برای ما فارسیزبانان، اقبال میان شاعران غیرفارسیزبان، نمونه تام و تمام شاعر و سخنوری است که دل در گروِ عشق زبان فارسی و میراث آن دارد. به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، اقبال که او را «ایرانیترین» خارجی و «شیعهترین» سنّی لقب دادهاند، متفکر، شاعر و نظریهپرداز شهیر پاکستانی است که در سال 1877 میلادی در شهر سیالکوت در ایالت پنجاب متولد شد. اقبال تحصیلات خود را در رشته فلسفه در دانشگاههای لاهور، کمبریج و مونیخ ادامه داد و مدرک دکترای خود را از دانشگاه مونیخ اخذ کرد. وی همزمان با فعالیتهای علمی و ادبی، در عرصه سیاست نیز فعال بود و در سال 1930 ریاست حزب «مسلملیگ» را بهعهده گرفت. علامه اقبال لاهوری از چند منظر آغازگر یک مسیر بود؛ از جهتی میتوان او را نخستین نظریهپرداز تأسیس کشور پاکستان دانست. بنا بر روایتهای تاریخی، اقبال نخستین کسی بود که بهطور رسمی ایده تأسیس یک کشور مستقل برای مسلمانان شبهقاره را مطرح کرد؛ ایدهای که بعدها مبنای تشکیل جمهوری اسلامی پاکستان قرار گرفت و منجر به استقلال مسلمانان شبهقاره شد که سالها مورد ظلم قرار گرفته بودند. برای ما فارسیزبانان، اقبال میان شاعران غیرفارسیزبان، نمونه تام و تمام شاعر و سخنوری است که دل در گروِ عشق فارسی و میراث آن دارد. اصرار شاعر به سرودن با زبان فارسی آن هم در شرایطی که جوامع مسلمان مقهور فرهنگ و زبان غرب بودند، تنها یک حرکت شاعرانه نبود؛ تلنگری بود به مسلمانان تا از آبشخور فرهنگ و اندیشه خود بنوشند و تشنگان معرفت را سیراب کنند. حاصل تلاش شاعر در این زمینه، خلق 9 هزار بیت بهزبان فارسی با طرح بازگشت به “اندیشه خودی” بود. رهبر معظم انقلاب اسلامی درباره کیفیت اشعار فارسی اقبال میفرمایند: “شعر پارسى اقبال هم بهنظر من از معجزات شعر است. ما غیرپارسىِ پارسىگوى در تاریخ ادبیّاتمان زیاد داریم امّا هیچ کدام را من نمیتوانم نشان بدهم که در شعر پارسى گفتن، خصوصیّات اقبال را داشته باشند. اقبال محاورهى فارسى را نمیدانست یعنى در خانهى خودش اردو حرف میزد و با دوستان خودش اردو یا انگلیسى حرف میزد؛ نگارش و نثر فارسى را هم نمیدانست؛ نثر فارسى اقبال، همین تعبیراتى است که در اوّل فصلهاى اسرار خودى و رموز بىخودى نوشته که شما مىبینید براى فارسىزبانها، فهمیدن آن مشکل است. اقبال در هیچ مدرسهاى از مدارس دوران کودکى و جوانى، فارسى را یاد نگرفته بود و در خانهى پدرى خودش اردو حرف زده بود، فارسى را فقط به این مناسبت که احساس میکرد معارف و مضامینى که در ذهن اوست در ظرف زبان اردو نمیگنجد انتخاب کرد، و با فارسى اُنس گرفت، و با خواندن دیوان سعدى و حافظ و مثنوى و شعراى سبک هندى مثل عُرفى و نظیرى و غالب دهلوى و دیگران، فارسى را آموخت و آن وقت با اینکه در محیط فارسى زندگى نکرده بود و در مهد فارسى هرگز نزیسته بود و با فارسىزبانان هرگز معاشرت نداشت، ظریفترین و دقیقترین و دستنیافتنىترین مضامین ذهنى را در قالب اشعار بلند ــ و بعضى بسیار عالى ــ در آورده و عرضه کرده، این بهنظر من نبوغ شعرى است. اگر شما ببینید اشعار کسانى که فارس نبودند و فارسى گفتند و آنها را با شعر اقبال مقایسه کنید، آن وقت عظمت اقبال برایتان آشکار خواهد شد. بعضى از مضامین را که اقبال در یک بیت گنجانده، اگر انسان بخواهد با زبان نثر بیان کند، نمیتواند؛ مدّتى باید زحمت بکشیم تا یک بیت را که او بهآسانى بیان کرده، ما به فارسى نثر که زبان خود ما هم هست در بیاوریم و بیان کنیم؛ و او توانسته اینها را بگوید.”

