت سالروز تاسیس بسیج دانشجویی بود. همانطور که میدانید بسیج دانشجو و طلبه در آذر ۱۳۶۷ با دستور مستقیم امام خمینی (ره) تشکیل شد. دکتر جلیلی این نکته را زیاد گفته است که امام خمینی (ره) اهل تاسیس نهاد جدید نبود و تنها در موارد خاص دستور تاسیس نهاد جدید میدادند که بسیج دانشجو و طلبه یکی از آنها است. این میتواند نشان دهنده اهمیت این نهاد در نظر امام خمینی (ره) باشد.
سالن محل برگزاری بسیار بزرگ بود، ۹۰۰ نفر ظرفیت داشت. این سالن مزین به نام شهید چمران بود. خودم قبلاً در آنجا جلسه داشتم. در آن روز بیش از ۱۰۰ نفر هم به صورت ایستاده برنامه را دنبال میکردند. این استقبال در شهر ارومیه دور از انتظار بود. آنچنان زیاد بود که مورد توجه هواداران پزشکیان نیز قرار گرفت و در شبکههای اجتماعی بازتاب یافت.
مجری شروع طوفانی داشت و خطاب به دکتر جلیلی گفت میگویند همه چیز تقصیر شماست و اگر شما چنین قدرتی داری چرا ۲ میلیون رای جابجا نکردید تا الان ما شاهد چنین وضعیتی نباشیم. اولین تشویق دانشجویان اینجا رقم خورد. روی سن برنامه یک خانم جوان به نقاشی مشغول بود و در طول برنامه تمثال یکی از شهدای شهر ارومیه را نقاشی میکرد. به کاهش خشنی یک برنامه سیاسی کمک میکرد.
دکتر پشت میز سخنرانی نشست و آماده شنیدن صحبتهای دانشجویان شد. مانند سایر برنامههای دانشجویی نماینده جریان اصلاح طلب که از انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه ارومیه بود انتقاداتی درباره نگاه دکتر جلیلی به سیاست خارجی مطرح کرد. نسبت به گرایش به شرق هم منتقد بود میگفت که روسیه و چین هم پشت دست آمریکا بازی میکنند و نباید به آنها اعتماد کرد. البته در انتهای صحبتش حرف دلش را زد و گفت که پدران ما در ۵۰ سال پیش نباید سرنوشت الان ما را تعیین میکردند و ما باید خودمان سرنوشتمان را تعیین بکنیم. یعنی مخالفت خود با نظام اسلامی را به صورت ضمنی بیان کرد. چند تا دانشجوی دیگر هم بیانیههای خودشان را خواندند که به نظرم بهرینش سخنان دانشجو اهل سنت بود که صحبتهای بسیار قوی و محکمی پیرامون وحدت اسلامی و مبارزه با استکبار بیان کرد.
اصلیترین صحبتهای دکتر جلیلی درباره نگاه اصولی انقلاب اسلامی به مردم و طبقات مستضعف جامعه بود. چند روزی بود که سریع القلم از تئوریسینهای جریان محفلی (الیگارشی) صحبتهای فاشیستی درباره طبقات محروم و مستضعف زده بود. او گفته :«ریشۀ بسیاری از مشکلات ما حاکمبودن طبقۀ ضعیف در کشور است. طبقۀ ضعیف بهدنبال رفع محرومیتهای گذشتۀ خودشان هستند نه شکوه ایران». داستان به همینجا ختم نشد و روزنامه کارگزاران متعلق به حسین مرعشی، در تیتری به عنوان طبقه ناجی از این پرت و پلاهای سریع القلم دفاع کرده بود. دکتر جلیلی با صراحت چنین تفکراتی را مقابل تفکرات انقلاب اسلامی دانست و با بیان مصادیقی همچون شهید حاج قاسم سلیمانی که برآمده از طبقه مستضعف بود، باطل بودن چنین تفکراتی را به دانشجویان ارومیهای خاطر نشان کرد. تفکرات سریع القلم برآمده از خاستگاه محفلی است و اگر اجازه داده شود در جامعه چنین اندیشهای فراگیر و پذیرفته شود حتماً به صورت نظاممند حقوق مردم قربانی شده و دیکتاتوری الیگارشی قم میخورد.
