سخنان متناقض عراقچی و معاونانش؛ از سخنان درست تا نگاه فانتزی:
وزارت خارجه در برهه حساس تاریخی ایران و جهان، در میانه سردرگمی و تناقضهای آشکار، فرصتها را از دست میدهد. حمید قنبری، معاون دیپلماسی اقتصادی عراقچی، در روایتی درست خلاف ایده مرکزی دستگاه دیپلماسی دولت پزشکیان گفت: «مشکلات اقتصادی راه حل سیاسی ندارد و انتظار این که با مذاکره تحریمها رفع شوند، عقلایی نیست». در حالی که پیش از این، دیگر معاون عراقچی، یعنی خطیبزاده، علیرغم وقوع جنگ میانه مذاکره و فعال شدن ماشه، از «مذاکره مسلح» گفته بود و شخص عراقچی هم از آمادگی دائم ایران برای مذاکره با آمریکا خبر داد. در حالی که خود او چندی پیش از آن در تبریز اعتراف کرد: «مشکلات بازرگانان داخلی است و ربطی به تحریمها ندارد».
این تناقضها نه تنها نشاندهنده اختلاف دیدگاهها میان معاونان وزارتخانه است، بلکه آشکار میکند که حتی وزیر خارجه نیز در مواضعش یکپارچگی ندارد. یک روز از آمادگی کامل برای مذاکره مسلح حرف زده میشود، روز دیگر مشکلات اقتصادی را غیرقابل حل از طریق راهکار سیاسی معرفی میکنند و همزمان، به صراحت اعلام میشود که مسائل بازرگانان داخلی است و تحریمها دخالتی در آنها ندارد. نتیجه این سردرگمی، تعلیق تمامی ماموریتهای واقعی وزارت خارجه است؛ دیپلماسی همسایگی، بازارسازی برای صادرات، مذاکرات کریدوری و هماهنگی برای اجرای قراردادهای استراتژیک با روسیه، چین و سایر قدرتهای دوست، همه معطل یک ایده بیفایده و پرضرر به نام «مذاکره با آمریکا» شدهاند.
نکته قابل تامل آن که اظهارات خطیبزاده که به نفع مذاکره با آمریکا بود، به طور گسترده در روزنامههای هم جریان غربگرا و هم جریان اصولگرای وفاقی بازتاب گسترده پیدا کرد؛ اما اظهارات دیگر معاون عراقچی که واقعیت بیثمر بودن مذاکره و بیربط بودن آن به حل مشکلات اقتصادی را به زبان آورده، سانسور میشود؛ گویی بازیگردانان این رسانهها ذینفع شرایط معطل ماندن کشور هستند و متضرر شدن مردم در اثر آن برایشان جایی از اعراب ندارد.
واقعیت تاریخی نیز در برابر دستگاه دیپلماسی کشور قرار دارد؛ تجربه برجام، تجاوز نظامی آمریکا و اسرائیل، فعال شدن مکانیزم ماشه و ده سال تجربه شکست مذاکرات، به وضوح نشان داده است که تکیه بر مذاکره با آمریکا نه تنها مشکلات اقتصادی را حل نکرد، بلکه تحریمها را چند برابر کرد و ارزش پول ملی را به شدت کاهش داد. دلار از سه تومان به بیش از صد تومان رسید و صنعت هستهای کشور تقریبا متوقف شد. اکنون همان افرادی که مسئول برجام بودند، امروز در وزارت خارجه نقش تعیینکننده دارند و هنوز اصرار بر تکرار پارادایم شکستخورده میکنند.
معاونان درباره مذاکره و مسائل اقتصادی هر روز یک نسخه متفاوت ارائه میدهند، هیچ صدای هماهنگ و واحدی از وزارت خارجه به گوش نمیرسد. این هرج و مرج در مواضع رسمی، تصویری از وزارتخانهای ارائه میدهد که نه ماموریت خود را شناخته و نه برنامه مشخصی دارد. نتیجه آن که دهها پروژه حیاتی اقتصادی و سیاسی کشور معطل ماندهاند. وزارت خارجهای که باید مغز متفکر سیاست خارجی و هماهنگکننده پروژههای اقتصادی و دیپلماسی باشد، اکنون درگیر سردرگمی و تضاد است و هیچ استراتژی مشخصی برای حل مشکلات کشور ندارد.
عملکرد وزارت خارجه در این شرایط، نتیجهای جز فرصتسوزی و عقبماندگی ندارد. وقتی معاونان درباره مشکلات اقتصادی و مذاکره هر روز روایت متفاوتی ارائه میکنند و وزیر نیز در خودش و در میان این دو روایت سرگردان است، معلوم میشود که دستگاه دیپلماسی کشور توانایی مدیریت بحران، تدوین استراتژی بلندمدت و اجرای ماموریتهای حیاتی را ندارد و ایران همچنان معطل ایدهای خواهد بود که حتی خود مسئولان وزارتخانه به اثربخشی آن اعتقادی ندارند.
با همه این اوصاف حالا باید دید آیا دستگاه دیپلماسی دولت پزشکیان و در راس آن عباس عراقچی دست از مسیر شکست خورده و بارها و بارها آزموده شده خواهد کشید و گزارههای درستی که در اظهارات اخیر قنبری و یا اعتراف شخص عراقچی در جمع بازرگانان وجود داشت را جایگزین گزارههای سست خواهد کرد و یا در همچنان بر پاشنه سابق خواهد چرخید.

