جلال آل احمد در جمله معروفی درباره اعدام شیخ فضل الله نوری می نویسد: “در آن روز بود که نقش غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این مملکت، افراشته شد.”
شیخ فضل الله نوری در برابر جریانی ایستاد که رهبر فکری آن ملکم خان بود با ایده محوری “اخذ تمدن غربی بدون تصرف ایرانی.” ایده ای که توسط سید حسن تقی زاده پیگیری شد: باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی شد.
این ایده خطرناک که ایرانی حق تصرف در تمدن غربی را ندارد و حتی حق ندارد مشروطه غربی را مقید به مشروعه کند، ریشه در نادیده گرفتن ظرفیت های درونی جامعه ایران داشت. برخی از روشنفکران و دولتمردان آنچنان مرعوب و مفتون قدرت نظامی و تکنولوژی غرب شده بودند که فراموش کردند تمدن غربی تا چه حد وام دار دانش و تمدن شرقی از جمله ایران بوده است.
ایده نفی تصرف ایرانی ملکم خان را می توان آغاز تئوریزه کردن پارادایم تسلیم دانست. در خوشبینانه ترین حالت، حامیان این پارادایم معتقد بودند با تسلیم در برابر غرب می توان به پیشرفت دست یافت. اما زمان نشان داد که تمدن غربی مانند تمدن شرقی گشاده دست نیست که زکات دانش را نشر آن بداند و پیشرفت را برای همه انسان ها بخواهد. غرب همینکه از نردبان ترقی بالا رفت، آن را انداخت تا جایگاه برتر خود را تثبیت کند و به استعمار و غارت دیگر کشورها پرداخت. بر این اساس، اگر در خدمت این نظم قرار نداشته باشید و بخواهید مناسبات ناعادلانه این نظم را بر هم زده و از نردبان دانش بالا روید و تمدن خود را بنا کنید، با موشک و بمب افکن مواجه خواهید شد.
اما با وجود افول قدرت تمدنی غرب، پارادایم تسلیم همچنان مرعوب و مفتون آن است. یکی از وجوه این واقعیت تلخ را می توان در معاهده های مجملی مشاهده کرد که طرف غربی تعهداتی مهمل می دهد و طرف ایرانی ضمانت هایی مفصل. از عهدنامه مجمل تا برجام بیش از دویست سال است که پارادایم تسلیم، حق تصرف خود را حتی در معاهدات نیز نادیده گرفته است و گویا همیشه فرانچسکوهایی حضور دارند تا تعهداتی متقن را برای ایران دیکته کرده و تعهداتی مهمل را برای خودشان مکتوب کنند.
تجربه دویست ساله گواهی می دهد که چنین معاهدات و توافقاتی یکی از ابزارهای تقویت و تحکیم نظم استعماری در منطقه و جهان است و هیچ آورده ای برای ایران نداشته است. امری که امید می رود در داستان توافق با آژانس تکرار نشود. چرا که توافقاتی که در این نظم استعماری صورت می گیرد، توافقاتی با تعهدات یکسویه است که گام به گام شما را به عقب می راند و هیچ پیشرفتی در آن وجود ندارد.