از مواردی که خاطره حضور در دانشگاه ارومیه را ماندگار میکند قطع مکرر برق در میان صحبتهای دکتر جلیلی بود. در طول صحبتهای دکتر جلیلی سه بار برق قطع شد و بعد از چند دقیقه مجدداً برقرار شد. به نظر نمیآمد قطع برق برنامهریزی شده باشد و بیشتر به نظر میرسید یکی پایش روی سیم میرود و برق قطع میشود.
بعد از دانشگاه به دفتر امام جمعه محترم ارومیه حجت الاسلام قریشی رفتیم. پدر ایشان فردی فاضل و اهل علم است که آثار مهمی در زمینه علوم قرآنی دارد. دکتر احوال ایشان را از فرزندشان جویا شد و برایشان آرزوی سلامتی کرد. ایشان از دکتر جلیلی پرسید که آیا تدریس هم انجام میدهد؟ دکتر جلیلی گفت که کارها زمانی باقی نمیگذارد تا برای تدریس مصرف شود. بعد این نکته را گفت که برای من همیشه محل تعجب بوده است که افراد دارای مسئولیتهای سنگین چگونه به تدریس میرسند! به نظرم خیلی پاسخ سختی ندارد، از جنس استفهام انکاری بود.
بعد از ناهار در جمع فعالان فرهنگی و سیاسی شهر ارومیه حاضر شدیم. ابتدا چند نفر از فعالان به بیان نکات و دغدغههایشان پرداختند. در صحبتهای آنها فضای سنگین سیاسی که پس از انتخابات در استان حاکم شده مورد توجه بود. نکاتی درباره مسائل استانی و مشکلات ناشی از فسادهای موجود و ضرورت مبارزه نظاممند با فساد مطرح شد.
دکتر جلیلی در سخنان خودش بر همان نکته همیشگی تاکید کرد که سیمرغ همین افرادی هستند که در اینجا جمع شدند. این تعبیر به حکایت معروف عطار برمیگردد. تعدادی مرغ برای پیدا کردن «سیمرغ» افسانهای به کوه قاف رفتند و بعد از گذران سختیها سی مرغ به قله رسیدند. آنجا فهمیدند که «سیمرغ» خودشان هستند.
در جلسه فرصت نشد تا درباره فعالیتهای دفتر تهران صحبت کنم، لذا قرار شد که در روزهای پس از سفر به صورت مجازی جلسهای داشته باشیم تا به صورت تفصیلی فعالیتهای دفتر را توضیح دهیم. کارهایی مانند دولت سایه و فعالیتهای آن، روزنامه عصر ایرانیان و سایر فعالیتهایی که مطلع بودن فعالان فرهنگی در شهرهای مختلف از این فعالیتها برای ما مهم است.
جلسه تا اذان مغرب طول کشید و ما باید به سمت مسجد لطفعلیخان حرکت میکردیم. جلسه عمومی دکتر در آن مسجد برگزار میشد. در میانه راه برای اقامه نماز مغرب و عشا به مسجد یازهرا(س) در محله حسین آباد رفتیم. تعداد زیادی نوجوان در مسجد بودند که نشان میداد مسجد برای حضور این رده سنی برنامهریزی کرده است. بعد از نماز به اصرار بچهها یک عکس یادگاری گرفته شد. گویا این محله همان محلهای است که شهید باکری در زمان شهرداری به آنجا رفته و مشکل آبگرفتگی آن را حل کرده است.
مسجد لطعفلیخان مسجد بزرگ و زیبایی بود. مسجد برای اهل ارومیه شناخته شده بود و یک مرکزیتی در تعاملات اجتماعی جریان انقلابی هم دارد. قبل از سخنان دکتر جلیلی چند نفر از مردم صحبت کردند. آقای خرمنیا علاوه بر خیرمقدم به بیان نکاتی درباره ظرفیتهای استان پرداخت. از برنامههای استاندار برای بهبود وضعیت استان قدردانی کرد، همان رفتاری که بارها دکتر جلیلی در تبیین فلسفه دولت سایه بیان کرده است. تایید، تصحیح و یا تکمیل. اینجا هم جمعبندی عزیزان در ارومیه این بود که برنامههای استانداری خوب است و لازم است در تایید آن اعلام موضع کنند. ویژگی دیگر استان حضور اقوام و مذاهب مختلف و زیست مسالمتآمیز و وحدت آنها بود. نکته دقیقی بود. اینجا وحدت خصوصا وحدت مذاهب یک تجربه موفق بود و میتواند الگوی نقاط دیگر نیز قرار گیرد.
