چهل و سومین جشنواره جهانی (فیلم فجر) پس از چند روز فعالیت، در حالی به ایستگاه پایانی رسید که یازدهم آذر سالروز تولد یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران بود.
«جلال آل احمد» شورشگر علیه غربگرایی و منتقد جدی نابودی فرهنگ بومی این دیار بود. اما در ۱۱ آذر امسال همزمان با سالروز تولد او اختتامیه رویدادی برپا شد که علیرغم اهداف تبیین شدهاش، از جمله تلاش برای خروج ایران از انزوای جهانی!، زمینهچینی گسترش همکاریهای مشترک بیناممالک، آشنایی بیواسطه مهمانان خارجی با فضای سیاسی/اجتماعی کشور و … جز بریز و بپاشی دورهمیطور با حضور مهمانان نه چندان موث، دستاورد دیگری به بار نیاورد.
(گفتنی است که حتی دعوت و حضور «نوری بیلگه جیلان» نیز در هالهای از ابهام تا مشکوک روایت شد، به عبارتی آبرو ریزی به بار آورد) خصوصا که برای همین حداقلهای کسب شده و شکلگیری به قول وزیر ارشاد، تنها یک «مجال» برای توفیق در دورههای بعدی، هزینه فرهنگی سنگینی در زمینه وادادگی فرهنگی و باج دادن به نفع مولفههای فرهنگ غیر اینجایی صرف شد.
پهن کردن فرش قرمز برای جولان بلاگرهای سرتاپا فرنگیمآب به جای حضور و مشارکت اهالی سینمای اندیشهمحور و معترض در دایره مبارزه با امپریالیسم جهانی، نمونههای بارزی از تن دادن مجریان جشنواره به هجوم فرهنگ بیگانه بود. مطابق گزارشها و همه روایتها و تصاویر، نیمه بینالمللی جشنواره فیلم فجر، اشل کمی و کیفی تخصصی یک رویداد سینمایی استاندارد را نداشت.
حتی برخی از مهمانان داخلی نمک گیر شده جشنواره علیرغم تعریف و توصیف چگونگی و ضرورت وجود جشنواره، ولی در زمینههای تخصصی/هنری نتوانستند سکوت کنند و به نقد این رویداد پرداختند. خلاصه که هیاهو برای هیچ. محیطی که بیش از وجود و قوت فاکتورهای هنری/اندیشمندانه، جولانگاهی برای بلاگرهای در تکاپوی «ویو» گرفتن و «فالوور» جمع کن بود. تجدیدنظر طلبان سیاسی، ورشکستگان تشکیلاتی، رانت خواران ویژه و جناجبازان منافع طلب، حالا شب و روز ندارند که بلاخره توانستند کمر مهمترین جشنواره و باشکوهترین رویداد سینمایی ایران را بشکنند. آن را دو نیمه کنند.
اعتبارش را مصادره و بودجهاش را جذب کنند تا بر قله سابقه و تجربه و ساختارش، فرش قرمز دمدستیترین شیوههای برگزاری فستیوالهای درجه چندم جهانی را پهن کنند. چنانکه در همه اجزایش اعم از شکل و ریخت میهمانانش تا رویکردهای مثلا آموزشی/تخصصیاش کمتر رنگ و بویی اینجایی جلوهگر باشد. جشنواره سرتا پا دولتی بهجای میزگرد بررسی پوچ بودن و بی معنایی سینمای مستقل (به لحاظ مضمونی) در جهان، کارگاه سینمای مستقل (با رویکرد ساختاری و بیوابستگی به دولت) برگزار کرد. نکته درخور تامل دیگر اینکه وقتی میدانیم سینمای روز و مدرن دنیا تشنه و در تمنای یک مخاطب بیشتر، مبادرت به تحقیق و پژوهش و انواع تمهیدات میکند، اما اینجا آقایان تازه به صرافت سینمای شاعرانه گلخانهای افتاده و به جای تبلیغ و ترویج و ایجاد کارگاههایی با رویکرد سینمای انسانی/عدالتخواهانه ایران، اگزوتیکبازیهای شبه روشنفکرانه و سینمای ساکن و راکد و حوصله سر بری مانند «جیلان» را سرلوحه قرار دادند.
نتیجه انتخابهای داوران نشان از فقدان چشمانداز جشنواره و دلیل چیستی ان دارد. به ویژه که اثار داخلی درخور توجه داوران کم بوده لذا جوایز مهم و اصلی با دست و دل بازی، آنهم بدون حضور خالقان انها یا چهرههای شهیر مرتبط، روانه دیگر کشورها شد. نهایت اینکه باید بپذیریم تقلید و ابتذالگرایی راه به جایی نمیبرد، جز اینکه بازگشتی پر هزینه در بر خواهد داشت. زمانی جشنواره واقعا جهانی میشود که در درجه اول اینجایی باشد. پهن کردن بساطی مشابه (یا حتی ضعیفتر و کم رمقتر) نمونههای بسیار در جهان هیچ ارمغانی نخواهد داشت.
جهان از ما سینمای انسانی، ایرانی و اسلامی شناخته شده پیش ازاین و جشنوارهای بکر متکی به فرهنگ داخلی میخواهد. شاید دراین صورت برای مهمانان درجه یک دنیا کنجکاوی برانگیز باشد و برای سفر به این دیار فقط به جنبههای مالی آن بی توجه و کمتر نیازمند نازیکشی و التماس و واسطه تراشیهای دلاری/یورویی باشد. جشنواره عظیم و با شکوه فیلم فجر با پشتوانه چهاردهه برگزاری مستمر، در بخش داخلی بیهمتا و در بخش بینالملل تا حدودی راه سخت اثبات خودش را طی کرده بود، اما کندن بخشی از آن برای رضایت بیگانگان (فیاپف) و افتادن به ورطه کپیکاری اجراهای سست و بی بنیان فراوان در جهان، دستاوردی جز ریزش فکری/فرهنگی و عقبگردی به ساختار/فرمهای سینمای گلخانهای و فرش قرمز های مبتذل بودجه حرام کن در پی نخواهد داشت.

