همزمان با ایام شهادت حضرت فاطمةالزهرا سلاماللهعلیها و هفته کتاب، تقریظ حضرت آیتالله خامنهای بر کتاب «تب ناتمام»؛ روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز شهید حسین دخانچی، بر کتاب «همسفر آتش و برف»؛ روایت خانم فرحناز رسولی همسر شهید سعید قهاری از زندگی پرفراز و نشیب این سردار شهید، کتاب «خانومْ ماه»؛ داستان زندگی خانمْناز علینژاد همسر شهید شیرعلی سلطانی اهل شیراز منتشر شد که وجه اشتراک سه کتاب زنان قهرمان ایرانی بود.

«تب ناتمام»
تقریظ مقام معظم رهبری
تصویر روشنی از درد و رنج جانگداز یک جانباز قطع نخاع و اندوه و تلاش بیپایان مادر صبور و پرتحمّل و دیگر کسانش در این کتاب ارائه شده است. به راوی و نویسنده باید آفرین گفت. سلام خدا بر حسین دخانچی شهید و بر مادر بردبار و داغدارش.
معرفی کتاب
آتشِ آرام در دل «تب ناتمام»
روایتی از ایستادگی و مهر که از نفس نمیافتد
کتاب تب ناتمام از آن روایتهاییست که نه تکرار گذشته است، نه صرفاً یادآوریِ خاطره، بلکه خلق جهانی تازه از ایمان و دردِ متعالی یک مادر است؛ جهانی که در آن، رنج همچون نوری آرام جاری است و سکوت، شکلی از مقاومت. نویسنده، زهرا حسینی مهرآبادی، با نگاهی انسانی و صبور، سرگذشت شهلا منزوی، مادرِ شهید حسین دخانچی را از خلال تجربهی همیشگیِ مراقبت و دلدادگی بازمیگوید؛ مادری که پیش از آنکه نام «مادر شهید» را بر خود بگیرد، سالها در کنار «فرزندِ قطع نخاع گردنی» زیسته و هر روز در سکوت، شهادتی تازه را زندگی کرده است.
روایت از روزهای پیش از انقلاب آغاز میشود؛ با التهاب شهر و تبِ تغییر، و قدمبهقدم به سالهای حماسه و جهاد میرسد. زبانِ کتاب، یادآور حرارت روزهای دفاع است؛ روزهایی که مردم در آتشِ باور، معنای تازهای از زندگی آفریدند. اما برخلاف بسیاری از کتابهایی که در ستایشِ مادران شهدا نوشته شدهاند، تب ناتمام داستانی از صبرهای بینام است؛ از بیمارستانهای سپید، شبهایی که صدای دعا در سکوت راهرو میپیچد، و مادری که قهرمان نیست، چون نیازی به لقب ندارد گویا او فقط زنده است تا امید بپراکند.
در میان صفحات، نویسنده تصویری از حسین دخانچی ترسیم میکند؛ جوانی که نخاعش از گردن بریده اما روحش هنوز ایستاده است. چنان است که در گفتوگوهای اندک با نفسهای شکستهاش از رضا و ایمان میگوید. در یکی از لحظههای کتاب وقتی مادر از مردم دعا برای شفای او میخواهد، حسین با صدایی کمرمق زمزمه میکند: «من از سختیهایم راضیام؛ این معامله را با خدا کردهام و پشیمان نمیشوم.» همین چند کلمه، عصارهی تمام جهانِ تب ناتمام است. تبِ انسانی که تمام نمیشود چون عشقش تمامنشدنیست.
آنچه کتاب را از آثار مشابه متمایز میکند، نگاه ظریف نویسنده به دنیای پنهان مادران جانبازان است، نه فقط مادران شهدا. شهلا منزوی سالها با مراقبت از فرزندی که میان مرگ و زندگی ایستاده، زیسته؛ در هر بار نفسکشیدنِ او، دنیایی از شکر و درد را تجربه کرده. حسینی مهرآبادی توانسته این لایهی کمتر دیدهشده از دفاع مقدس را، با نثرِ مشفق و روان، در جانِ خواننده بنشاند.
با خواندن تب ناتمام، خواننده ناگزیر بارها مکث میکند؛ از خود میپرسد چه اندازه با دنیای حسینها و شهلاها فاصله دارد، و آیا میتوان این فاصله را با ایمان و معنا پر کرد؟ کتاب، پاسخی نمیدهد اما با هر فصل خواننده را به درون پرسشی آرامتر و عمیقتر میبرد.
در انتها، «تب ناتمام» دفتر کوچکی از سالهای بزرگ است؛ فصلی از تاریخ که در آن قلبهای سوخته، جهان را از نو روشن کردند. حسینی مهرآبادی با قلمی شخصی و صمیمی، هم روایت میکند، هم مینویسد، و هم میگذارد دستِ خواننده در میان شعلهای برود که میسوزاند اما نمیکُشد.
