دیپلماسی همچنان اسیر گزارههای سست:
دستگاه دیپلماسی همچنان دچار خطای راهبردی جدی است؛ روز گذشته وزیر خارجه و معاون او باز هم پیام مذاکره به قاتل بیش از هزار ایرانی ارسال کردند. عراقچی از درخواستها برای مذاکره خبر داد و افزود: «ایران هرگز میز مذاکره را ترک نکرده و همیشه آماده است.» غریبآبادی هم با شعبدهبازی با کلمات گفت: «مذاکره احتمالی با آمریکا یک مذاکره مسلح خواهد بود»! در این نقطه بزنگاهی دنیا، غربگرایان ایرانی، همچنان در نقش بچه خوبهای نظم فروپاشیده ماندهاند؛ آن هم در شرایطی که فشار حداکثری2 به اعتراف موسسه آمریکایی FDD بیاثر شده و آمریکا حتی از سوی چین تحریم میشود.
همزمان اسلامی، رئیس سازمان انرژی اتمی، پرده از واقعیتی مهم برداشت و گفت: «اولین جایی که اسرائیل بمباران کرد کارخانه تولید سوخت صفحهای برای رآکتور رادیو دارویی تهران بود که اطلاعاتش را فقط آژانس داشت.» دادهای که ثابت میکند آژانس انرژی اتمی کاملا در خدمت مقاصد رژیم صهیونیستی بوده است. از طرفی حمله به زیرساختهای تولید دارو با توجه به اعتراف اخیر ترامپ درباره برعهده داشتن جنگ دوازدهروزه، نشان میدهند که نه تفاوتی میان آمریکا و رژیم است و نه مسئله آنها این است که ایران بمب اتم نسازد؛ بلکه مقصود نهایی از تمام این بهانهجوییهای نامتناهی، جلوگیری از پیشرفت مردم ایران بدون وابستگی به شرق و غرب دنیاست.
عراقچی در ادامه میگوید: « حمله نظامی اخیر به ایران، نشان داد که راهی جز دیپلماسی وجود ندارد و در آن هیچ یک از اهداف اسراییل و آمریکا محقق نشد.» اعترافی ضمنی به این موضوع که آمریکا بنا دارد در میز مذاکره، هدف محقق نشده جنگ نظامی را پی بگیرد؛ همان که ترامپ با خطای محاسباتی درباره سرانجام تجاوز نظامی، در روزهای نخست جنگ لو داد: «تسلیم بیقید و شرط ایران»؛ و اولین جایی که به آن حمله کرد، یکی از حلقههای ابتدایی تولید رادیودارو برای حدود یک میلیون بیمار ایرانی بود تا نشان دهد برخلاف شوهای رسانهای، هدف مردم ایران و رفاه آنان است.
خطیبزاده هم از یک مفهوم جدید رونمایی کرد: «مذاکره مسلح»؛ و پس از مرعشی که با واژه مصالحه به میدانِ بزکِ پارادایم بمبارانشده و شکستخورده آمد، خودی نشان داد و گفت: «اگر روزی مذاکرهای با آمریکا در چارچوب شرایط اعلامشده صورت گیرد، قطعاً یک مذاکره مسلح خواهد بود؛ مذاکرهای که در آن ایران هیچ اعتمادی به طرف مقابل ندارد»؛ مشخص نیست از مذاکرهای که حتی غربگراها اعتراف میکنند هیچ اعتمادی به طرف مقابل نیست، چه تضمینی برای ارمغان آوردههای واقعی برای کشور وجود دارد؟ آن هم در شرایطی که نتیجه مذاکرات قبلی که تیم فعلی وزارت خارجه از ارکان اصلی آن بودند، با افشا شدن ماجرای فریب فرانچسکو و فعال شدن مکانیزم ماشه در برابر چشمان همه است.
او همچنین در عبارتی عجیب مدعی شد: « ایران همواره آمادگی خود را برای مذاکره در چارچوب فرمایشات مقام معظم رهبری اعلام کرده است»! در حالی که رهبر انقلاب از پیش از مذاکراتی که منتهی به تجاوز نظامی شد، تا به امروز، نسبت به این عمل فرصتسوز و پرهزینه هشدار دادند؛ «مذاکره با آمریکا هوشمندانه، شرافتمندانه و عاقلانه نیست». «مذاکرهای که با تهدید همراه است را هیچ ملت با شرفی انجام نمیدهد و هیچ سیاستمدار خردمندی هم آن را تصدیق نمیکند». «مذاکره با آمریکا بنبست محض است». حالا مشخص نیست معاون وزیر خارجه اصلا از چه موضوعی و درباره رهبر کدام کشور صحبت میکند!
