سعید جلیلی در دانشگاه علوم پزشکی گناباد:
موضوع نقش دانشگاهها در قالب مفهوم «دولت سایه» از اهمیت ویژهای برخوردار است. مقصود از دولت سایه، ایجاد یک تشکیلات رسمی یا ساختار اداری نیست، بلکه منظور، شکلگیری یک تفکر و گفتمان عمومی است که در آن هر فرد و نهاد، بهویژه دانشگاهها، تحولات کشور را بهصورت مستمر و «سایهبهسایه» دنبال کنند. در این نگاه، همه باید نسبت به روندهای کشور احساس مسئولیت داشته باشند؛ اگر اقدامی درست انجام میشود، باید آن را تقویت کرد و در صورت مشاهدهی نقص یا خطا، برای اصلاح آن گام برداشت.
این روحیهی مسئولانه باید به یک حرکت جمعی و فرهنگ عمومی تبدیل شود تا بیتفاوتی در برابر مسائل ملی از میان برود. هر دانشگاه میتواند بهتنهایی یک «دولت سایه» باشد؛ یعنی با بهرهگیری از ظرفیت علمی و فکری خود، در حوزههای مختلف ازجمله دفاع و بهداشت، کمبودها را شناسایی و برای رفع آنها طرح و ایده ارائه دهد. این رویکرد، نه آرمانی و دور از دسترس، بلکه کاملاً واقعی و برآمده از همان مباحث علمی، درسی و گفتوگوهای دانشجویی است که باید با تلاش و پیگیری، به ثمر برسد.
بر اساس تأکید امام خمینی(ره) در آغاز انقلاب، نظام مطلوب ما «جمهوری اسلامی» است؛ نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر. این تعبیر نشان میدهد که هر دو بُعد جمهوریت و اسلامیت به یک اندازه اساسی و جداییناپذیرند و نباید هیچیک فدای دیگری شود. جمهوریت نظام بیانگر نقش واقعی مردم در انتخاب و ادارهی کشور است، و اسلامیت آن تضمینکنندهی ارزشها و آرمانهای دینی است. بنابراین، انتخاب مردم در نظام اسلامی انتخابی صوری یا نمایشی نیست، بلکه انتخابی آگاهانه و مؤمنانه است؛ مردم با باور قلبی، راه تحقق اسلام را برمیگزینند و خود مجری و پشتیبان آن میشوند. همانگونه که امیرالمؤمنین علی(ع) فرمودند: «اگر حضور مردم و یاری آنان نبود، کار حکومت پیش نمیرفت.» ازاینرو، اصلاح ناعدالتیها و مقابله با ستم، تنها با حضور و مسئولیتپذیری مردم امکانپذیر است؛ مردمی که باور دارند پرخوری ستمگران و گرسنگی مظلومان امری پذیرفتنی نیست و باید در برابر آن ایستاد.
رهبر معظم انقلاب در پیام اخیر خود، به تجربه ده سال گذشته اشاره کردند که نباید فراموش شود. این تجربه مربوط به مذاکرات برجام و نحوه مواجهه با طرف مقابل بود. سالها پیش، برخی تصور میکردند که تنها با مذاکرات میتوان مسائل هستهای و اقتصادی کشور را حل کرد؛ اما رهبر انقلاب از همان ابتدا خوشبین نبودند و تأکید کردند که این روند، با اذن خدا، باعث ارتقای سطح تحلیل جامعه خواهد شد.
برخی گفتند دیگر غنیسازی نمیخواهیم، سانتریفیوژ نمیخواهیم و بهتدریج همه را به حداقل رساندند. همان حداقلهایی که غربیها به ما میگفتند «قبول کن»، پذیرفتند. اما نتیجه چه شد؟ خودِ آژانس بینالمللی انرژی اتمی در ۱۵ گزارش رسمی اعلام کرد که ایران همه تعهدات خود را انجام داده است. حتی خودِ ترامپ در نخستین گزارشش به کنگره در دوره اول ریاستجمهوریاش تأیید کرد که ایران همه مفاد توافق را رعایت کرده است. اما چند ماه بعد، همان ترامپ از توافق خارج شد!
این تجربه نشان میدهد که نباید اجازه دهیم چنین خطایی دوباره تکرار شود. موضوع فقط آمریکا نبود؛ اروپاییها نیز همین مسیر را رفتند. شما دیدید که در همان برجام میگفتند ما تعهدات خود را هشت سال بعد اجرا میکنیم. حالا که سال ۱۴۰۲ و موعد هشتسالگی توافق رسید، در تاریخ ۲۶ مهر، بیانیه صادر کردند و رسماً گفتند تعهدات را انجام نمیدهند.
