نقدی بر برنامه اینترنتی رُک:

در رسانه‌های امروز، برنامه‌های گفت‌وگو‌محور به یکی از مهم‌ترین ابزارهای روایت‌سازی و اثرگذاری فرهنگی تبدیل شده‌اند. این سبک از برنامه‌ها بر پایه یک عنصر ساده اما قدرتمند بنا شده‌اند: گفت‌وگو. گفت‌وگوی میان مجری و مهمان، اگر درست طراحی و هدایت شود، می‌تواند از سطح سرگرمی عبور کند و به بستری برای کشف واقعیت‌های پنهان، شناخت شخصیت‌ها، و حتی طرح مسائل اجتماعی و فرهنگی تبدیل شود. در ایران نیز طی سال‌های اخیر، این ژانر رشد چشمگیری داشته است. و بسیاری از برنامه‌سازان به سمت حضور در پلتفرم‌های غیررسمی رفته‌اند. اتفاقی که باعث شده تا این برنامه‌ها خطوط قرمز کمتری را رعایت کنند. در چنین شرایطی برخی‌ها مانند علی ضیا راه ابتذال را انتخاب کرده‌اند و در مقابل مجید واشقانی با «رک» به دنبال روایت اصیل از انسان‌ها و اتفاقات است.
تولیدات رسمی و نیمه‌رسمی رسانه در ایران از یک ضعف بنیادین رنج می‌برند: فقدان گفت‌وگو. آن هم گفت‌وگو به معنای واقعی. مواجهه، پرسشگری، کشف تناقض‌ها، پرسیدن بدون ترس، و شنیدن بدون سانسور از ساختار رسانه‌ای ما کنار گذاشته شده و جای آن را فرم‌هایی از گفتگوهای صیقل‌خورده، بی‌خطر، و تبلیغاتی گرفته است.
برنامه‌هایی که در ظاهر «گفت‌وگو» هستند، اما در عمل، بیشتر «تعارف‌نامه تصویری» یا اجرای یک نمایش از پیش تمرین‌شده‌اند. برنامه‌هایی که در سال‌های اخیر نیز در شبکه نمایش خانگی نیز بیشتر از گذشته ساخته می‌شود. همچون «کتاب باز»، «سپنج» یا «هم‌رفیق» و.. . از طرفی در دوران پس از حملات رژیم صهیونیستی و آمریکا به مردم ایران، «روایت» اهمیت دوچندانی پیدا کرده است. در چنین فضایی، برنامه‌هایی نظیر «رُک» نه‌تنها کمیاب، بلکه ضروری‌اند.
شاید بتوان گفت «رک» محصول سه چیز است؛ نیاز مخاطب به صمیمیت و فاصله گرفتن از لحن رسمی، نیاز رسانه به روایت، و نیاز چهره‌ها به بازتعریف تصویرشان. در جهان رسانه‌ای شلوغ و پرسرعت امروز، مخاطب به دنبال چیزی فراتر از خبرهای رسمی است. برنامه‌های گفت‌وگو محور دقیقاً بر همین نیاز سوار می‌شوند: ایجاد تماسِ نزدیک با چهره‌ها و تبدیل یک چهره عمومی به یک روایت انسانی.
«رُک» همانطور که از نامش پیداست، می‌خواهد صریح و بی‌پرده حرف بزند. مجید واشقانی در این برنامه از همان ابتدا نیز به دنبال گفت‌وگوی صریح با هنرمندان و سلبریتی‌ها بود. اما رفته رفته و پس از حمله رژیم صهیونیستی و آمریکا به مردم ایران، این برنامه نیز روند خود را در انتخاب مهمان‌ها تغییر داد.
«رک» برخلاف بسیاری از رقبای خود در شبکه نمایش خانگی، بودجه‌اش را خرج «ظاهر» نکرده است. در این برنامه خبری از دکورهای پر هزینه نیست. این برنامه یک اصل ساده را فهمیده؛ قطعاً مردم برای دیدن لوستر چندصدمیلیونی یا بک‌گراند پر زرق‌وبرق تاک‌شو نمی‌بینند؛ آن‌ها برای شنیدن حقیقت می‌آیند. این مینیمالیسمِ هدفمند باعث شده انرژی برنامه به سمت محتوا هدایت شود.
