پاییز امسال، آسمان خوزستان بار دیگر با لایهای از غبار آزاردهنده پوشیده شدهاست. مطابق پیشبینیها این مشکل، تا دو ماه دیگر نیز ادامه دارد! تصور کنید چهار راه نادریِ همیشه شلوغ را که این روزها خلوت تر از گذشته است؛ یا مدارسی که باید این روزها نیمکتهایش از شور و اشتیاق دانشآموزان جان میگرفت؛ با اعلام تعطیلی، سرد و بیروح شده است.
این صحنهها، بخشی از واقعیت آبانماه در استان خوزستان است، جایی که کارگروه اضطرار آلودگی هوا، مدارس ابتدایی و متوسطه اول 26 شهرستان از 29 شهرستان خوزستان را تا پایان آبان غیرحضوری اعلام کرده است. این تصمیم، نه از سر احتیاط ساده، بلکه پاسخی اجباری به شدت غلظت آلودگی هواست که در شهرهایی مانند اهواز به 230 میکروگرم بر متر مکعب نیز رسیده؛ یعنی وضعیت بنفش (بسیار ناسالم برای همه گروههای سنی)؛ وضعیتی که نشانگر خطر جدی برای سلامتی عمومی و لزوم احتیاط کامل در ترددهای شهری است.
همه و همۀ این مصائب نه برای امروز و دیروز که به خاطر برخورد شعاری و سیاسی با مشکلات خوزستان است. گواه، حدود یک دهۀ پیش؛ که حسن روحانی در دیدار خود با مردم اهواز میگفت: آن روز که ریزگرد زندگی مردم اهواز را در خطر قرار داد، من اینجا می گویم؛ هم من اشک ریختم و هم دکتر جهانگیری! این سخنان وقتی رنگ و بوی شعاری به خود میگرفت که در انتخاب مسئولان استانی، مردم و مشکلاتشان به حاشیه میرفت و خوزستان قربانی بذل و بخشش سیاسی سیاستمداران میشد.
اکنون میتوان گفت استانی که سالها با ریزگردهای خارجی و بحرانهای داخلی دست و پنجه نرم میکند چرا همچنان مصائبش بدون راهحل ریشهای باقی مانده؟ مسالهای که در دهه نود به گریه و زاری تقلیل پیدا کرده بود و میان اندیشههای مذاکراتی آقایان گم شده و سالها روی زمین مانده بود.
هر چند عمر دولت سیزدهم کوتاه بود اما در آن سه سال، هشت سفر شهید رئیسی به خوزستان، برکات زیادی برای استان به همراه داشت. توجه به پروژههایی که سالها با ولنگاری مدیریتی بر زمین مانده بودند، توانست تا حدودی التیامی باشد بر زخمهای کهنه این استان؛ مثل شتابگیری و بهرهبرداری از طرح آبرسانی غدیر و ۲ خطهکردن راه آهن اندیمشک به اهواز و بهرهبرداری از آن در مدت کمتر از یک سال.
اما همانگونه که گفته شد عمر کوتاه دولت سیزدهم و سالها بیتوجهی به مشکلات خوزستان باعث شد تا تنها پس از گذشت یک سال از روی کار آمدن دولت چهاردهم و بازگشت سایه سنگین بیتوجهی به خوزستان، بار دیگر زخمهای استان سر باز کند و بار دیگر کمافیالسابق؛ زنگ هشدار سلامت در اهواز به صدا دربیاید و امروز جان بسیاری از مردم استان را به خطر بیاندازد.
درد این است که گویی باز هم به مدیریت دهه نود بازگشتهایم، طوری که معاون محیط زیست دولت به جای آنکه درگیر مسائل حیاتی داخلی باشد در حال بررسی سفرهای میلیاردی خارجی است! انگار امروز هم قرار است خوزستان در میان لبخندهای غربی گم شود! امّا؛ صحبت اینجاست؛ دولت، که مسئولیت مستقیم مدیریت منابع آب و خاک را بر عهده دارد، کجا ایستاده است؟
بیایید کمی جزئیتر به نمک سوءمدیریت مسئولان بر زخمهای خوزستان نگاه کنیم: خشکسالیهای مزمن، ناشی از سدسازیهای گسترده روی رودخانههای کارون و کرخه، تالابهایی مانند هورالعظیم را به بسترهای خشک تبدیل کرده است و همین دلیل عمدۀ گرد و خاک خوزستان است.
همچنین صنایع نفتی، با سوزاندن گازهای فلر که روزانه آلاینده تولید میکنند و همچنین آتشسوزیهای فصلی مزارع، این مشکل را تشدید کردهاند. به گفتۀ معاون درمان دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز، در سال گذشته ۳.۹ میلیون نفر بیمار تنفسی به بیمارستانهای خوزستان مراجعه کردهاند. این آمار، نه تنها نشاندهنده فشار بر سیستم بهداشت است، بلکه یادآوری میکند که مشکل خوزستان، یک مسئله زیستمحیطی نیست؛ بلکه یک بحران انسانی است که سالانه صدها نفر را به کام بیماری میکشد. طبق گزارش ایرنا، آلودگی هوا در خوزستان در سال گذشته ۱۶۲۴ مرگ زودرس ایجاد کرده و بیش از ۴۲۷ میلیون دلار خسارت به بخش سلامت وارد آورده است.
تأثیر این بحران بر آموزش نیز یکی از دردناکترین جنبههاست. تعطیلیهای مکرر، که در سالهای اخیر نیز مشابه آن رخ داده و مدارس چندین شهرستان را غیرحضوری کرده، شکاف آموزشی را عمیقتر میکند. همچنین نمایندههای مجلس خوزستان بارها از انفعال دولت در مذاکرات منطقهای با عراق انتقاد کردهاند، اما نتیجهای در بر نداشتهاست.
در آخر! خوزستان، سرزمینی که تاریخ و اقتصاد ایران را بر دوش میکشد، شایستۀ این تعطیلیهای سریالی نیست. اگر امروز مسئولیتپذیری در مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی برای این استان غالب نشود، غبار نه تنها هوا شهرهای این استان را، بلکه آیندۀ نسلها را خواهد پوشاند.

