در خدمت آقای محمدجواد لاریجانی بودیم تا در مصاحبهای با موضوع برجام، سرگذشت و پایان آن و گفتمانی که آن را شکل داد گفتگو کنیم و تجربههایی که باید در اثر آن بر روی دکترین سیاست خارجی ما انجام شود مباحثهای داشته باشیم که در ادامه به مشروح این مصاحبه میپردازیم.
خبرنگار: قطعنامه 2231 دیروز رسما به پایان خود رسید و روسیه به عنوان رئیس دورهای شورای امنیت این موضوع رو اعلام کرد. پیشتر نیز چین و روسیه با اعلام اینکه فعال شدن مکانیزم ماشه را به رسمیت نمیشناسند و با آن مخالفند مقابل تروئیکای اروپایی و آمریکا ایستادند. پس از ده سال شما مسیری که برای این توافق طی شد را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمدجواد لاریجانی: در قطعنامه 2231 پیشبینی شده بود اگر ایران «بچه خوبی» باشد، مثلاً پس از هشت سال، از حالت تحریم به حالت غیرتحریم عبور میکند و بعد از ده سال، در صورتی که شکایتی علیه ایران مطرح نشده باشد و مکانیزم تحریم فعال نشده باشد، همه تحریمها لغو میشود و نام ایران از فهرست تحریمهای سازمان ملل خارج خواهد شد.
اما پس از خروج آمریکا از برجام، عملاً این توافق از بین رفت؛ زیرا طرف اصلی قرارداد، یعنی آمریکا، که در متن برجام بارها به آن اشاره شده، از آن خارج شد و طبیعتاً توافق دیگر وضعیت قانونی نداشت. با این حال، اشتباه فاحشی از سوی رئیسجمهور وقت، آقای روحانی، و دستگاه دیپلماسی کشور صورت گرفت که با عجله اعلام کردند «۴+۱» جایگزین «۵+۱» است. در حالی که در عرصه بینالملل حتی تغییر یک ویرگول میتواند مادهای را از اساس عوض کند. وقتی یکی از طرفهای اصلی قرارداد، که تأثیر زیادی در رفتار سایر طرفها دارد، از توافق خارج میشود، دیگر توافق پیشین از نظر حقوقی معتبر نیست.
در نتیجه موضع رئیسجمهور وقت، از نظر قانونی نیز اشتباه بود؛ زیرا برجامِ جدید در واقع قراردادی تازه محسوب میشد که باید مسیر قانونی خود را طی میکرد و به مجلس و شورای نگهبان میرفت. از نظر سیاسی هم این تصمیم نادرست و صددرصد به ضرر کشور بود. در نتیجه، برجام عملاً فقط برای ما باقی ماند و هیچیک از طرفهای دیگر ملزم به اجرای آن نبودند. این در حالی بود که کشورهای اروپایی برای جلوگیری از پایان یافتن برجام پس از ده سال، بحث «مکانیزم ماشه» را مطرح کردند که استدلالی بیپایه و غیرقانونی بود.
با این حال، استدلال دولت ما میتوانست قویتر باشد. اینکه گفته شود چون اروپاییها به تعهدات خود عمل نکردند، ما هم اقدامی نمیکنیم، از نظر حقوقی استدلال درستی نبود؛ چرا که چنین چیزی در متن برجام نیامده است. در متن توافق مشخص نشده اگر طرف مقابل از تعهدات خود سر باز زد، ایران باید چه اقدامی انجام دهد. بنابراین بندهای ۳۶ و ۳۷ عملاً علیه ایران طراحی شده و سایر کشورها هیچگاه از آنها متضرر نمیشوند.
بهطور خلاصه، برجام در عمل مرده بود. چه پیش از این و چه اکنون، کشورهایی که علیه ما هستند، چه برجام باشد و چه نباشد، تحریمها را ادامه خواهند داد. برجام مسیری کجراهه بود که بیش از ده سال منافع کشور را ضربه زد و حتی امکان رسیدن به توافقات بهتر را نیز از ما گرفت.
خبرنگار: آقای دکتر، به نظر شما مبنای نگاهی که ما را به سمت برجام سوق داد چه پایههایی داشت و خب با شکست برجام این پایهها در اثر عبرت از تجربه قبلی سست شدند یا خیر؟
محمدجواد لاریجانی: برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) همانگونه که اشاره فرمودید، یک مبنای عمل و دکترین کاری است که متأسفانه سیاست خارجی کشور ما همچنان در چارچوب این دکترین گرفتار مانده است. به نظر بنده، به رئیسجمهور محترم فرصت کافی داده نشده است تا پارادایمهای دیگر در حوزه دیپلماسی کشور را دنبال کنند. حتی دیپلماسیای که به مسائل داخلی و تصمیمات اجرایی نیز مرتبط است، تحت تأثیر تفکر برجامی قرار دارد. تفکر برجامی بر سه پایه استوار است:
پایه نخست، مسئله استیصال است که مطرح بوده و بر این باور است که کشور به دلیل تحریمها کاملاً قفل و فلج شده و بدون رفع تحریمها از سوی ایالات متحده، امکان بهبود وضعیت اقتصادی کشور عمدتاً وجود ندارد. بنابراین، باید به توافقی دست یافت که این تحریمها را بردارد.