یک سخنران دیگر درباره مسائل مدیریت شهری ارومیه صحبت کرد. او در گذشته در شهرداری مشغول بود. موضوع فاضلاب و نبود سند رسمی مورد توجه او بود. ماموستا نقیبی هم صحبت کرد. ما چند وقت پیش در تهران میزبان ایشان بودیم، حالا مهمان ایشان بودیم. او درباره ریشهها و لزوم وحدت شیعه و سنی گفت. مثال داعش را گفت که در مقابله با آن اهل تشیع و اهل تسنن وحدت داشتند. مثالهای جالبی از اسمگذاری روستاهای اهل تسنن و یا اسمهای پسران گفت که نشان دهنده ارادت آنها به ائمه اطهار (ع) بود.
سخنران دیگر درباره مسائل کشاورزی استان صحبت کرد. کشاورزی فعالیت غالب استان است و لذا مسایلش برای مردم مهم است. موضوع آب و متهم بودن کشاورزی به هدر دادن بخش زیادی از آب را بیان کرد و ایراد را در انتقال آب میدانست برای همین درخواست داشت مانند آب شرب و صنعتی، آب کشاورزی هم با لوله انتقال پیدا کند و دم زمین کشاورزی تحویل شود. تبخیر و نه کشاورزی بزرگترین مصرف کننده آب در ایران است.
وقت کم بود و مردم منتظر شنیدن صحبتهای دکتر بودند. لذا یکی دو نفر که قرار بود صحبت کنند منصرف شدند و دکتر جلیلی سخنرانی را آغاز کردند. الگو بودن مردم ایران محور صحبت بود. «این الگو فقط در مقاومت در برابر سلطه نیست بلکه در عرصههای مختلف مصداق دارد.» الگوی مدیریت شهری که شهید باکری بخشی از آن را عرضه کرد، الگوی وحدت اقوام و مذاهب و … دکتر جلیلی روی نقشه دشمن برای شکست این الگو تاکید داشت که بعد از جنگ نظامی که دشمن شکست خورد، سراغ جنگ ادراکی و روایتها رفته است. دشمن میخواهد در چیزی تردید ایجاد کند که عامل موفقیت بوده است. در اینکه مستضعفان میتوانند حکومت تاسیس کنند و یا در حکمرانی حضور داشته باشند تردید ایجاد میکنند. در حالیکه همین مستضعفان انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند. نباید بگذاریم دشمن در این نبرد موفق شود.
مشکل آب هم مورد توجه دکتر بود. آمارهای جالب و البته مایه تاسف را مطرح کردند. اینکه کشور سالانه ۴۰۰ میلیارد متر مکعب ورودی آب دارد اما تنها ۱۰۰ میلیارد آن مورد استفاده قرار میگیرد و ۳۰۰ میلیارد دیگر بدون مدیریت صحیح از بین میرود. این اعداد و این وضعیت برای مردم ارومیه که مشکل آب را با تمام وجود احساس میکنند و یکی از نشانههای آن را که خشک شدن دریاچه ارومیه است هر روز میبینند، اهمیت دارد. بارها این را از اهالی ارومیه شنیدم که دریاچه ارومیه برای مردم آنجا یک موضوع هویتی است. هفته قبل از سفر هم جلسهای تخصصی درباره دریاچه ارومیه در دولت سایه برگزار شد. اطلاعاتم نسبت به قبل بیشتر شد و از آنجا متوجه عمق تعلق خاطر مردم استان به موضوع دریاچه شدم.
بخش دیگری از صحبتها درباره لزوم نظم و مقابله با نشت در مدیریت کشور بود. دکتر جلیلی ریشه طرح مسایل انحرافی و سروصداهای رسانهای را در محافلی که از نشت سرمایههای ملی بهره میبرند، دانست. آنها برای آنکه ذهن مردم را منحرف کنند تا منافع خود را تامین کنند، به مسایل دست چندم و غیر اصلی ضریب میدهند. این کار را با تزریق منابع مالی در رسانهها انجام میدهند. این منابع بخش خیلی کوچکی از منافع نامشروع آنها از نشت در سرمایههای ملی است. یک نمونه که دکتر جلیلی به آن اشاره کرد این بود که چرا علیرغم اختصاص ۸ میلیارد دلار ارز به نهادههای دامی، قیمتها در بازار افزایش مییابد و دامدار دچار مشکل است. اما در همین لحظه موضوع فیلترینگ در رسانهها برجسته میشود. این یک نقشه است و یک اتفاق طبیعی نیست.
