جریان غربگرا امروز و پس از شکستهای پیاپی در عرضهی سخن خود و برخورد کردن به دیوار سخت واقعیت روز، به آنجا رسیده که دستانش بسته است اما نمیخواهد بپذیرد. چرا که پذیرش این حقیقت، حکم مرگ آن سخنانی را دارد که سالها با رسانه و دروغ و شانتاژ، به دنبال قالب کردنش بودهاند.
حالا همین جماعت، در حالی در مجلههای خود از «جدال با تنهایی استراتژیک» دم میزنند و برای اثباتش، عَلَناً از مقامات سابق آمریکایی و همان کسانی که دنبال حملهی نظامی به ایران بودند، یادداشت میگیرند. انگار نه انگار! تازه، در بیان روایتهای دروغ و غیرواقع هم تلاشی نامطلوب میکنند که خود شاهد رسواییشان است.
این نویسندهی افسر پنتاگون، صراحتاً در مطلب خود عنوان میدارد که: «برای مقابله با جمهوری اسلامی، روایت متفاوت از جنگ و مذاکرات بسازید.»
اما حقیقت آنجاست که این سخنان، همگی برای سرپوش گذاشتن به این شکست اندیشههای غربی است. این اندیشه که ایران باید در چارچوب آنها ذوب شود وگرنه تنهاست.
ایران، در طول سالهای گذشته، همواره در عرصههای مختلف پیشتاز بوده و ملت ایران با این پیشتازی خود در عرصههای گوناگون – مانند دفاع از مظلومان جهان – خط نو را به تصویر کشانده و سخنی را بیان داشتهاند که پس از پنجاه سال، غربیها تازه به زبان باز کنند. این وقاحت را ببین که پسا برجام عبرت نگرفتند و پسا جنگ آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران نیز عبرت نپذیرفتند! و تا توانستند، دنبال توافقهای بیفایده و شوهای بیحاصل و ضعیفکننده – مانند همان توافق قاهره – مشغول ساختند و در کمال تعجب، از تغییر پارادایم گفتند! یعنی بازگشت از پارادایم پیروز به سمت پارادایم شکست خورده!
این وقاحت این روزها هم ادامه دارد؛ با تیتربازی در روزنامهها و مصاحبهی افراد وابسته فکری و… سعی در تلقین همین نسخهی افسر پنتاگون برای ایران دارد تا تصویری به نمایش بگذارد که قوت ایران را ضعف بیان دارند.
اولاً، همهی دنیا یکی دو کشور غربی نیست! و ایران با همهی این کشورها یا ارتباط دارد، یا اگر هم ندارد، معلول همین بیماری غربگرایی است. بیماریای که فرصتها را به سودای اُلفتها با غرب بر باد داد و هزینهها را بر ملت تحمیل ساخت.
امروز و خاصه پس از جنگ دوازده روزه – که نشانهاش را در غزه دیدیم – شاهد آنیم که جهان، اتفاقاً در دفاع از منطق ایران، زبان گویاتری از همیشه دارد و ایران هرگز در تنهایی استراتژیک نیست! هرچند به دلیل نگاه غلط برخی عوامل دستگاه دیپلماسی – که از فضای پیشآمده غافلند – همچنان در سودای بیفایدهی آغوش غرب مشغولند و ما شاهد سوخت فرصتها در عوض وعدههایی هستیم که هرگز محقق نشد.
عجیب است! در روزگاری که ترامپ، همقطارانش را هم میدوشد و به همه نگاه گاو شیرده دارد، عدهای در داخل به دنبال سرمایهداری ۱۰۰۰ میلیارد دلاری آمریکا در ایران بودند و در اوهامشان آنقدر خیالپردازی کردند تا حملهی آمریکاییها بیدارشان کرد! البته کاش میکرد که نکرد، و امروز هم از همان راه غلط میگویند و به جای پذیرش شکست ها همچنان پیشتازی ملت را انزوا روایت میکنند.

