▫️ پانصد سال پیش هنگامی زیربنای غرب مدرن در حال شکل گیری بود همزمان با دیگر تحولات زمزمه ها و ادعاها در خصوص دانش و اهمیت آن در میان روشنفکران شکل گرفت. هر چه جلوتر می رفت شخصیت ها و افرادی که غرب مدرن را رقم می زدند ویا دست کم به عنوان چهره های تعریف شده در این پارادایم قرار می گرفتندشروع به گفتن سخنانی از این دست کردند و علم را سرمنشا تحولات و مقدسترین امور شمردند. در حقیقت مقطع مهمی از تحولات تاریخ غرب اساسا نام « انقلاب علمی » به خود گرفت تا مدعی بر این ادعا باشد که این علم است که از هر آن چیزی دیگری اهمیت بیشتری دارد.
🔶 فرانسیس بیکن (فیلسوف انگلیسی، ۱۵۶۱-۱۶۲۶) در همان سال ها علم رااساس و مبنای قدرت می دانست . اما مگر ضرورت علم پیش از این افراد مشخص نبود؟ دقیقا آری اما غرب مدرن ادعا می کرد که پیش از او علم در میان کلیسا ها محبوس شده و اجازهرشد ندارد. در یک کلام مدعیان غرب مدرن از بسته بودن دروازه های دانش سخن میگفتند و گلایه مند آن بودند چرا علم منحصر در کلیساهاست. آنها انکیزیسیون ها ( دادگاه های تفتیش عقاید) را نقد می کردند که یکی از معروف ترین مصادیقش ماجرای گالیله بود.
🔷 آیا کره زمین واقعا آن گونه که کلیسا ادعا می کرد یود یا آنکه ادعای گالیلهدرست بود؟ مشکل آنجا بود که کلیسا اساسا اجازه نمی داد تا گالیله ادعای خودش را اثبات کرد و علم را با تهدید پاسخ می داد. شاید جمله گالیله را شنیده باشید که «حقیقت علمی را نمیتوان با فشار یااقتدار سرکوب کرد؛ علم باید آزاد باشد تا حقیقت را آشکار کند.» این جمله لااقل به ادعا بنای بسیاری از سازه های تمدن غرب مدرن قرارگرفت و تا امروز در تمام کشور های داعیه دار آن درس داده می شود.
این جملات تنها در میان دانشمندان گفته نمی شود و سیاستمداران نیز چنینادعای را به پیش می بردند به عنوان نمونه توماس جفرسون نویسنده اعلامیه استقلال آمریکا و سومین رئیس جمهور آمریکا که تا امروز در میان آمریکاییها به عنوان یکی از نخبه ترین چهره سیاسی و یکی از مهم ترین شخصیتهای تاریخی آمریکا از او یاد می شود تحت تأثیر علم را مبنای پیشرفت وابزاری برای روشن کردن مسیر پیشرفت انسانی میدانست که به ادعا ازآزادی آن دفاع می کرد.
🔶 امروز اما در قرن بیستویکم، نقاب از چهرهی این ادعاها افتاده و جهانیان شاهد چهرهی واقعی این تمدناند؛ تمدنی که روزی مبنای شکل گیری خودش را به ادعا «آزادی دانش» و «دانش آزاد» بیان می داشت و قهرمان خود را گالیله معرفی می کرد امروز انحصارعلمی را به جایی رسانده که هر صدای دانشمندی که در پازل او نباشد را بابمباران و موشک ساکت می سازد. این تمدن هنگامی که قفل ها و زنجیر های «تحریم های علمی»، «ساختارهای نظم غربی»، «تهدید ها و ارعاب دانشمندان» و «خرید و تطمیع مغزهای جهان» کاری از پیش نمی برد. عیان تر از آنچه بیان شد دست به کار می شود و رئیس بزرگ ترین دانشگاه خاورمیانه با موشک در خانه و در کنار خانواده اش در ساختمان مسکونی ومحیطی دانشگاهی مورد هدف قرار می دهد تا اثبات کند اثبات نماید آنچه قرن ها ادعا می کرد به جز بازی فریب و دروغ و نیرنگ مشتی درنده خوینبوده و نیست.
🔷 شاید گفته شود است کار توسط رژیم صهیونسیتی شکل گرفت و نه همه و یاچهره شاخص تمدن غرب یعنی آمریکا اما مگر حقیقت جز آن است که رژیم صهیونسیتی تنها با اراده و نظر آمریکا دست به چنین کاری می زند و درادامه اقدامات آمریکا قدم بر می دارد؟ اساسا خود رژیم هم مگر جز نماینده تام و تمام همین اندیشه در خاورمیانه است؟ غرب، که قرنها با شعارهایی چون «آزادی دانش» و «دانش آزاد» برای خودچهره ای دست و پا کرده بود، اکنون در برابر چشمان جهان، به روشهایی متوسل شده که یادآور تاریکترین روزهای انکیزیسیون قرون وسطی است. انکیزیسیون، نهادی بود که به نام دفاع از حقیقت، هر صدای مخالف راخاموش میکرد و دانشمندان را به اتهام بدعتباوری محاکمه و مجازات مینمود. حال، در قرن بیستویکم، غرب با ابزارهای مدرنتر، اما با همان روحیهی سرکوبگر، به حذف فیزیکی دانشمندانی اقدام میکند که به زعم آنها، در مسیر نظم جهانی مورد نظرشان مانع ایجاد میکنند.