صحبتهای دکتر تمام شد و باید به سمت روستای «پر» حرکت میکردیم. ولی مثل تمام برنامههای مردمی از پایان یافتن صحبتهای دکتر تا سوار ماشین شدن، فاصله زمانی زیادی است. مردم ارومیه انرژی بیشتری داشتند و زمان کمی طولانیتر هم شد. متفاوت بودن آنها کاملا حس کردنی بود. شاید همان فضای سنگین این انرژی را ایجاد کرده بود.
روستای پر نزدیک ارومیه با فاصهای حدودا ۲۰ دقیقهای با شهر بود. روستایی که ویژگی برجستهاش، شهدای زیادی بود که تقدیم انقلاب و نظام اسلامی کرده بود. اول دو بازدید از دو مجموعه تولیدی در روستا صورت گرفت. یک مجموعه تولید سبد پلاستیکی میوه و یک کارخانه تولید سیم و کابل بود. بازدیدها روحیه بخش و خستگی درکُن بود. سبدسازی که نیاز استان را تامین میکرد، سیم و کابل هم عمدهاش برای صادرات بود. وقت کم بود و بازدیدها خیلی کوتاه شد. باید در تنظیم برنامهها از این به بعد این نکته را رعایت کرد که فواصل میان برنامهها باید به گونهای باشد که کار به خوبی انجام شود. مدیر عامل کارخانه سیم و کابل نکاتی درباره ارز و رفع تعهد ارز صادراتی داشت که قرار شد بیاید تهران و جلسهای تخصصی داشته باشد. چند روز بعد دیدم که تهران آمده و جلسه برگزار شد. فارغ از اینکه نکاتش درست بود یا نه، نفس شنیده شدن حرفهای تولید کننده و بررسی تخصصی آن مهم و ضروری است.
بعد از بازدید خدمت خانواده شهید مرادی رسیدیم. از شهدای جنگ تحمیلی بود. مادر شهید میزبان ما بود. کوتاه صحبت شد و به سمت مسجد روستا حرکت کردیم. مردم منتظر بودند و البته وقت هم گذشته بود ولی نشاط مردم اصلا نشان نمیداد که وقت گذشته است. مردم روستا معمولا در آن ساعت (از ۹ گذشته بود) آن هم در پاییز که روزها کوتاه است، خوابیدهاند. پایین مسجد مردان بودند و بالای مسجد خانمها و مشخص بود که انرژی طبقه بالا بیشتر بود. بچهها و دخترهای نوجوان از کنار و گوشه پرده پایین را نگاه میکردند و برای دکتر دست تکان میدادند. امام جماعت روستا حاج آقا شوقی چند نکته درباره مسایل روستا بیان کردند. دکتر جلیلی از نقش مردم در مقابله با دشمن صحبت کرد. روی این نکته ایستاد که دشمن نمیفهمد که از چه کسی تودهنی خورده است. از مردمی همچون مردم روستای پر که پرقدرت پای نظام و انقلاب ایستادهاند. واقعا باید قدر این مردم را باید دانست. مردمی که در صحنه حضور دارند که در مقابله با دشمن و چه در پیگیری حقوق و مسایل روستای خود.
بعد از سخنرانی وقتی بیرون آمدین یکی از اهالی روستا به دکتر گفت که از تنها بودن رهبری ناراحت است. دکتر بدون تعارف گفت رهبری که سربازانی مثل شما دارد تنها نیست. توصیهاش به او این بود که خسته نشود. «تنهایی رهبر» از آن تردیدهایی است که ظاهر مظلومانه و شاعرانهای دارد اما در باطن خودش ناامیدی را به جای امیدواری به آینده تزریق میکند.
از روستای پر خارج شدیم و به سمت محل اسکان رفتیم. جایی نزدیک دریاچه و دور از ارومیه. یک اردوگاه بود. حاج آقای امامی منتظرمان بود. تقریبا ساعت ۱۱ و نیم شده بود که به آنجا رسیدیم. گویا در ایام خوب آب و هوایی این منطقه مثل شمال برای تهرانیها است. ولی آن وقت سرد بود و وسط هفته و لذا خبری نبود. ما ترسیدیم خاطره اصفهان تکرار شود و از سرما نتوانیم بخوابیم. (منظورم سفر سال پیش به اصفهان است. سرما و عدم گرمایش مناسب خاطره تلخی برای ما ساخت!)
