مجنون؛ روایت جنگ و جنون

در تمام این سال ها، در میان آثار دفاع مقدس چه در داستان های قهرمان محور و چه داستان های روایت محور بسیار کم «جنگ» دیده ایم؛ جنگ در میان آثار دفاع مقدس ما به چند تانک زرهی، یک ارپیچی زن و یا چند نفر که با کلاش سر در هوا در حال شلیک هستند منحصر شده است و اگر هم به درستی آن را به نمایش گذاشته باشند بیشتر روایت آدم های جنگ است و نه خود جنگ برخلاف «مجنون» که یک روایتگر درست از آنچه جنگ می نامیم است رویکردی که در برخی دیگر از آثار مانند سریال «عاشورا» هم کم و بیش دیده می شود.
مجنون به خوبی آنچه سال هاست در پی معرفی آنیم و فرد به فرد و سینه به سینه از عظمت جنگ صحبت می کردیم را به نمایش گذاشت.
ترس میانه نبرد، شجاعت و دلاوری، جنگیدن واقعی نیروهای خودی و عراقی ها _اگرچه می توانست بهتر باشد-تصمیمات سخت، فرماندهانی جوان به دور از شوعاف، شهادت فرماندهان و جانشینان، تصمیات سخت، نیروهای باور پذیر از کوچک تا بزرگ و … همه با هم به اصطلاح «جبهه» را به خوبی می سازد و فراتر از قصه یکی دو آدم، برای مخاطب تصویری ملموس از صحنه جنگ را نمایش می دهند.
مجنون به جز چند دقیقه آغازین تمام در جنگ به سر می برد از طراحی عملیات گرفته تا اجرای آن و نهایتا سرانجام سخت آن، از این روست که به آن فیلم «روایت گر جنگ» می گوییم
همین مساله باعث شده که برخی از منتقدان از میزان پرداخت و نحوه پرداخت فیلم به شهید زین الدین انتقاد کنند اما باید به این نکته توجه داشت که مجنون جایی میان روایت جنگ و ماجرای قهرمان ایستاده است؛ آن هم به خوبی و در نقطه درست ماجرا.
آدم های مجنون واقعی اند، باور پذیرند و همان رزمنده هایی هستند که در کوچه و خیابان ها می بینیم اما تصمیات سخت شان از آن ها قهرمان می سازد؛ سجاد بابایی به عنوان نقش اول این اثر این چند ویژگی را به خوبی در خود به نمایش گذاشته و قصه هم به کمک او آمده ما در سیمای زین الدین «مجنون» عطوفت و خانواده را می بینیم – هرچند کم و کوتاه- بگو و مگو را، حوصله، از خودگذشتگی، آرامش، کم آوردن و در یک کلام انسانی معمولی بودن را می بینیم که مخاطب خیلی راحت می تواند خودش را آن وفق دهد و حتی گاهی خودش را با بابایی جابجا تصور کند اما همین شخصیت در موقع انتظار تبدیل به فرماندهی استوار می شود که اگرچه نحیف و سر به زیر است اما دقیق و توانمند هم می باشد.
بازی بابایی در این فیلم به اندازه است، از کادر بیرون نمی زند بازی رئالی را ارائه می دهد و بر خلاف بسیاری از آثار خبر اگرچه از کارها و افکت های قهرمانانه نیست و بازی بابایی تماما یک بازی مردی عادی است که با رفتارش با حرکات و با تصمیاتش قهرمان را می سازد.
به بیان دیگر بر خلاف برخی از نقد ها آنچه لوازم و ملزومات ساخت قهرمان است در مجنون دیدن می شود و سکانس های مختلف چه در داستان و چه در بازی شخصیت اصلی در اطراف زین الدین او را به عنوان یک فرمانده و یک قهرمان گام به گام برای مخاطب هویدا می سازد اما قهرمانی از جنس آدم های عادی!
