سیاست باجگیری شیوه جدید آمریکا در جهان

آمریکا امروز در شرایطی قرار دارد که برای عبور از بحران اقتصادی خود، دیگر نه به سیاست‌های توسعه‌محور، بلکه به جذب سرمایه‌های خارجی متوسل شده است. درخواست رسمی دولت آمریکا از کره جنوبی برای پرداخت ۳۵۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در پروژه‌های داخلی آمریکا، در ازای کاهش تعرفه‌های وارداتی از ۲۵ به ۱۵ درصد، تنها یک نمونه‌ روشن از این واقعیت است؛ کشوری که خود را سال‌ها «ابرقدرت اقتصادی» می‌نامید، حالا برای ادامه مسیر اقتصادی‌اش نیازمند تأمین مالی از دیگران است. اما نکته مهم‌تر آنجاست که در شرایطی که کره جنوبی این پیشنهاد را به دلیل ریسک‌های مالی و نبود تضمین رد می‌کند، برخی در داخل کشور ما همچنان با چشم‌بستن بر این واقعیت‌ها، نسخه‌هایی تجویز می‌کنند که حاکی از عدم فهم این موضوع حیاتی است که امروز دنیا در یک بزنگاه تاریخی قرار دارد.
در اردیبهشت‌ماه، ترامپ در سفر به کشورهای حاشیه خلیج فارس توانست آن‌ها را به تعهداتی بزرگ برای سرمایه‌گذاری در اقتصاد آمریکا وادار کند. امارات وعده ۱۴۰۰ میلیارد دلار در ده سال، قطر ۱۲۰۰ میلیارد دلار در بازه‌ای نامشخص و عربستان ۶۰۰ میلیارد دلار در چهار سال را پذیرفتند. این ارقام نه از موضع قدرت آمریکا، بلکه از موضع اضطرار آن ناشی می‌شود. آمریکا امروز به سرمایه‌های خارجی نیاز دارد، چراکه ساختار اقتصادی‌اش، با وجود چاپ پول گسترده، تورم مزمن، و بدهی‌های دولتی سنگین، دیگر توان پیشبرد بدون اتکای بیرونی را ندارد. این‌ها واقعیاتی هستند که برخی نخبگان سیاسی و رسانه‌ای در کشور ما یا نمی‌بینند یا عامدانه از آن عبور می‌کنند.
فراموش نکرده‌ایم که در اوج مذاکرات غیرمستقیم و پیش از تجاوز آمریکا و اسرائیل، جریان غرب‌گرا در داخل، افکار عمومی را با وعده‌های بی‌پشتوانه مدیریت می‌کرد. از تیتر رسانه‌های حامی دولت با ادعای جذب ۱۰۰۰ میلیارد دلار سرمایه‌گذاری گرفته تا سخنان مقامات رسمی با عددسازی‌های ۲۰۰۰ و ۲۵۰۰ میلیارد دلاری، همه به یک هدف واحد خدمت می‌کرد: اقناع افکار عمومی برای تن دادن به نسخه‌ای که طرف مقابل آن در موضع نیاز و ضعف بود. اما نتیجه چه شد؟ نه‌تنها سرمایه‌ای وارد نشد، بلکه سهم ایران از این مذاکرات، هزاران تُن بمب بود که بر سر ملت فرود آمد و با فعال‌شدن مکانیزم ماشه، تمامی قطعنامه‌های شورای امنیت نیز بازگشتند. این نه‌فقط یک خطای دیپلماتیک، بلکه غفلت از یک فرصت تاریخی بود.
در بزنگاه تاریخی امروز، ما با یک انتخاب راهبردی مواجه‌ایم. در شرایطی که قدرت‌های جدید در حال تثبیت موقعیت خود در نظام بین‌الملل هستند، اگر همچنان نگاه‌مان را به سمت اردوگاه‌های در حال افول بدوزیم، ممکن است یک قرن از مسیر پیشرفت باز بمانیم. تحلیل‌های غلط، وابستگی فکری به غرب، و تخیل‌پردازی‌های سیاسی، کشور را از ظرفیت‌های واقعی‌اش منحرف می‌کنند. باید با واقع‌بینی، جرأت تصمیم‌گیری مستقل و درک صحیح از تحولات جهانی، مسیری را انتخاب کرد که متکی بر توان ملی، تعامل هوشمند با جهان غیرغربی، و حفظ عزت کشور باشد.

مقالات مرتبط

موسیقی مقاومت

همزمان با اینکه داستان کاروان صمود ترند رسانه‌های دنیا شده است و…

سینمای مُرده؛ ابتذال در داخل، ذلت در خارج

در هفته‌ای که گذشت، چند خبر و واکنش شرایط اسفناک و سیمای…

تل‌آویو سقوط کرد

آزادسازی فلسطین آرزوی تک‌تک فلسطینی‌های ساکن بیروت لبنان است. بعضی از آنها…

دیدگاهتان را بنویسید