جوانان خانواده سینما، اعم از سینهفیلها تا هنرجویان و فیلماولیها سر کار گذاشته شدهاند، بیکار نیستند و به لحاظ کمی، تعداد قابل توجهی از علاقهمندان به فیلمسازی درگیر پروژههای کوتاه غیره هستند ولی دراین دوره محمل رسیدن به مقصد که همانا بروز و ظهور استعدادشان است مسدود شده است. چگونه؟
یکی از مهمترین فرصتهای دیده شدن و میدان کشف استعداد فیلمسازان خلاق و تأمین نیروهای آینده سینما همانا جشنواره فیلم فجر بوده و هست، به طوری که همواره پدیدههای تقریبا همه دورههای جشنواره از میان این بخش قد علم میکرد، اما جشنواره پیش رو (که تا کمتر از دو ماه دیگر برگزار خواهد شد) علاوه بر انشقاق و دو تکه شدن، از بخش «نگاه نو» نیز محروم است. یعنی این دوره از بخشی که مربوط به رقابت فیلم اولیها در جشنواره فجر بوده است، خبری نیست.
مطابق فراخوان جشنواره جوانان یا به تعبیر درستتر اینکه فیلم اولیها نیز باید با فیلمسازان حرفهای و قدیمی رقابت کنند.
مدیر عامل جدید فارابی در اوایل شروع به کارش اعلام کرد که ازاین پس با حرفهایها و امتحان پس دادهها همکاری خواهد کرد و دیگر بودجهها صرف شکست خوردهها نخواهد شد (نقل به مضمون). رویکرد و سیاستی که مورد استقبال قرار گرفت، یعنی امیدی جرقه زد که مِنبَعد شاهد حیف و میل بیتالمال و حرام شدن بودجهها با آثار آرشیوی نخواهیم بود، امّا وقتی فراخوان جشنواره با حذف نگاه نو منتشر شد و بعد ازاین فهرست ۱۵ نفرهی متشکل از قدیمیها و پیشکسوتانی که پروژههای گران قیمتشان مصوب شده است برملا شد (ضمن اینکه در میان اسامی اعلام شده فارابی چندتایی جزو شکست خوردههای دایمی سینما شناخته میشوند) تازه برخی نیتهای پوشیده بروز کرد.
البته جزییات و رقم براوردها و… طبق معمول مخفی مانده به جز پروژه بهمن فرمان آرا با عنوان «چشمهایش» برگرفته از رمانی با بنمایه ماتریالیستی به قلم «بزرگ علوی» نویسنده مارکسیست با همین نام که دچار چالشهای پیش از این بود، با بودجه ۶۰ میلیارد تومان رسانهای شد، بنابراین با توجه به اسامی شخصیتهای پرآوازه و مطرحی در سطح فرمان آرا و بعضا بالاتر منجمله مجید مجیدی، رزاق کریمیها، سعید خانی، تهمینه میلانی و … قابل دریافت است که همه پروژههای مورد حمایت فارابی قاعدتاً باید رقمهای در حدود یا بالاتر از برآورد فرمان آرا داشته باشند، حالا دم خروس ماجرا تقریبا معلوم شد که ای دل غافل آن حذف در فراخوان و این فهرست چیزی جز این نبوده که همه چیز سر فیلم اولیها خراب شود.
البته که در همین گیرودار بیانیه اعتراضی بیش از ۱۶۰ نفر از سینماگران علیه سیاستهای حمایتی و دیگر سازوکارهای بیناقراردادها و حقوق مادی/معنوی فیلمسازان نیز چند روز پیش رسانهای شد، اما از آنجا که مطالبات مطروحه در این بیانیه با امیال متناقضی تبیین و تصریح شده است، خود نیازمند تحلیل مستقلی است، لذا نگارنده از موضع له یا علیه ببانیه خودداری کرده ولی تا همینجا هم مشخص است که چگونگی ورود فارابی به تولید و نوع حمایتها در دوره جدید دچار پارادوکسهای جدی است که نباید از کنار آن به سادگی عبور کرد.
از جمله اینکه فارابی از جایگاه حمایتگرانه عدالتمحورانه در برخورد با فیلمسازان، به ساختار کمپانیطور تولید فیلم تغییر ریل داده است. وضعیت موجود هرچه باشد بوی خوشی از آن به مشام نمیرسد. حتی اگر رویکرد فارابی در چارچوب قانون برنامه هفتم مبنی بر تولید ۲۰ فیلم فاخر و ۷۲۰۰ ساعت انیمیشن تا پایان برنامه هفتم طراحی و پیاده شده باشد و یا اینکه به اصطلاح خواستهاند تا نخبهگرایی پیشه کنند، یا حتی بالا بردن کمیت تولید و تهیه آمار در نسبت با چند سال گذشته و دیگر توجیهات مرسوم و معمول، بازهم برای آنچه اتفاق افتاده و دارد پیاده میشود نمیبایستی از سهم و حضور فیلم اولیها کاسته میشد، خصوصا وقتی وضعیت موجود نگران کننده میشود که به سیاق تاریخی در بخشهای داوری و انتخاب فیلمهای جشنواره، بیش و پیش از هر کیفیتی، متاسفانه تیتراژ و لوگو فیلمها تعیین کننده میشود.
بیایید پیشاپیش فرض کنیم که فهرست اعلامی فیلمسازان همکار فارابی برای جشنواره ثبت نام کنند، با توجه به میزان نفوذ و رابطه و شهرت کارگردانهای پروژهها در نسبت با سقف۲۲ نفره بخش مسابقه، تکلیف تقریبا روشن است و دیگر سهمی برای بخش خصوصی و به ویژه فیلم اولیهایی که بتوانند با نامهای مطرح کارگردانی و تهیهکنندگی رسانهای شده در فهرست مذکور رقابت کنند، باقی نمیماند، مگر اینکه عکس این پیش فرض اتفاق بیافتد.
بررسی موضوع نخبهگرایی در لفافه مطرح شده توسط آقایان بماند به فرصتی دیگر تا شاید دراین بازه زمانی از سوی فارابی شفافسازی در زمینههای مختلف نیز صورت بگیرد تا تحلیلهای ازاین دست را قابل اتکاتر و ارجاع کند.

