از سخنان دو پهلوی مسئولان دیپلماسی، تا توهم رسانهای درباره یک پیام ساده:
استفاده رسانهها و روزنامههای اصلاحطلب از هر فرصتی برای به نمایش کشیدن عطش خود برای ارتباط و مذاکره با غرب به موضوعی متداول تبدیل شده است. دست و پا زدن برای حضور در نشست شرمآور شرمالشیخ که یکی از پر سر و صداترین آنها بود اکنون به جایی رسیده که از یک پیام به مناسبت حج نیز به دنبال ایجاد پلی خیالی به سوی آرزوی خود هستند. برای آنها ذرهای اهمیت ندارد که 5 ماه پیش در عالم واقعیت چه اتفاقی در میانه مذاکرات رخ داد و از سوی چه کشورهایی مورد حمله نظامی قرار گرفتیم. این القای ذوق زدگی از دیدار بن سلمان و ترامپ با وجود اطلاع از عدم وجود پیامی از سوی ایران به ترامپ، روی دیگری نیز دارد که باید مقداری دقیقتر روی آن تمرکز کرد.
در شرایطی که موضوع مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی از سوی رهبر انقلاب به صورت متعدد مورد نفی قرار گرفته و عبارت «بنبست محض» در مورد آن به کار رفته، تنها یک نفر به صورت مداوم سعی کرده در مقابل موضوع بایستد و مذاکره با آمریکا را همچنان به عنوان راهبرد ایران در ادبیات خود تکرار کند.
پالس مذاکره در مصاحبههای امیرعباس عراقچی از روزهای پس از جنگ تا به امروز با یک روند رو به رشد همراه بوده و هر بار با یک ادبیات جدید به دنبال تنفس مصنوعی دادن به تنها راهکار خود در سیاست خارجی است. روزی عنوان میکند در مذاکره در باب هستهای باز است، روز دیگر میگوید طرف مقابل خواهان مذاکره است؛ گاهی همراه تیمش به دنبال ادبیاتسازی جدید میروند و از عبارت «مذاکره مسلحانه» رونمایی میکنند تا دل خراسان، جوان، همشهری را بربایند و آنها را وارد بازی مدنظر خود کنند. اصل بازی اما توسط رسانههای اصلاحطلب به پیش میرود تا آقای وزیر امورخارجه در مسیر ارسال پالس مذاکره تنها نماند.
از هر شکافی که بتوان وارد موضوع مذاکره با آمریکا شد وارد میشوند تا سخن رهبری را به گوشهای برانند و سیگنالدهی آقای عراقچی به غرب را به عنوان سیاست اصلی نظام جا بزنند؛ همان کاری که ده سال پیش انجام دادند و رسانههای مذکور اصولگرا را نیز با خود همراه کردند.
اما موضوع اصلی نتایج حاصل از نوع رفتار آقای وزیر است. آقای وزیر امورخارجه که با جدیت، تمام همت خود را به کار بسته که مذاکرات با آمریکا را دوباره به روی میز برگرداند و ابایی هم از دهن کجی به فرمان و هشدار مقام معظم رهبری ندارد، باید پاسخگوی نتایج عملکرد خود باشد. ما هنوز متوجه نشدیم توافقی که از قاهره با گروسی انجام شد با چه استدلالی صورت گرفت و چه سودی به کشور رساند.
اینکه ترامپ با ادبیاتی تحقیر آمیز سعی میکند طوری رفتار کند که نشان دهد جنگی که ما با تهران به راه انداختیم باعث شده ایران به صورت مداوم از ما درخواست مذاکره کند و میخواهد با ما به توافق برسد نتیجه پالسهای مداومی است که از سوی آقای عراقچی به خارج کشور مخابره میشود. اما فراتر از این بازخوردها معادلاتی است که در پس آن شکل میگیرد. معادلاتی که در خرداد 1404 نیز یک بار شکل گرفت و دشمن را درگیر یک اشتباه محاسباتی در مورد ایران کرد تا این جرئت را به وی بدهد تا با اقدامی نظامی، کاری که نتوانسته با فشار اقتصادی در طی سالیان متمادی انجام دهد، به سرانجام برساند اما با ایستادگی مثال زدنی روبرو شد که باعث شد به سرعت طرف غربی را پشیمان کند. اما این پشیمان کردن از سوی قوای نظامی و مردم نیازمند مکملی در مواضع بینالمللی کشور بود که چهارچوب آن توسط مقام معظم رهبری تبیین شد. میتوان گفت بیرون زدن از این چهارچوب و خودسری های اخیر وزارت امورخارجه به صورت قطعی میتواند پایه اصلی ایجاد اشتباه در تحلیل غربیها شود و دوباره این گمان را در آنها تقویت کند که اقدام نظامی موثر واقع شده و تکرار آن میتواند موثرتر نیز واقع شود.