خواندن این کتاب، عبور از روزمرگی است؛ سفری تا آستانهی شهادت بینامها. جایی که مادر، با تبِ ادامهدار زندگی و لبخندِ در سکوت، از زمین چشم برمیدارد و آسمان را از نزدیک لمس میکند. آنجا، تب ادامه دارد، اما ایمان سرد نمیشود.
«همسفر آتش و برف»
تقریظ مقام معظم رهبری
این، کارِ نو و مبتکرانهئی در نگارش زندگی شهید و همسر شهید است؛ جذاب و اثرگذار .. در ترکیب زیبا و شیرینِ آن یقیناً ذهن و زبان شیرین راوی مؤثر بوده، ولی بیشک هنر نویسنده و خلاقیت و نوآوری او نیز نقش مهمّی داشته است. سلام خدا بر شهید قهاری و همسر صبور و دانا و شجاع او، و درود بر نویسندهی خوش ذوق و هنرمند کتاب.
معرفی کتاب
همراه با شعله و سپیده
کتاب همسفر آتش و برف روایتی است از زندگی و همدلی دو انسان؛ سردار شهید سعید قهاری سعید و همسرش فرحناز رسولی. اثر، گوشههایی از مأموریتهای دشوار در مناطق غربی کشور و واقعهی حلبچه را پیشِ چشم میگذارد؛ جایی که جنگ نه تنها میدان نبرد مردان، که تابلوی مقاومتِ زنان نیز هست. نویسنده با زبانی مستند و شاعرانه، ردّ حضور زن ایرانی را در پشت جبههها و در دل خانهها دنبال میکند. حضوری که تاریخ شفاهی دفاع مقدس را به جانِ زندگی پیوند میزند.
اثر با قلم فرهاد خضری و روح روایتگری فرحناز رسولی شکل گرفته و نشر روایت فتح آن را منتشر کرده است. خضری، بهجای آنکه صرفاً گزارشی از خاطرات ارائه دهد، به سراغ ساختار «رمان مستند» رفته. مدلی که روایتهای چندصدایی و گستردهی دفاع مقدس در آن، به انسجامی داستانی و انسانی میرسند.
در این کتاب، جنگ چهرهی خشونتبار همیشگیاش را کنار میگذارد تا در قاب احساسی یک زن تصویر شود؛ زنی که با نگاه عاشقانه اما استوارش، سردی برف و حرارت آتش را یکی کرده است. زبان اثر نرم و غزلگون است، تصویری از عشقی زمینی که آرام آرام به سوی آسمان میل میکند؛ عشقی که در آزمونهای صبر، مسئولیت و فداکاری معنا مییابد.
خضری برای روایتِ قهاری سعید، قالبی انتخاب کرده که میان توصیفهای ادبی و واقعیتهای مستند تعادل برقرار میکند. خواننده شاهد مردی است که مسیرهای طولانی غرب کشور و کویر مرکزی را با آرزوی خدمت و ایمان پیموده است؛ و زنی که رفیق، پناه و تکیهگاه همان مسیرهای دشوار بوده است. این زوج، نمونهای از پیوند شور عشق انسانی با ایمان الهیاند؛ الگویی روشن برای نسلی که هنوز در جستوجوی مفهوم فداکاری و معناست.
در پسِ روایت کتاب، ردّ کار پژوهشی دقیق فرزانه مردی دیده میشود که مصاحبهها و گردآوری خاطرات را با نظم و دقتی کمنظیر پیش برده است. یکی از ویژگیهای خوشخوان اثر، آغاز هر فصل با روایتی مستقل است؛ بخشی که حکم داستان کوتاهی دارد و در عین حال، نخ پیوستهی زندگی را دنبال میکند. همین ساختار فصلبهفصل باعث میشود کتاب نه فقط روایت یک زندگی که مجموعهای از لحظههای کامل باشد.
همسفر آتش و برف در ۳۵۲ صفحه و با طراحی جلدی هماهنگ با مضمون حماسی-احساسی اثر توسط روایت فتح منتشر شده است. خواندنش فرصتی است برای ورود به جهانی گرم و صبور؛ جایی که مردی آرمانش ایران بود و زنی، آتش و برف را با عشق در آغوش گرفت.

«خانومْ ماه»
تقریظ مقام معظم رهبری
این کتاب یکسره عشق و ایمان است. نگارنده تا توانسته با ادبیات شیوا و سلیقهی رنگین خود، از این عشق و ایمان پرده برداری کرده است. ولی هرچه گویم عشق را شرح و بیان / چون به عشق آیم خجل باشم از آن. آنچه باید با چشم دل ببینیم بیش از آن است که با چشم صورت خواندهایم. لایههای پنهان را جور دیگر باید دید و فهمید. شاید صدای آسمانی حاج شیرعلی در هنگام خواندن دعای کمیل کمکی در اینباره بکند یا اشکهای همسر شهید بر روی سنگ مزارش. غصههای این بانو مرا غصهدار کرد، مثل غصهها و قصههای همسران و مادران دیگر شهدای عزیز، حالات روحانی و معنوی شهید و داغدارانش را در بسیاری از موارد از پشت پرده اشک خواندم، چنانکه در زندگینامههای شهیدان دیگر.