آنهایی که میگفتند با این توافق چرخ اقتصاد هم خواهد چرخید، چه کردند؟ دلارِ سههزار تومانی را گرفتند و سیهزار تومانی تحویل دادند. حالا هم همان افراد، همان سخنان را تکرار میکنند. میگویند مذاکره کنیم، حرف بزنیم؛ اما وسط همان مذاکرات، طرف مقابل موشک شلیک میکند! این واقعیتها را باید دید و با دقت تحلیل کرد.
کسانی که در گذشته درباره یک حادثه خاص در ایران اظهار نظر میکردند و بیانیه میدادند، از بایدن تا مکرون، ادعا میکردند که خوابشان نمیبرد، اما اکنون میبینیم که همان کشورها با ترورهای هدفمند، از هزاران کیلومتر دورتر، با استفاده از جنگنده و موشک، خانه یک استاد دانشگاه را مورد هدف قرار میدهند و جان ۱۴ استاد دانشگاه و خانوادههایشان را به شهادت میرسانند.
در شرایطی که ایران به بهانه انرژی صلحآمیز هستهای، زیر نظر آژانس بینالمللی فعالیت میکند، علیه دانشمندانش این اقدامات صورت میگیرد اما در مجامع بینالمللی علیه این اقدامات، قطعنامهها یا صادر نمیشوند یا به راحتی وتو میشوند. نمونه دیگر آن، شرایط غزه است؛ داماد ترامپ به این منطقه میرود و مدعی میشود که گویا در غزه بمب هستهای استفاده شده است، در حالی که مردم عادی شامل زنان، کودکان و بیماران تحت بمبارانهای گسترده قرار گرفتهاند، اما هیچ واکنش مؤثری از سوی مجامع بینالمللی رخ نمیدهد.
حضرت علی علیهالسلام فرمودهاند: «پیشرفت با عدالت به دست میآید.» بنابراین، توسعه کشور تنها زمانی پایدار خواهد بود که عدالت اجتماعی برقرار باشد. نگاه سرمایهداری یا لیبرالیستی که میگوید بخشی از پیشرفت به مردم میرسد، کافی نیست. کشور باید به گونهای توسعه یابد که تمامی مردم از آن بهرهمند شوند و این امر با مشارکت همگانی و عدالت تحقق مییابد.
کشور با عدالت آباد میشود، اینطور نیست که بگویند پول و بودجه نیست؛ پول را باید تولید کرد. این یک نوع نگاه است که تمرکز بر تولید منابع و ایجاد فرصتهای جدید دارد، نه اینکه بگوییم منابع کم است و فقط به همان میزان مصرف کنیم.
همین بانک آینده را ببینید هزاران میلیارد خسارت به بار میآورد بعد امروز میگویند که به اشتباه آن بانک منحل شده است! اتفاقا بنده چند ماه پیش نامهای به رئیسجمهور نوشتم و توضیح دادم که بانک در چنین شرایطی نباید حتی یک روز اضافهکاری داشته باشد. اکنون اگرچه قدردانیم که بالاخره تصمیمی اتخاذ شد، اما پرسش اصلی من این است که اگر این سرمایهها که بانک آینده در طول این سالها سوءاستفاده کرده است، در اختیار تولیدکنندگان، جوانان و فارغالتحصیلان ما قرار میگرفت، چه تأثیری بر پیشرفت کشور داشت؟
همان کسانی که در رسانهها ادعا میکردند رشد اقتصادی هشت درصد امکانپذیر نیست، وقتی پای زندگی شخصی و منافع خودشان در میان است، رشدهای افسانهای را تجربه کردهاند؛ به طوری که میتوان گفت زندگی آنها رشد هشت میلیون درصدی داشته است. و در مقابل، وقتی به مردم عادی میرسد، همان افراد نسخههایی میپیچند که غیرواقعی و دور از دسترس است.
هنر دیپلماسی خرج کردن از یک کیسه نیست که بدهیم برود، سرمایه را باید ارتقا بدهیم. . این اصل در همه عرصهها صادق است: اگر سرمایهای در اختیار داریم، باید آن سرمایه ارتقا پیدا کند و به ارزش افزوده برای کشور تبدیل شود.
امروز در نقطه بزنگاه تاریخی هستیم. مناسبات جهانی که در ۸۰ سال گذشته برقرار بود، در حال افول است و کشور ما، به برکت انقلاب اسلامی، نیروهای جوان و موفقیتهای گذشته، در موقعیتی قرار دارد که میتواند نقشآفرینی جهانی و منطقهای داشته باشد. مشارکت همه مردم، وحدت، اراده و عدالت، شرط اصلی برای تحقق این هدف است.