پایه دوم، نوعی شجاعت معکوس است که بر اساس آن توصیه میشود برای دادن امتیاز شجاع باشید و از دادن امتیاز نترسید تا بتوان تحریمها را رفع کرد. میزان این امتیازات نیز به رضایت آمریکا وابسته است.
پایه سوم، این است که ما باید به طرف مقابل اعتماد کنیم. این اعتماد در دو مرحله مطرح است: نخست، اینکه اگر پای قراردادی آمدند، به آن پایبند میمانند؛ و دوم، اینکه ما حتی میتوانیم تعهدات خود را پیشاپیش انجام دهیم و ابتدا بخشهایی از تعهدات خود را اجرا کنیم تا طرف مقابل مطمئن شود که ما در این مسیر صادق هستیم.
هر دوی این موارد در تجربه برجام شکست خورده است. ما باید از این تجربه ۱۰ ساله عبرت بگیریم. بنده بههیچوجه قصد سرزنش ندارم، بلکه تأکیدم بر این است که باید عبرت بگیریم. چرا عبرت نمیگیریم؟ ما ژانر دیگری از دیپلماسی داریم که در آن مذاکره، توافق، و مراودات بینالمللی وجود دارد، اما نواقص مذکور را ندارد. البته، برجام علاوه بر پایههای بسیار نادرستی که داشت، از لحاظ عملیاتی نیز نقاط ضعف فراوانی داشت. گاهی شگفتزده میشوم که چگونه در وزارت امور خارجه، با وجود نیروهای بسیار کارآمد و توانمند در بخشهای حقوقی و نگارش قطعنامهها، چنین متنی مورد تأیید قرار گرفت که اینهمه نواقص منطقی در آن وجود دارد. متن برجام از مقدمه تا انتها و تمامی ضمائم آن، مبتنی بر این پیشفرض است که ایران یک طرف خاطی است، مانند متهمی که بر سر میز مذاکره نشانده شده و باید مرتب از خود دفاع کند و نشان دهد که مقصر نیست. چنین متنی کاملاً غیرمتقارن است.
خبرنگار: در شرایط کنونی و با توجه به وضعیتی که پس از ماجرای مکانیسم ماشه پیش آمد و تقریبا نسبت ما با کشورهایی که پای قطعنامه 2231 آمده بودند مشخص شد، دکتر محمدجواد ظریف با حمله به روسیه نوعی موضعگیری شگفتآوری را به نمایش گذاشتند، گویا که از حمایت روسیه از ایران دچار دلخوری شدید شدند. این مسئله را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمدجواد لاریجانی: به نظر بنده، مسئله ما اساساً بحث روسیه یا آمریکا نیست. ما با هر کشوری که بهصورت معقول با ما همکاری کند، روابط خوبی خواهیم داشت. این موضوع در مورد هر کشوری صدق میکند، حتی در مورد آمریکا. اگر آمریکا اقداماتی علیه ما انجام ندهد، تحریم نکند، به ما حمله نظامی نکند و اینهمه توطئه علیه ما ترتیب ندهد، طبیعتاً میتوانستیم مانند سایر کشورها با آن رابطه داشته باشیم. بنابراین، مطرح کردن بحث روسیه، نوعی دلنگرانی آمریکایی است. آنها نگرانند که رفتار بسیار زشت و متجاوزانهشان علیه ایران، به بهبود روابط ایران با سایر کشورها منجر شده است. البته، ما روابط خود با کشورها را بدون توجه به موضوع آمریکا پیش میبریم و در این خصوص پاسخگو هستیم. لذا طرح این موضوع که کاملاً آمریکایی است و ایجاد دغدغه در مورد روسیه، نشاندهنده این است که سیاست خارجی ما مستقل نیست و مبتنی بر منافع متقابل است. کشوری که به ما تجاوز کند، در برابرش میایستیم، و کشوری که با ما مراودات محترمانه داشته باشد، ما نیز متقابلاً مراودات محترمانهای با آن خواهیم داشت. این اصل قضیه است.
آنچه آمریکا انجام میدهد، انتقال دلنگرانیهای کاخ سفید به تهران است. اینکه گفته میشود لاوروف یا روسیه مکانیزم ماشه را مهندسی کردهاند، بسیار عجیب به نظر میرسد، زیرا روسیه و چین علاقهای به حذف حق وتوی خود ندارند، چرا که این حق وتو قدرت مهمی در اختیار آنهاست. بعید میدانم این ادعا درست باشد. اساساً اشکالات ما در مورد برجام به این کشورها ارتباطی ندارد. ما خودمان برجام را پیش روی خود قرار دادیم. پیش از تصویب، در طول تصویب و پس از آن، این توافق اشکالات مهلکی دارد، چه از نظر زیربنایی و چه از نظر عملیاتی. این موضوع نه به روسیه ربط دارد، نه به چین، نه به آمریکا، بلکه به خود ما مربوط است. بحث ما این است که چرا ما بهعنوان کشوری توانمند باید چنین مسیری را انتخاب کنیم؟