اگر گمان می کنید که محافل قدرت و ثروت تنها به دنبال غارت منابع اقتصادی هستند، سخت در اشتباهید. غارت فرهنگی این محافل دست کمی از غارت های اقتصادی شان ندارد و اهمیت آن اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست. همانگونه که در برابر هر اعتراضی به غارت های اقتصادی شان، توپخانه های رسانه ای خود را برای تخریب مخالفان به راه می اندازند، در مقابل هر انتقادی نسبت به غارت های فرهنگی نیز هجمه های رسانه ای خود را آغاز می کنند.
نمونه اخیر آن نیز مساله کافه است. فقط چند جمله کوتاه و کاملاً علمی در انتقاد از رشد قارچ گونه و غیرطبیعی کافه ها کافی بود تا رگ گردن این محافل بیرون بزند و هجمه جدیدی را آغاز کنند و ناگهان یادشان بیاید که گرانی هم مساله مهمی است و نرخ دلار نیز اهمیت دارد! آن هم کسانی که تا همین دیروز بزرگ ترین دغدغه شان رفع فیلترینگ تلگرام و موتورسواری بانوان بود.
تداوم و تحکیم سلطه سیاسی و اقتصادی محافل قدرت و ثروت مستلزم سلطه فرهنگی است، امری که با غارت سرمایه های دینی، فرهنگی و اخلاقی جامعه صورت می پذیرد.
یکی از ابزارهای غارت فرهنگی این محافل، کافه است که به مکانی مقدس برای این محافل تبدیل شده است.
کافه، یک نهاد لیبرال سرمایه داری است، و آنچنانکه ری اولدنبورگ، جامعه شناس شهری آمریکایی بیان داشته است، یک مکان سوم در برابر خانه و محل کار است. به عبارت دقیق تر، آلترناتیو لیبرال سرمایه داری برای نهادهایی همچون خانواده و مسجد است. کافه، پاسخی غیر اصیل به نیازی اصیل است؛ مکان سومی است که با تقلیل خانه به خوابگاه شکل یافته است و در واقع ضدمکان است، بدین معنا که نه بر پایه تعلق که بر اساس علایق شکل گرفته است.
کافه ها بر خلاف خانه و خانواده، برای تعاملات سطحی، موقتی، کوتاه مدت و مهم تر از همه غیرتعهدآور و با کمترین مسئولیت فردی و اجتماعی متقابل تاسیس شده است. ویژگی هایی که با فردگرایی نفع محور جامعه لیبرال سرمایه داری تناسب دارد، چرا که انتخاب فردی را بر روابط تعهد آور اولویت می دهد.
نهادهایی مثل خانواده یا مسجد در جهت تحکیم پیوندهای اجتماعی عمل کرده و از فرد در برابر نیروهای مخرب سرمایه سالاری محافظت می کنند و یک اجتماع قوی و باثبات می سازند. این در حالی است که محافل قدرت و ثروت برای تحکیم و تثبیت سلطه خود نیازمند جامعه ای ضعیف هستند، جامعه ای بدون پیوندهای عمیق و مستحکم اجتماعی، جامعه ای متشکل از “افرادی رها شده” که در کافه ها و ایونت ها سرگردان هستند. این افراد رهاشده، طعمه های خوبی برای این محافل هستند.
هر چه نسبت، تعلق و پیوند افراد جامعه به یکدیگر ضعیف تر شود، و بر روابط سطحی و کوتاه مدت و غیرتعهدآور استوار گردد، یعنی همان جنس از روابطی که فرهنگ کافه نشینی مروج آن است، بی تفاوتی اجتماعی تقویت می شود که در نتیجه آن، آزادی لیبرالی به معنای منفی آن، یعنی عدم مداخله، بر عدالت اجتماعی اولویت پیدا می کند و این همان استراتژی جایگزین ساختن آزادی لیبرالی با عدالت اجتماعی است.
روشن است که هر چه عدالت اجتماعی بیشتر تضعیف شود، پیوند فرد با اجتماع نیز ضعیف تر می شود، و لذا مشارکت سیاسی و اجتماعی فرد نیز کاهش می یابد. و این همان چیزی است که محافل قدرت و ثروت به دنبال آن هستند، یعنی حذف مردم از سیاست و اقتصاد، برای تصاحب و غارت بیشتر بیت المال و ثروت های عمومی.
بدینسان روشن می شود که کافه، صرفا یک مکان ساده برای نوشیدن چای یا قهوه نیست، بلکه ترویج سبک زندگی فردگرایانه ای است که علیه خانواده و مرجعیت های فرافردی و مبتنی بر سلسله مراتب عمل می کند تا فرد را در برابر سلطه گری محافل، بدون سلاح رها سازد.
احتمالا علت حساسیت این محافل نسبت کافه روشن شده باشد و معلوم شده باشد که در پس لودگی های رسانه ای درباره کم اهمیت بودن مساله ای به نام رشد قارچ گونه کافه ها، دستور کار محافل برای غارت فرهنگی قرار دارد که موجبات تحکیم سلطه سیاسی و اقتصادی شان را فراهم می سازد.

مقالات مرتبط

اگر توافق را امضا نمی‌کردیم؛ مزایایی که نادیده گرفته شد:

سال‌هاست که بحث توافق هسته‌ای به یکی از اصلی‌ترین موضوعات کشور تبدیل…

28 آذر 1404

ایران در آغوش برف

بارش برف و باران، سراسر ایران را فرا گرفت: از روز پنجشنبه…

28 آذر 1404

«وفاق شوم» علیه «اتحاد مقدس»

امروز شاهدِ تولدِ یک «وفاقِ شوم» علیه «اتحاد مقدس» هستیم؛ پیوندِ نامبارکِ…

دیدگاهتان را بنویسید