همانطور که شام میخوردیم، بحثی باز شد که جذاب بود اما معنایش بیدار بودن بود که معنای خوبی برای ما نداشت، اما انصافا بحث کشش داشت و یک ساعتی ما را به خود مشغول کرد. تاریخ منطقه و تحولات مهم این منطقه از زمان قاجار به این طرف. حاج آقای امامی مطالعات و بررسیهای زیادی در این زمینه انجام داده بود و بحث را شروع کرد. تقاطعی میان مباحث او و تحولات جنگ جهانی اول وجود داشت. اینجا کتاب «صلحی که همه صلحها را برباد داد» به میان آمد. جالب این بود که من هم کتاب را خوانده بودم، اما اسامی افراد اصلا در ذهنم نبود، اما دکتر اسامی افراد موثر محلی که در کتاب به آنها اشاره شده بود کاملا به خاطر داشت و با حاج آقا تقاطعگیری میکرد. اجماع نظری وجود داشت که دشمن میخواهد حافظه تاریخی مردم ایران را پاک کند تا بتواند راحتتر روی کشور مسلط شود. همان صحبتی که دکتر در جمع مردم گناباد روی آن تاکید کرده بود. حاج آقا امامی شعری هم سروده بود که حوادث تاریخی منطقه را توصیف کرده بود. اول نگفت که سروده خودش هست، خواند و وقتی با تحسین روبهرو شد، گفت که سروده خودش هست. من به حاج آقا پیشنهاد کردم با توجه به اینکه حوادث تاریخی در همین منطقه رخ داده و آگاهی یافتن نسل جوان و نوجوان از آنها ضروری است، تورهای تاریخشناسی بر پایه مناطق محل وقوع حادثه برگزار کنند.
بالاخره نوبت خوابیدن رسید. ساعت ۱و نیم بامداد خوابیدیم. صبح برنامه دیدار با طلاب شهر ارومیه در محل حوزه علمیه امام خامنهای بود. حاج آقای رستمزاده این برنامه را هماهنگ کرده بود. دو حوزه برادران در شهر ارومیه فعال است. دومی حوزه علمیه امام خمینی (ره) است. همچنین چند حوزه خواهران هم فعال است. از همه طلاب دعوت شده بود. مانند جلسات دیگر ابتدا چند نفر از میزبانان صحبت کردند. نکات مختلفی مطرح شد، از تقدیر تا نصیحت. کمتر فرصت شده بود تا در جمع طلاب حضور داشته باشیم و تجربه متفاوتی بود. چهرههای متفاوت و دغدغههای متفاوت نسبت به دانشجویان. بخشی نوجوان بودند، آنهایی که از دوره دبیرستان اول وارد حوزه میشوند و دروس حوزوی را میخوانند.
دکتر جلیلی اول به نکته اشاره کرد که «آنچه امروز ما در آن به سر میبریم، آرزوی قرنها علمای شیعه و پدران ما و شما بوده است» و لذا تاکید کرد که کار طلبگی را باید جدی گرفت تا بتوان حق این آرزو را ادا کرد. مثالش هم حضرت امام (ره) بود که قبل از شروع نهضت توان علمیاش آنچنان بود که آثار اصلی ایشان متعلق به آن دوره است. «طلبگی یک کار جدی و تمام وقت است».
نکات زیادی مورد اشاره دکتر قرار گرفت اما به نظرم مهمترین نکته توجه دادن به پیامهای حضرت امام (ره) در یک سال آخر عمر بابرکتشان بود. از طلاب خواستند که این پیامها را دقیق بخوانند و روی آنها تامل کنند. پیام تشکیل بسیج دانشجو و طلبه و منشور روحانیت. در پیام اول ماموریت بسیج دانشجو و طلبه توسط حضرت امام (ره) تبیین شده است که تبیین چارچوبهای اصیل اسلام ناب و پشتیبانی از هستههای مقاومت در سراسر جهان است. نمیدانم آیا طلاب حاضر در جلسه این پیامها را خوانده بودند یا نه! اما تجربه من در دانشجوها این بود که خیلی پیامهای حضرت امام مورد توجه و تامل نیست. در صورتیکه برای یک کنشگر اجتماعی و یا یک کسی مانند طلبهها که قرار است روی «تبیین» تمرکز کنند، تسلط بر پیامهای حضرت امام یک ضرورت است.
آخرین برنامه سفر بود و با تمام شدن برنامه به سمت فرودگاه راه افتادیم. این بار از چرخشها خبری نبود!