سکانس پریدن در آب، سکانس تصمیم واژگونی تانک ها، بازنگشتن به رغم دستور دیگران و… همه جلوه هایی از فرماندهی او هستند و در سکانس پریدن ما شاهد قاطعیت و توان اقناع نیروهایش هم هستیم اما از کادر واقعیت و فرمانده ایرانی بودن بیرون نمی زند.
شخصیت هایی فرعی هم در کنار فرمانده نقش ایفا می کنند و هر کدام به فراخور میزان حضور، هویت دارند و قابل قبولی هستند، نویسنده برای هر کدام از نقش های فرعی کاشت هایی را صورت داده که به موقع آن ها را برداشت می کند از نامه امضا شده مهدی زین الدین و شخصیت فرعی داش مشتی که تا پایان با همان کاشت امضا پیش می رود گرفته تا پوتین و املت شخصیت رضا.
حضور کارکتر مجید در داستان هم به دو لحاظ به فیلم کمک کرده است یک- نحوه مواجه و رشد خود مجید از مجوز نداشتن برای حضور در جبهه و سپس پشت لشگر ماندن و بیسیم زدن گرفته تا پیش از خط مقدم رفتن آن هم تنها در پی چند روز
دو- نمایش برخی از وجوه انسانی و فرماندهی مهدی که حضور مجید در چندین صحنه به آن یاری رسانده است به عنوان نمونه نمایش تصویر رفقای شهید در سنگر مهدی
مجنون در یک کلام اثری قابل دفاع با روایتی نو از دل جنگ است اما نقاط ضعفی هم دارد از جمله موسیقی فیلم که اثر استاد مجید انتظامی است و به خودی خود موسیقی بسیار زیبایی است اما حداقل در کاشت اش به فیلم نمی خورد و هم گاهی از حجم مورد نظر بیرون می زند که دومی را اگر کارگردان دلسوزی می کرد می توانست لاقل پس از دو سال از جشنواره و برای اکران اصلاح کند.
گریم بازیگران تا شهدای مد نظر فاصله داشت و می توانست کمی بهتر باشد و برخی از دیالوگ ها برای فیلم ساخته نشده و می شد دیالوگ های بسیار بهتری انتخاب کرد و کمی هم در تدوین می لنگد حتی برخی از اصلاحات رنگ و نور.
برخی از کارها هم با جسارت انجام شده مانند سکانس عقب کشیدن پیکر شهید با موتور و حمایل کردن پرچم که می توانست خیلی بهتر اجرا شود یا آنکه روایت های فرعی اش در حداقل بود- که این مورد برخلاف برخی از نقد ها به نظر امتیاز فیلم بوده و باعث شده داستان اصلی پیش ببرد –
آخرین مساله رویکرد سازندگان برای ترویج مجنون است، کاش همتی که برای مجنون گذاشته شد تا حداقل در این ایام و تا امروز بتواند 7 میلیارد تومانی فروش داشته باشد برای دیگر آثار مانند اسفند و اتاقک گلی و … گذاشته شود یا از حداقل ببینده بهره ببرند و سینما را با یک میلیارد تومان ترک نکنند تا به حداقل فروش برسند!
هر چند هفت میلیارد در روزگاری که آقای زالو روزی 10 میلیارد می فروشد عدد زیادی نیست اما شاید نشان از یک رویه جدید باشد، به هر حال چه با تبلیغ و چه با توزیع مناسب سالن ها – که در حال حاضر نیست- و همچنین دیگر ابزارهای تبلیغاتی باید مخاطب را با سینمای قهرمان محور به ویژه دفاع مقدس آشتی داد.

رضا صالحی روزنامه نگار و عضو شورای سردبیری عصر ایرانیان می باشد.
مقالات مرتبط

از محتشم تا آهنگران

استکتبار ستیزی در مداحی به بهانۀ 13 آبان: عاشورای 1358 مقابل ساختمان…

مترسک ترامپ

گفتگو اختصاصی با مصطفی مژدهی فر؛ تهیه کننده برنامه صبح بخیر ایران:…

باید روایت اول را بسازیم

گزارش از محمد محبوبی نویسنده کتاب ایستگاه خیابان روزولت: یکی از واقعیت‌های…

دیدگاهتان را بنویسید