ضرورت بررسی تطبیقی سه رویکرد متفاوت در سیاست خارجی ایران در این برهه از تاریخ انقلاب اسلامی ایران اجتناب ناپذیر است: نگاه راهبردی رهبر انقلاب، رویکرد جریان اصلاحات قبل و بعد از دولت روحانی و محمدجواد ظریف که اخیرا به صدور بیانیه اصلاحات انجامید، و مواضع اخیر برخی از دولتمردان . در فرمایشات رهبر انقلاب اسلامی مورخ یکشنبه 2/6/1404 آمده است که « در این حوادث دشمنان به این نتیجه رسیدند که ایران را با جنگ نمیتوان به زانو درآورد. دیدند راهش ایجاد اختلاف و نفاق در داخل است». با اتکا به بیانات رهبری ، دوگانهسازی «مذاکره یا جنگ» نه تنها خطای راهبردی است، بلکه تجربه تاریخی آن در طول انقلاب اسلامی بویژه در دوره های ریاست جمهوری یازدهم و دوازدهم به جای کاهش تهدید، آن را تشدید کرده است. نگاه رهبری بر حفظ توان بازدارندگی و مذاکره از موضع قدرت، کلید جلوگیری از تکرار شکستهای گذشته است. بحث مذاکره با قدرتهای غربی، بویژه ایالات متحده، همواره محل اختلاف رویکرد در سطوح عالی مدیریت کشور بوده است. نقطه عطف این اختلافات را می توان در اندیشه و عملکرد دولت های تدبیر و امید بروشنی مشاهده کرد ما شاهد تکرار چرخهای هستیم که در آن جریان مذاکره محور با برجسته کردن تهدید جنگ، ضرورت گفتگو را بهعنوان تنها گزینه مطرح میکند!!. این الگو در دولت روحانی و محمدجواد ظریف به اوج رسید و امروز، اظهارات برخی از دولت مردان فعلی نشانههایی از ظاهر بینی و غفلت گرایی آشکاراز باز تولید همان الگو دارد .بیانات مقام معظم رهبری در مقاطع کلیدی، خطوط قرمز مشخصی را ترسیم کرده است:
• « ما با آمریكا مذاكره نمیكنیم. دلیل آن هم یك امر واضحی است؛ دلیل این است كه مذاكره برای آمریكایی ها یك ابزاری است برای تحمیل خواستههای خودشان به طرف مذاكره.( 1/1/1385 بیانات در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی)
•« من به مذاکره خوشبین نیستم، اما مخالفتی ندارم که بروند تجربه کنند» (بیانات در دیدار مسئولان نظام، ۳۰/۰۴/۱۳۹۲).
•« اعتماد به آمریکا خطای بزرگ بود، ما ضربه خوردیم» (دیدار فرهنگیان، ۱۹/۰۲/۱۳۹۷).
•« حفظ ظرفیت غنیسازی در سطح بالا ضروری است، وگرنه طرف مقابل گستاخ میشود» (دیدار مسئولان هستهای، ۲۴/۰۳/۱۴۰۳).
•« عواملی هم دارند البته در داخل که بوسیله آنها و یا کسانیکه غفلت دارند از آنچه میگویند و مینویسند، اختلاف ایجاد کنند و چندصدایی درکشور بوجود بیاورند. »(2/6/1404به مناسبت روز شهادت امام رضا علیه السلام)
این مواضع نشان میدهد که مذاکره در نگاه رهبری ابزاری برای پیشبرد منافع ملی است، نه جایگزین قدرت. حفظ اقتدار و استقلال بر پایه دانش بومی در زمینه های مختلف نظامی، هوا فضا، علوم وفنون راهبردی و ارتقای شرکت های دانش بنیان و مجموعا نگاه به ظرفیت های علمی و فن آوری داخلی با تکیه بر جوانان با استعداد ایرانی از دغدغه های ایشان برای آبادانی این کشور بوده است. در مقابل برخی از جریانات سیاسی و بویژه اصلاح طلبان با صدور بیانیه اخیرشان و مواضع آقای روحانی و ظریف در امتداد دوگانهسازی مذاکره یا جنگ، موجب بروز چند صدایی از منظر بیرونی شده است در دوره ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۰، ادبیات حاکم بر تیم مذاکرهکننده، بر القای این گزاره استوار بود که عدم توافق با آمریکا مساوی با تشدید فشار و حتی جنگ است: از نمونه های این رویکرد می توان به : روحانی (۱۳۹۴): «یا توافق میکنیم یا کشور در خطر است» ظریف (۱۳۹۴، مجلس): «اگر برجام نبود، یا باید تسلیم میشدیم یا با آمریکا میجنگیدیم». این نوع بیان، عملاً هزینه مقاومت را بزرگ نمایی و هزینه امتیازدهی را کوچک نمایی میکرد. آیا می توان این جریان ها را صرفا ظاهر بین قلمداد نمود!؟ علیرغم تذکرات جدی رهبری به این جریانات که چند صدایی را در کشورباز تولید و در بزنگاه های بسیار حساس با سخنان و یا بیانه های خود فرامین رهبری را نادیده گرفته اند و متاسفانه شاهد ادامه این رویکرد وابستگی به غرب کماکان هستیم . در این میان برخی از موضع گیری های دولتمردان فعلی با سخنان خود این شبهه را بوجود می آورند که می توان از آن بعنوان تکرار نسخه شکستخورده نام برد. رییس دولت: اگر مذاکره نکنیم، جنگ میشود» و «بازسازی مراکز هستهای هدف گرفته شده بیفایده است اگر دوباره هدف قرار بگیرند» ومعاون اول رئیسجمهور نیز در گفتوگوهای رسانهای، بر «لزوم تعامل گسترده با غرب برای جلوگیری از فشارهای امنیتی و اقتصادی» تأکید کرده است. این مواضع، در قالب و محتوا، تکرار همان راهبرد روانی و رسانهای دولت روحانی و ظریف است که درنگاه مشفقانه رهبر انقلاب به دولت می توان آنرا صرفا ظاهربینی دولتمردان دانست . بنظر می رسد که تصحیح در گقتار و مراقبت از سوء برداشت ها لازم و ضروریست
تحلیل تطبیقی رویکردها: بررسی سه رویکرد موجود در سیاست خارجی ایران نشان میدهد که اختلاف اصلی نه در «اصل مذاکره»، بلکه در «فلسفه و پیشنیازهای آن» است. نگاه راهبردی رهبری مذاکره را نه یک هدف مستقل، بلکه ابزاری در خدمت منافع ملی میداند؛ ابزاری که تنها زمانی به کار میآید که طرف مقابل با قدرت واقعی ایران روبرو باشد و بداند که امتیازگیری یک طرفه ممکن نیست. بر همین اساس، ایشان همواره بر حفظ و تقویت توان بازدارندگی چه در حوزه هستهای و چه در حوزه دفاعی و منطقهای بهعنوان شرط گفتگو تأکید کردهاند. پاسخ قاطع ایران به تجاوزگری رژیم صهیونی و آمریکا از مصداق بارز این رویکرد است در نقطه مقابل، دولت حسن روحانی و محمدجواد ظری و در راستای آن جریان اصلاحات با بیانیه خود ؛ مذاکره را بهعنوان «محور اصلی راهبرد سیاست خارجی» تعریف کردند. در این چارچوب، کاهش سطح فعالیتهای هستهای و دفاعی نه تنها بهعنوان امتیاز، بلکه بهعنوان «نشانه حسن نیت» و پیششرط تعامل معرفی شد. نتیجه این رویکرد، همانطور که تجربه برجام نشان داد، از بین رفتن بخش مهمی از ظرفیتهای راهبردی کشور بدون دریافت تضمینهای واقعی بود. تحلیلگران آمریکایی مانند استفان والت معتقدند که سیاست واشنگتن در قبال ایران حتی در دوران مذاکرات بر «فشار حداکثری» استوار بوده و هدفش مهار ایران است نه لغو فشارها. در کتاب وی «دروغ بزرگ؛ جنگ ایران و آمریکا» آمده است: « واشنگتن هرگز قصد نداشت به ایران امتیاز قابل توجهی بدهد؛ هدف اصلی محدود کردن ایران بود». مواضع اخیر رئیسجمهورمحترم و برخی از دولتمردان نیز، با وجود تفاوتهای ظاهری در بیان، از نظر محتوا بسیار شبیه به گفتمان اصلاحات و گفتمان دولت تدبیر و امید است. هر دو بر این پیش فرض حرکت میکنند که «بدون مذاکره با غرب، فشارها به سرعت تشدید شده و حتی خطر جنگ وجود دارد». در این رویکرد، بهجای حفظ یا ارتقای توان بازدارندگی بهعنوان پشتوانه میز مذاکره، کاهش این توان بهعنوان راهی برای جلب اعتماد طرف مقابل پیشنهاد میشود. این در حالی است که دولت فعلی بر روی میز مذاکره غیر مستقیم با آمریکا بود که مورد حمله آمریکایی ها و رژیم صهیونی قرار گرفت.
تفاوت بنیادین این دو جریان با نگاه رهبری در همین نقطه آشکار میشود: در حالیکه رهبر انقلاب مذاکره را مشروط به توازن قدرت و بیاعتمادی ساختاری به آمریکا میدانند، رویکردهای دولت روحانی و دولت فعلی (در بخش قابلتوجهی از مواضع شان) مبتنی بر اعتماد به تضمینهای طرف مقابل و پذیرش دوگانهسازی «مذاکره یا جنگ» است. این شکاف تحلیلی و راهبردی، مسیر نتایج را به شدت تغییر میدهد و میتواند تجربه پرهزینه گذشته را دوباره تکرار کند. بنظر می رسد که سخنان رهبری نقشه راه کشور را برای دولتمردان و نهاد های تصمیم گیر در سیاست خارجی به روشنی ترسیم نموده اند و عبرت ازخطاهای گذشته وحفظ وحدت در اعلام و تبیین مواضع اصولی جمهوری اسلامی ایران بویژه در این بزنگاه تاریخی از سوی دولتمردان یک مطالبه عمومی از سوی ملت و ضروریست
من الله توفیق
وظیفه ناظر فقط تذکر و نقد نیست بلکه توقف ادامه مسیر و آن عمل است.