تأملی بر مستند «در معرکه»:
مستند «در معرکه» از جمله آثاری است که اهمیت آن را نمیتوان صرفاً در سطح موضوع یا حضور در جشنوارهای معتبر خلاصه کرد. این فیلم، بیش از هر چیز، نمونهای روشن از پیوند موقعیت تولید، حضور میدانی و انتخاب فرم روایی است؛ پیوندی که امکان شکلگیری روایتی دستاول، دقیق و انسانی از بحران را فراهم میکند.
در روزگاری که روایت جنگ و منازعه عمدتاً در اختیار جریانهای خبری پرشتاب یا بازنماییهای کلیشهای و جهتدار قرار گرفته، مسئلهی «چه کسی روایت میکند» اهمیتی اساسی مییابد. بسیاری از تصاویرِ در گردش، محصول نگاههای از راه دورند؛ نگاههایی که یا از دل آرشیو استخراج شدهاند یا در چارچوب تحلیلهای ثانویه شکل گرفتهاند. در چنین فضایی، حضور مستقیم فیلمساز در میدان، نه یک انتخاب فرعی، بلکه یک کنش رسانهای و اخلاقی محسوب میشود.
«در معرکه» دقیقاً از همین نقطه آغاز میشود؛ از تصمیم برای حضور. حضوری که مستندساز را از ناظر بیرونی به بخشی از موقعیت بدل میکند و امکان ثبت تجربهی زیسته را فراهم میسازد. اهمیت این رویکرد زمانی پررنگتر میشود که آن را در امتداد مسیر حرفهای وحید فرجی ببینیم؛ فیلمسازی که در آثار پیشین خود نیز نشان داده به مستند نه بهعنوان گزارش، بلکه بهمثابه تجربهی میدانی نگاه میکند. فرجی به جای تکیه بر گفتار متن یا ساختارهای توضیحی، به مشاهدهی صبورانه، سکوت، جزئیات و زمان اعتماد دارد؛ عناصری که امکان نزدیکی اخلاقی به سوژه و پرهیز از تحمیل معنا را فراهم میکنند. «در معرکه» ادامهی منطقی همین نگاه است؛ فیلمی که حاصل مواجههای سطحی با بحران نیست، بلکه نتیجهی زیست در متن آن است..
در کنار این نگاه فردی، نباید از بستر نهادی تولید فیلم غافل شد. اهمیت «در معرکه» تا حد زیادی به این نکته بازمیگردد که مرکز سیمرغ صداوسیما ضرورت و فوریت حضور مستندسازان در میدان روایت را بهدرستی تشخیص داده و در لحظهی مناسب، امکان اعزام و تولید را برای هنرمندان فراهم کرده است. در شرایطی که تأخیر در روایت، عملاً به از دست رفتن واقعیت میانجامد، این تصمیم نشاندهندهی درکی دقیق از نقش مستند بهعنوان ابزار ثبت تاریخ زنده است. چنین حمایتی، زمانی معنا پیدا میکند که به خلق آثاری منجر شود که نه شعاریاند و نه سفارشی، بلکه واجد استقلال فرمی و صداقت رواییاند؛ ویژگیای که در «در معرکه» بهوضوح قابل مشاهده است.
از منظر فرمی، «در معرکه» یکی از نمونههای موفق بهرهگیری از فرم مشاهدهگرانه در بستر بحران است. فیلم آگاهانه از نمایش مستقیم خشونت، انفجار و تصاویر شوکآور فاصله میگیرد و بهجای آن، بر ثبت لحظات روزمرهی زیستن در شرایط غیرعادی تمرکز میکند. دوربین، نه مداخلهگر است و نه هدایتکننده؛ بلکه حضوری آرام، همسطح و صبور دارد و اجازه میدهد واقعیت، بدون تفسیر تحمیلی، خود را آشکار کند.
در این چارچوب، شوخی گرفتن زندگی زیر بمباران به یکی از انتخابهای هوشمندانهی فرمی فیلم بدل میشود. بازی کردن با پسر خانواده با کنسولهای بازی و موبایل، در دل شرایطی که خطر دائماً احساس میشود، جنگ را نه بهعنوان رخدادی نمایشی، بلکه بهعنوان پسزمینهای دائمی و فرساینده نشان میدهد. این لحظات، سازوکار روانی بقا را عیان میکنند؛ لحظاتی که در آنها زندگی، با سماجتی خاموش، خود را بازتولید میکند.
یکی از مؤثرترین سکانسهای فیلم، صبحانه خوردن در بالکن خانه هنگام طلوع آفتاب است؛ در حالی که خانههای ویرانشدهی روستا در پسزمینه دیده میشوند و صدای خروس در حال سحرخوانی فضا را پر میکند. این قاب، از منظر میزانسن و ترکیببندی، نمونهای دقیق از همنشینی امر عادی و امر فاجعهبار است. فیلم بدون استفاده از موسیقی تأکیدی یا گفتار متن، تضادی بصری و شنیداری میسازد که معنا را از دل تصویر استخراج میکند. ریتم کند و سکوت نسبی، مخاطب را به تأمل دعوت میکند و او را از مصرف شتابزدهی تصویر بازمیدارد.
در نهایت، فرم مینیمالیستی «در معرکه» به نوعی اخلاق روایت منتهی میشود. فیلم از رنج، سرمایهسازی نمیکند و از سوژههایش قهرمان یا قربانیِ اغراقشده نمیسازد. دوربین، بهجای تصاحب حقیقت، به آن نزدیک میشود. همین انتخاب فرمی است که فیلم را از بسیاری از بازنماییهای رایج جنگ متمایز میکند.
«در معرکه» نشان میدهد که وقتی حضور میدانی فیلمساز، حمایت نهادی هوشمندانه و انتخاب فرم دقیق در کنار هم قرار میگیرند، مستند میتواند از سطح ثبت یک رویداد فراتر رود و به بخشی از حافظهی جمعی بدل شود. حافظهای که نه از فاصله، بلکه از دل معرکه شکل گرفته است.

