رویکرد «روایت قدرت» بر آن است که همزمان با پذیرش وجود مشکلات، بر تواناییها و ظرفیتهای عظیم کشور تأکید شود؛ ظرفیتی که ایران اسلامی را به قدرتی تأثیرگذار در معادلات منطقهای و بازیگری تعیینکننده در بسیاری از عرصهها بدل ساخته است. این نگاه نشان میدهد که دشواریها پایان راه نیستند، بلکه چالشهاییاند که با اتکا به سرمایه انسانی، منابع داخلی و توان مدیریتی قابل عبورند. در برابر این رویکرد «روایت قدرت»، این جریان غربگراست که سالها با بزرگنمایی مشکلات و تکرار واژگانی چون «بنبست»، تصویری تحقیرآمیز و یأسآلود از کشور ترسیم کرده است؛ روایتی یکسویه و تقلیلگرایانه که واقعیت توان ملی را وارونه نشان میدهد و میکوشد افکار عمومی را به این جمعبندی برساند که راه برونرفت از دشواریها چیزی جز تسلیم در برابر قدرتهای خارجی نیست.
در رویکرد «روایت قدرت»، مشکلات هرگز سانسور نمیشوند؛ بلکه در متن واقعیت دیده و پذیرفته میشوند، اما از زاویه تواناییها و ظرفیتهای ملی به آنها نگریسته میشود. در این نگاه، گرانیها، کمبود مسکن، نابسامانی بازار یا معضل اسراف در دستگاهها نه نشانه بنبست، بلکه مسائلی هستند که با مدیریت درست و تکیه بر ظرفیتهای داخلی قابل حلاند. درست در نقطه مقابل، جریان غربگرا با روایت ضعف، همین مشکلات را بهگونهای بازتاب میدهد که گویی هیچ راهحل درونی وجود ندارد و تنها نسخه نجات، وابستگی و تسلیم در برابر بیگانگان است.
این همان نقطهای است که در دولتهای یازدهم و دوازدهم بهوضوح آشکار شد؛ زمانی که با عباراتی همچون «خزانه کشور خالی است» همه مشکلات به رفع تحریمها گره زده میشد و چنین القا میگردید که بدون امتیاز دادن به غرب، نه آب هست، نه محیطزیست، نه اشتغال و نه صنعت. حتی در روزهای همهگیری کرونا نیز همین منطق ادامه یافت؛ تا جایی که واردات واکسن یا عضویت ایران در سازمانهای منطقهای و بینالمللی به رضایت غرب و FATF مشروط میشد. در حقیقت، این همان روایت ضعف بود که تلاش میکرد کلید حل مسائل را نه در ظرفیتهای درونی، بلکه در تصمیمهای بیرونی جستوجو کند.
عملکرد دولت سیزدهم نشان داد که میتوان به جای تکرار واژه «بنبست»، مسیر حل مسائل را در توان داخلی جستوجو کرد. این دولت فعالیت خود را در شرایطی آغاز کرد که فروش نفت بهشدت کاهش یافته بود، همهگیری کرونا روزانه جان صدها نفر را میگرفت، کالاهای اساسی کمیاب شده بود، خاموشیهای برق و ناترازی گاز زندگی مردم را مختل کرده بود و تورم به مرز ۶۰ درصد رسیده بود. با این حال، طی مدت کوتاهی واکسیناسیون عمومی سرعت گرفت، فروش نفت افزایش یافت، قطعیهای برق و گاز خانگی کاهش پیدا کرد، ذخایر کالاهای اساسی تقویت شد و ایران توانست به سازمانهای منطقهای و بینالمللی همچون شانگهای و بریکس بپیوندد. در پایان دولت نیز نرخ تورم کاهش یافت. این تجربه بهروشنی نشان داد که با اتکا به ظرفیتهای ملی و مدیریت صحیح، امکان عبور از بحرانها وجود دارد، بیآنکه نیاز به امتیازدهی یا وابستگی به غرب باشد.
این نمونه روشن نشان میدهد که روایت ضعف نهتنها واقعیت را تحریف میکند، بلکه جامعه را در مسیر یأس و وابستگی سوق میدهد؛ حال آنکه روایت قدرت با برجستهسازی ظرفیتها، امید اجتماعی را تقویت میکند و مسیر عمل را به سوی استقلال، پیشرفت و اتکا به توان ملی باز میسازد.
امروز بیش از هر زمان دیگر لازم است رسانهها در کنار نقد و بیان مشکلات، به ظرفیتهای ملی و توانمندیهای کشور نیز بپردازند. تقویت این روایت، نه به معنای نادیده گرفتن مشکلات، بلکه به معنای ارائه تصویری واقعی، متوازن و امیدبخش است؛ تصویری که نشان دهد ایران میتواند با مدیریت صحیح و تکیه بر توان داخلی، مسیر رشد اقتصادی و حل مسائل مردم را ادامه دهد، بیآنکه سرنوشت خود را به تصمیم قدرتهای خارجی گره بزند.