🔶 امروز همه می دانیم که «دانش آزاد» در غرب، تنها در صورتی پذیرفته استکه در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی قدرتهای غربی باشد و اگر بدون اجازه این بخواهد کاری انجام شود یا آنکه کشوری بخواهد آزادانه اقدام کندبر نمی تابد؛ این اقدام اما بار اولی نیست که در مواجه با ایران غرب وحشی دست بهاقدامات انکزیسونی می زند بله حذف فیزیکی آن هم با علنی ترین شیوه ممکن عیان ترین نسخه آن در حال حاضر است اما نمونه های فراوانی درطول سال ها و دهه ها و قرن ها وجود دارد که شاید یکی از آخرین آن هاهمین توافق برجام باشد.
🔷 کشورهای غربی و مدافعان اصلی این تمدن همگی با هم جمع شدند و درآنجا علاوه بر همه بند های استعماری در برجام بندی بــرای بازجویی از دانشــمندان به سبک انکزیاســیون قرون وسطی گنجانــدند؛ حال سوال آن است که اسا چشم جهان هم با چشم سازمان های جهانی کهتکه ای از همین نظم وحشی غربی است بسته شده؟
چرا دانشگاهیان جهان دمی بر نمی آورند و چرا جنبش های جهانی سکوت رانشکسته اند؟ این سکوت، یادآور دورانهای تاریکی در ادعای غربی هاست است که روشنفکران و دانشمندان در برابر ظلم و ستم سکوت میکردند تا منافع شخصی یا گروهیشان حفظ شود. اما این بار، سکوت تنها به معنایبیتفاوتی نیست؛ بلکه به معنای تأیید ضمنی این اقدامات است. دانشگاهیان جهان، با سکوت خود، به جهانیان اعلام میکنند که ارزشهای علمی وانسانی، تنها در صورتی محترماند که با منافع قدرتهای بزرگ همراستاباشند.
🔶 حال در این سکوت نقش دانشگاهیان و اساتید ما در روایت این رسوایی عظیم غرب چیست؟ شاید صدای بر نیامده جهان از نشنیدن حقیقت ها باشدو شاید نگقتن اساتید و دانشگاه ها و دانشجویان و از ندیدن. عجیبتر از سکوت جهانیان، صدای برخی دانشگاهیان ایرانی است که بهجای محکومیت صریح این جنایت، به تجویز نسخههای تغییر پارادایم وهمراهی با نظم جهانی غرب دعوت میکنند. این گروه، که به نظر میرسد یا ازعمق فاجعه بیخبرند یا آگاهانه در خدمت منافع بیگانه قرار گرفتهاند، به جای دفاع از استقلال علمی و فکری کشور، به تبلیغ برای نظمی میپردازند که آشکارا در پی سرکوب دانش و دانشمندان است. این رویکرد، نه تنها خیانت به آرمانهای علمی و ملی است، بلکه نشاندهندهی عمق نفوذ فکری غرب دربرخی محافل دانشگاهی ایران است.
🔷 درد آن است که این ۱۸۰ استاد به جای آنکه به دنبال رساندن این رسوایی عظیم به جهت دفاع از حیثیت آزادی علمی و میهن خویش باشند بانک تغییرپارادایم سر می دهند آن هم در چنین شرایطی! در شرایطی که غرب رسوا تر از همیشه گشته و آن پارادایمی که تغییر را رقمزده پارادایم مقابل این پارادایم بوده است. پارادایم غربی دانشمندان را به شهادت می رساند و پارادایم مقاومت آزادی علمی را به معنای واقعی در ایران عزیز به تصویر می کشد و با این دادگاه تفتیش عقاید غربی ها به مقابله بر می خیزد.
🔶 شاید بخشی از سخنان اینگونه تلقی کند که مراد آن است حداقل زمانی این تمدن اندیشه ای روشن داشت و راه درستی را طی می کرد اما حقیقت آن است که همانگونه که فریدریش نیچه فیلسوف آلمانی سال ها پیش وقوع جنگهای جهانی گفته بود «تمدن غربی به سوی زوال میرود، نه به این دلیل که ازبیرون تهدید میشود، بلکه به این دلیل که از درون پوسیده است» و این تمدن از ابتدا پوسیده و شعاری به دنیا آمده بود؛ این رخدادها، ضرورت بازتعریف مفهوم «دانش آزاد» را بیش از پیش نمایانکرده است. دانش آزاد، نمیتواند و نباید ابزاری در دست قدرتهای جهانی برای سرکوب ملتها باشد. دانش آزاد واقعی، باید در خدمت پیشرفت بشریت، بدون تبعیض و بدون وابستگی به قدرتهای سیاسی باشد. این تعریف، نیازمند ایستادگی در برابر هرگونه تلاش برای محدود کردن استقلال فکری و علمی ملتهاست.
🔷 حقیقت آن است باید طرحی نو در ساختار های علمی و نظمی جهان درانداخت و ایران، به عنوان یکی از قربانیان این سرکوب، باید پیشقراول این بازتعریف باشد. دانشگاههای ایران، که سابقهای طولانی در تولید دانش و دفاع از استقلال فکری دارند، میتوانند نقشی کلیدی در این مسیر ایفا کنند. اما این امر،نیازمند اتحاد دانشگاهیان و روشنفکران ایرانی است؛ اتحادی که نه تنها این جنایت را محکوم کند، بلکه در برابر هرگونه تلاش برای تحمیل نظم جهانی سرکوبگر ایستادگی نماید.