تجربه تاریخی ایران نشان داده است که دانشگاه و جنبش دانشجویی همواره در لحظات حساس، نقشی فراتر از یک نهاد آموزشی ایفا کردهاند. از نقشآفرینی در انقلاب اسلامی و حضور در جنگ هشت ساله گرفته تا طرح مطالبات خرد دانشجویی و کنشهای بینالمللی در دورههای مختلف، دانشگاه در دهههای گذشته بهمثابه آیینهای از مطالبات اجتماعی و فرهنگی مردم و جامعه عمل کرده است. هرچند در سالهای اخیر، به زعم برخی، پویایی و نقشآفرینی دانشگاه کاهش یافته باشد، اما با تمام انتقادات وارده، دانشگاه هنوز یکی از نهادهای تأثیرگذار و جدی در عرصههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است.
جنگ دوازدهروزه اخیر نیز نشان داد که دانشجو و جنبش دانشجویی، هرچند به نقطه مطلوب نرسیدهاند، میتوانند نقشآفرینی کنند. این جنگ، فراتر از یک رویارویی نظامی، لایههایی عمیقتر از هویت جمعی، همبستگی اجتماعی و ظرفیتهای ملی ایران را آشکار ساخت. این رخداد به وضوح نشان داد که در شرایط تهدید، جامعه ایرانی قادر است اختلافات داخلی را کنار گذاشته و حول محور منافع ملی همصدا شود.
اکنون که چند ماهی از آتشبس گذشته و سال تحصیلی جدید در آستانه آغاز است، باید دید چگونه میتوان این همبستگی و اتحاد ملی را حفظ کرد و دانشگاه در این پازل کجاست. یکی از مهمترین و اصلیترین وظایف جنبش دانشجویی پس از جنگ دوازدهروزه و پیش از شروع سال تحصیلی جدید، بازنگری در شیوههای کنشگری، زاویه نگاه به مسائل جامعه و بازتعریف نقش دانشجو و جایگاهش نسبت به مردم و جامعه است. این بازتعریف باید با آسیبشناسی گذشته، جامعیت، عقلانیت و ارتباط مستمر با بدنه جامعه همراه باشد تا بتواند زمینه احیای جایگاه و اثربخشی جنبش دانشجویی را فراهم آورد.
یکی از دستاوردهای مهم جنگ، تقویت روحیه همبستگی ملی بود. حال که آتش جنگ خاموش شده و دانشگاهها در حال بازگشاییاند، حفظ و انتقال این سرمایه اجتماعی بر دوش دانشجویان است. دانشجوی امروز باید با حفظ آرمانها و ارزشهای خود، به جای بازتولید شکافهای سیاسی و جناحی، نقش حلقه واسط میان مردم و جریانهای مختلف اجتماعی را ایفا کند. ایجاد گفتمان مشترک، تقویت فضای گفتوگو در دانشگاه و انتقال فرهنگ همبستگی به بدنه جامعه از وظایف اصلی جنبش دانشجویی در این بزنگاه است.
امروزه یکی از مهمترین عرصههای پیش روی کشور، بازگشت دوباره به مذاکرات است. تجربههای گذشته نشان دادهاند کوچکترین غفلت و سادهانگاری میتواند دستاوردهای نظامی و اجتماعی کشور را کمرنگ یا حتی بیاثر سازد. در این شرایط، دانشجویان باید بهعنوان ناظران اجتماعی، مانع تکرار تجربههای تلخ گذشته شوند. چنین کنشگری هم اعتماد عمومی را تقویت میکند و هم از فروکاستن سرمایه اجتماعی جنگ به سطحی مقطعی و هیجانی جلوگیری مینماید.
یکی دیگر از آفات فضای پساجنگ، غلبه هیجانات زودگذر است؛ به طوری که با دور شدن از آن فضا، شور و همبستگی اجتماعی فروکش کرده و جامعه با نوعی سرخوردگی و بیاعتمادی مواجه میشود. در این میان، جنبش دانشجویی باید این انرژی را به عقلانیت اجتماعی و برنامهریزی بلندمدت تبدیل کند. توجه به موضوعاتی همچون عدالت اجتماعی، مبارزه با فساد، بیان مسائل و مشکلات جامعه و تلاش برای پیگیری رفع آنها، و مهمتر از همه حضور مؤثر و جدی در میان مردم، میتواند شور جنگ را به سرمایهای پایدار برای آینده کشور بدل نماید.
بازگشایی دانشگاهها در فضای پساجنگ فرصتی طلایی است که جنبش دانشجویی باید با طراحی آرایشی متفاوت از فعالیتها و کنشگریهای خود، بار دیگر جایگاه اصلیاش را بازیابد و به نقشآفرینی جدی بپردازد.