معرفی کتاب
در میان کتابهایی که از سرگذشت زنان دوران انقلاب و جنگ میگویند، خانوم ماه تصویر زنی را پیش چشم میگذارد که زندگیاش با آزمونهای پیدرپی خدا و تاریخ گره خورده است؛ خانمناز علینژاد، همسر شهید شیرعلی سلطانی از شیراز. نویسندهاش، ساجده تقیزاده، با نگاهی انسانی و آرام، از روزگار کودکی خانمناز تا سالهای پیریاش را در سه فصل روایت کرده و انتشارات بهنشر این دفتر جان و خاطره را منتشر کرده است.
قصه در یکی از محلههای ساده و جاندارِ شیراز آغاز میشود؛ فضایی پر از لهجه، رسم، باور و مهربانیهای محلی. خانمناز از همان خاک برمیخیزد، کودکی را در زیر سایهی انقلاب میگذراند و به زنی تبدیل میشود که بارها در آتش فقدان عزیزان و سرمای روزهای جنگ آزموده میگردد. از همان تندبادهای سخت است که ریشههای زندگیاش عمیقتر میشود. تقیزاده توانسته صمیمیت یک زن جنوب ایرانی را با تاریخ کشورش درآمیزد و از خلال جزییات، روایت مستندی از ایمانِ زنانه در روزهای بحران بسازد.
در نگاه نخست، خانوم ماه فقط داستان یک خانوادهی مذهبی نیست؛ بلکه کولاژی از ایمان، مقاومت، عشق، و پیوند خانوادگیِ نسلی است که همهچیزشان به انقلاب و جنگ گره خورده. در این خانه، همه ردّی از ایثار دارند؛ از پدر تا فرزند، از همسر تا خواهر شهید. این تنوع نقشها به رمان عمق و پویایی داده و آن را از خاطرهنگاری خشک نجات داده است.
اثر با زبانی روان، حوادثی را بازمیگوید که جامعهی انقلابی آن روزها با آن روبهرو بود؛ از تهدیدات سیاسی و فشارهای ساواک و فضای تند پس از انقلاب تا روزهای التهاب جنگ تحمیلی. نویسنده سعی کرده این رخدادها را نه در قالب شعار، بلکه در رفتار و تصمیمهای روزمرهی خانواده نشان دهد؛ همین رویکرد انسانی، بار ارتباطی کتاب را سنگینتر کرده است.
در پس روایت، حضور شهید شیرعلی سلطانی همچون شمعی خاموشنشدنی دیده میشود؛ مداح و پاسداری از تیپ فجر استان فارس که شور ایمانش زندگی خانمناز را به مدار عشق برده است. وصیت او، با حسرت زیارت کربلا و همدلی با دیگر شهدا، رنگی از عرفان و دلدادگی دارد و از بسیاری از وصایای مشابه شهیدان آن دوران یاد میکند؛ حسرتی که بعد از فتح راه کربلا در همهی دلها زنده مانده است.
تقیزاده در فصلهای میانی و پایانی کتاب، لایههای تازهای از حس مادرانه و خواهرانهی خانمناز را باز میکند؛ زنِ داغدیدهای که در دلِ هر فقدان، شکلی تازه از ایمان را مییابد. کتاب به ظرافت نشان میدهد چگونه اشکهای او برای برادر و همسر شهیدش، تبدیل به نیرویی آرام و زلال میشود که زندگی را ادامه میدهد.
در بخشهایی از اثر، محقق کتاب فرزانه مردی با جمعآوری روایتها و مصاحبههای حقیقی، پشتیبان متن بوده و این کار پژوهشی، بخش مستند اثر را استوار کرده است. یکی از نقاط قوت «خانوم ماه» آن است که هر فصل، با روایتی مستقل شروع میشود؛ همانند داستانی کوتاه که به تنهایی معنا دارد و در کنار دیگر فصلها، پازلی کامل از زندگی میسازد.
چنانکه نویسنده ما را تا پایان، قدمبهقدم با خانمناز همراه میبرد؛ از روزهای نوجوانی تا عروسی، تا اضطرابهای وداع با شیرعلی، تا شهادتش، و واپسین نگاههایی که در پناه ایمان و امید معنا مییابند. پایان کتاب بهجای تلخی، در پرتو صاحبدلی خاتمه مییابد که هنوز پای وصیت همسرش ایستاده و میراث معنوی او را زنده نگاه داشته است.
خانوم ماه، با نثری تماشایی و بیپیرایه، یکی از خوشخوانترین روایتهای زنانهی سالهای جنگ است؛ روایتی از عشقی که با همهی دردهایش روشن مانده و از زنی که در میان خاطره، مرگ، و ایمان، هنوز ماه است در آسمان زندگی.