همچنین غریبآبادی، دیگر معاون عراقچی، تهدید پوچی که حین توافق قاهره و پیش از فعال شدن ماشه از سوی دستگاه دیپلماسی انجام شده بود را تکرار کرد و گفت: «در صورت صدور قطعنامه، ایران بازنگری اساسی در روابط با آژانس انجام خواهد داد»! تهدیدهایی که هیچگاه جامه عمل به آنها پوشانده نمیشود و برگهای امتیاز کشور در سایه عدم قاطعیت دستگاه دیپلماسی یکی یکی میسوزند؛ این دژاوویی که به جان وزارت خارجهایها افتاده اگر برطرف نشود، منافع ملی همچنان در معرض تهدیدات زیادهخواهی غرب قرار خواهند داشت.
این تناقضات در اظهارات مسئولین وزارت خارجه یکی دوتا نیست؛ در عین حالی که عراقچی از آماده بودن برای مذاکره میگوید، تصریح میکند که «رییسجمهور آمریکا به وضوح میگوید که آمریکا دیگر نمیخواهد بر اساس ملاحظات معتبر سیاسی و در چارچوب حقوق بینالملل رفتار کند. به نوعی به قانون جنگل بازگشته است.» این آشفتگی ذهنی از سوی کسی که باید مغز متفکر یک وزارتخانه حیاتی با دهها ماموریت مهم اقتصادی و فرهنگی و سیاسی باشد، به جد ناامیدکننده است. ماموریتهایی که با معطل غرب ماندن و بیتوجهی به ظرفیتهای 190 کشور دیگر دنیا، مغفول ماندهاند؛ کشورهایی که فقط در بریکس، حدود نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل داده و حدود 40% از GDP دنیا را تولید میکنند. که البته عراقچی اردیبهشت ماه امسال در نشست وزرای خارجه آن در برزیل شرکت نکرد.
در شرایطی که روسیه و چین هم در شورای امنیت از ایران حمایت کرده و فعال شدن مکانیزم ماشه را در شورای امنیت به رسمیت نشناختند و هم با ارسال نامهای به گروسی اعلام کردند که با پایان اعتبار قطعنامه 2231 شورای حکام آژانس نیز دیگر صلاحیت بررسی پرونده هستهای ایران را ندارد، دستگاه دیپلماسی ما هنوز فهم نکرده باید به کجا پشت کند و برای کدام طرف آغوش باز کند؛ شاهد این ادعا هم ظریف که خالق برجام بدفرجام شد و حالا با معماری دولت پزشکیان و در بحبوحه موضعگیری روسیه به نفع ایران علیه آمریکا، پازل غربی را تکمیل کرده و در روایتی مشکوک درست خلاف روایت صالحی، همتیمی برجامیاش ماشه را به گردن روسیه میاندازد و سعی در برهم زدن نظم جدیدی دارد که منافع ایران را تامین میکند.
سوال مشخص از آقای عراقچی این است که در این دوره حساس و بزنگاهی تاریخ که اگر کشوری تحلیل غلط از شرایط حاکم داشته باشد، با تجویز غلط دههها عقب خواهد ماند، به جز مذاکره با کشور قاتل، خواندن کری فوتبالی و انجام سفرهای استانی، چه کارویژه دیگری برای خود و وزارتخانه تعریف کرده است؟ وقتی آژانس رسما با رژیم صهیونی همکاری دارد و مختصات هدف موشکهای آن را تامین میکند، توافق قاهره چه معنایی داشت؟ توافقی که بنا بود جلوی فعال شدن ماشه را بگیرد اما هم ماشه فعال شد و هم چندی پیش مجددا سخنگوی وزارت خارجه خبر از حضور بازرسان آژانس در ایران داد!
در حالی که شخص عراقچی در آذربایجان شرقی اعتراف کرد مشکلات بازرگانان داخلی است و ارتباطی به تحریمها ندارد، مذاکره با همه این اوصافی که گفته شد بناست چه مشکلی را برطرف کند؟ سرنوشت اسناد همکاری 20 و 25 ساله با روسیه و چین به عنوان قدرتهایی که تنه به تنه هژمون آمریکا میزنند، به کجا رسید؟ آیا رایزنیهای سیاسی لازم برای تثبیت کریدورهای ترانزیتی و یا تصاحب بازار کشورهای همسایه صورت گرفته است؟ همه اینها اما معطل گفتگو با کشوری شده که رئیسش رسما تجاوز 12روزه را بر عهده گرفت؛ لذا گفتگویی اگر بناست ترتیب داده شود، باید در دادگاههای بینالمللی و برای گرفتن غرامت جنگی صورت بگیرد نه تکرار خسارتی بدتر از برجام.