سؤال‌های بی‌تعارف، مهمانانی که مجبور می‌شوند خودِ واقعی‌شان را نشان دهند و منطقی که مجید واشقانی به دور از تنش و هیجان بر گفت‌وگو حاکم می‌کند، باعث شده تا این برنامه علاه‌بر آنکه مخاطب با خود همراه می‌کند، برچسب «یک‌جانبه‌گرایی» نخورد. همه این موارد به اضافه لحظاتی که از کنترل مجری یا مهمان خارج می‌شود برنامه را معتبر کرده است.
یکی از مهم‌ترین وجوه «رُک‌»، روشنگری آن برای شناخت «چهره‌ها» است. سال‌هاست بخشی از فضای فرهنگی ایران گرفتار نوعی از روشنفکری است که به صورت یک طرفه برای مردم نسخه پیچیده‌اند. شاید بتوان گفت به یک «روشنفکرنُمایی رسانه‌ای» مبتلا شده‌ایم که در این روزهای پس از نبرد تمدنی میان ایران اسلامی و غرب، حیات سیاسی و رسانه‌ای خودش را در خطر می‌بیند. افرادی که با لحن نخبه‌گرایانه، یا ژست‌های اجتماعی، خود را در مقام روشنفکر، اندیشمند یا تحلیل‌گر جا زده‌اند، بی‌آنکه لزوماً اندیشه‌ای عمیق، تجربه زیسته معتبر یا صداقت فکری داشته باشند. تاک‌شوهای معمولی، این چهره‌ها را بازتولید می‌کنند و به آنها فرصت می‌دهند برای سخنرانی، بخودنمایی، و ری‌برند خودشان.
«رک» توانسته این نقاب را از چهره این به اصطلاح روشنفکرها بردارد. وقتی مهمان از پشت دکورهای صیقل‌خورده بیرون می‌آید و مجبور می‌شود درباره خطاها، تناقض‌ها، گذشته، اشتباهات و باورهایش حرف بزند، روشنفکر یا سلبریتی بودن، دیگر فایده‌ای ندارد. در چنین لحظه‌هایی، مخاطب واقعی‌ترین نسخه افراد را می‌بیند؛ نه نسخه‌ای که سال‌ها از آن محافظت شده است. این تجربه، برای بسیاری از چهره‌ها، یه محک واقعی بوده است. بعضی‌ها جذاب‌تر شده‌اند، بعضی‌ها انسانی‌تر، و بعضی‌ها به‌وضوح کوچک‌تر از آنچه تصور می‌شد. این شاید مهم‌ترین کارکرد روشنگرانه «رک» باشد. اهمیت «رک» در این نیست که فقط یک برنامه موفق است؛ بلکه در این است که به ما یادآوری کرده رسانه یعنی گفت‌وگو، نه نمایش.
در دورانی که رسانه‌ها یا از شدت هزینه‌ها به سمت تظاهر می‌روند، یا از شدت ترس به سمت محافظه‌کاری، «رُک‌» راه سومی را پیش می‌گذارد: سادگی، صداقت، و روشنگری. این برنامه نشان داده است که حتی در فضای پرتنش رسانه‌ای ایران، امکان ساخت گفت‌وگویی واقعی وجود دارد؛ گفت‌وگویی که می‌تواند بخشی از سنگینی ابهام‌های زمانه را روشن کند.

مقالات مرتبط

شگرد: روایت جهانی از روستای ایرانی

مستند «شِگرد» به کارگردانی جعفر صادقی یکی از شاخص‌ترین آثار سینمای مستند…

برتا؛ داستان یک شکست

وقتی ژانر می‌سازیم امّا ژانر نمی‌دانیم: اگر از پوست شیر خوشتان آمده،…

فراتر از تفریح و دانش

خواندن کتاب برخلاف تصور رایج فقط یک سرگرمی یا ابزار یادگیری نیست؛…

دیدگاهتان را بنویسید