چگونه دولت در قفس مکانیسمهای سرمایه سالاری گرفتار شده است
از دولت محترم گاه سخنانی شنیده می شود که علیه دولت است و به نفع سرمایه سالاری. این سخنان را در نظر بگیرید: “قیمت میوه تابع مکانیسم عرضه و تقاضا است. قیمت برنج هم تابع مکانیسم عرضه و تقاضا است، و لذا دولت نمی تواند در آن دخالت کند.” این سخنان وزیر محترم کشاورزی است. احتمالا اگر از وزیر خارجه هم سئوال شود که چرا همه تخم مرغ های خود را در سبد مذاکرات با آمریکا و غرب گذاشته است، خواهد گفت زیرا مشکلات کشور ناشی مکانیسم تحریم هاست. و باز اگر از وزیر اقتصاد بپرسید که چرا قیمت دلار بالا رفته است، خواهد گفت که تقصیر از مکانیسم ماشه است.
به همین ترتیب اگر از دیگر وزرا و مسئولین سوال شود پای مکانیسم های دیگری مثل مکانیسم fatf، پالرمو و cft به میان خواهد آمد.رئیس جمهور محترم نیز علاوه بر تایید مکانیسم های فوق، ظاهرا از گوی و میدان ریاست جمهوری رضایت چندانی ندارند. گو اینکه بر خلاف انتظارشان، این گوی ریاست چندان هم گرد نیست و بدتر اینکه میدانش هم قدری کج است و هم معوج.
این مکانیسم ها همگی مکانیسم های سرمایه سالاری هستند. وقتی وزیر جهاد از مکانیسم عرضه و تقاضا در افزایش قیمت میوه و برنج در بازار سخن می گوید، گویا تازه از کلاس درس مبانی علم اقتصاد دوره کارشناسی بیرون آمده است. این در حالی است که برای کسی که حتی چیزی از علم اقتصاد هم نداند، این پرسش مطرح می شود که فی المثل وقتی از عرضه میوه سخن گفته می شود، مقصود عرضه کشاورز و تولید کننده است یا عرضه دلال؟
این علم اقتصاد که وزیر محترم از آن سخن می گوید صرفا نقابی برای پوشاندن چهره سرمایه سالاری و به تعبیر دقیقتر برای بزک کردن چهره ترسناک آن است.
بیایید برای اینکه مساله روشن تر شود، به سراغ کشورهایی برویم که مهد سرمایه داری هستند. وزیر محترم بگوید که طبق کدام مکانیسم اقتصادی، ظرف چند ساعت ثروت لری الیسون، مدیر عامل اوراکل، صد میلیارد دلار افزایش می یابد و به ثروتمندترین فرد جهان تبدیل می شود؟
اگر چنین مکانیسمی وجود دارد به کارگران و فقرا نیز آموزش دهد تا نه در یک روز، که در یک سال و نه صد میلیارد دلار، که صدهزار دلار به ثروت نداشته شان بیافزایند.
البته باید دانست که در اقتصاد سرمایه سالاری نیز مکانیسم عرضه و تقاضا وجود دارد که اصل بنیادین آن نیز هست: عرضه وام، پول، زمین، رانت، و فرصت بر اساس تقاضای محافل قدرت و ثروت.
در اقتصاد و سیاست محفلی جایی برای مردم و تقاضای آنها وجود ندارد و نظریه پردازان آن نیز هیچ ابایی در بیان این مطلب ندارند. فردریش هایک، از مهمترین نظریه پردازان نئولیبرالیسم می گوید: ” ترجیح شخصی من یک دیکتاتوری لیبرال است تا یک حکومت دموکراتیک که لیبرالیسم در آن غایب باشد.”
دلیل این امر را والتر اویکن، یکی از اقتصاد دان های نئولیبرال آلمان به وضوح بیان کرده است؛ وی به این دلیل مخالف مردم سالاری است که “سیاست را به مردم و احساسات و هیجانات آنها، گروه های ذی نفع و قدرت بی نظم توده ها نزدیک می کند.”
گو اینکه سرمایه داران کلان و محافل قدرت و ثروت نه احساسی دارند و نه هیجانی و هیچگاه به دنبال تشکیل گروه های ذی نفع نیز نبوده اند.
این در حالی است که یکی از مهمترین استدلالات علیه انباشت ثروت در دست اقلیت کوچکی از جامعه، امکان اعمال نفوذ این محافل ثروت در سیاست است که ثمره آن ظهور الیگارشی است. امری که موجب شده است هنری ژیرو، متفکر آمریکایی- کانادایی، از تعبیر فاشیسم نئولیبرال سخن بگوید. به اعتقاد وی، ظهور ترامپ و دولت وی ترکیبی از کردار فاشیسم و نئولیبرالیسم است. ژیرو نئولیبرالیسم را وحشیانه ترین شکل سرمایه داری می داند که ممیزه آن تلاش برای تثبیت قدرت در دستان اشرافیت سرمایه سالار، و تحقق این تضمین است که هیچ آلترناتیوی برای این شیوه حکمرانی قابل تصور نباشد.
مدیرعامل ایران خودرو می گوید چرا وقتی تورم ۴۰ درصد است، قیمت خودرو ۱۵ درصد افزایش پیدا می کند. پاسخ آن است که چون تورم توسط همین محافل قدرت و ثروتی بوجود آمده است که تصاحب ایران خودرو یکی از اقدامات محفلی آن است. این محافل به معنای واقعی کلمه کاسبان تورم هستند. به این قانع نیستند که با مکانیسم های بانکی و رانتی و ارزی شان تورم ایجاد کنند و ثروت هایشان را انباشته تر سازند، بلکه به دنبال افزایش های بی پایان در قیمت نیز هستند تا کاسبی شان از تورم مضاعف گردد. مردم نیز چون اسیر احساسات و هیجانات هستند، بهتر است به سیاست و اقتصاد نزدیک نشوند و منتظر باشند تا مگر قطره ای از میان انگشتان سرمایه سالاران نصیب شان شود.
دولت محترم به جای آنکه گوی و میدان را به کسی تعارف کند، آن را از قبضه محافل قدرت و ثروت و مکانیسم های سرمایه سالارانه خارج سازد. حداقل به لحاظ اخلاقی درست نیست آنچه را که به دست کسی دیگر سپرده است به دیگری تعارف کند.
تا گوی و میدان در دست محافل باشد، واقعا کاری برای انجام وجود ندارد، چرا که اساسا سرمایه سالاری علیه کار و تولید است. سرمایه را در دست اقلیتی انباشته می سازند تا انباشته تر شود، بدون آنکه کاری انجام دهند یا به تولیدی کمک کنند. امیدواریم این سخن رئیس جمهور برای کاهش ساعات کار و تعدیل هایی که صورت می گیرد ناشی از مکانیسم های ضد مردمی و ضد کار سرمایه سالارانه نباشد. مکانیسم هایی که هدف اصلی آن نه چابک سازی ماشین دولت که کوچک سازی آن در برابر منافع محافل قدرت و ثروت، و تبدیل آن به ابزاری برای پیشبرد منافع آنان است.