جامعه ما این روزها بار سنگین بحرانهای اقتصادی دهههای اخیر را بر دوش میکشد و در چنین شرایطی مسعود نیلی با ادعای عجیب خود بحران جدیدی در عرصه فهم اقتصاد ایجاد کرده است. او که سالها بلندگوی جریان حاکم بر اقتصاد ایران بوده اکنون با ادعای پیروی از «مکتب علم اقتصاد» در واقع به اعترافی تاریخی دست زده است. مسعود نیلی در مصاحبه اخیر خود می گوید: از من می پرسند به کدام مکتب اقتصادی تعلق داری؟ مکتب لیبرال؟ نهادگرایی؟ یا نئولیبرالیسم؟ من می گویم مکتب علم اقتصاد!
این ادعای به ظاهر علمی پرده از حقیقتی اساسی برمیدارد: آنچه نیلی و همفکرانش همه این سالها علم اقتصاد مینامیدند در واقع مکتبی ایدئولوژیک با گزارههای ارزشی و هنجاری مشخص بوده است.
نیلی که سالها اقتصاد را همچون فیزیک میدانست و قائل به اقتصاد شرقی و غربی نبود اکنون با این اعتراف ضمنی نشان میدهد که یا تفاوت علم و مکتب را نمیفهمد یا عامدانه از شفافیت فکری فرار میکند. اگر اقتصاد واقعا علمی خنثی همچون فیزیک است پس چرا در مسائل اساسی مانند تورم و ارز این همه اختلاف نظر وجود دارد؟ چرا سیاستهای اقتصادی تدوین شده توسط نیلی و همفکرانش در دهه هفتاد به فاجعه تعدیل ساختاری انجامید؟ کدام اندیشمندی است که فقط کمی با فلسفه علم آشنا باشد چنین عبارت غلطی را می تواند بشنود و نقد نکند؟
پرسش اساسی اینجاست: اگر مکتب فکری نیلی واقعا علمی است پس چرا در طول سه دهه حاکمیت این تفکر بر اقتصاد ایران شاهد نتایج فاجعهبار بودهایم؟ چرا با وجود دو هزار روز حضور نیلی به عنوان مشاور و دستیار ویژه رییس جمهور مشکلات اقتصادی نه تنها حل نشد که عمیقتر شد؟ پاسخ روشن است آنچه علم اقتصاد نامیده میشود در واقع مکتبی ایدئولوژیک است که با نقاب علمی به تحمیل دیدگاههای نئولیبرالی میپردازد.
این اقتصاد علمنما در واقع همان دگمهای اقتصاد نئوکلاسیک است که با نقاب علمی پیادهسازی میشود. مکتبی که انسان را به موجودی تکبعدی تقلیل میدهد که تنها انگیزهاش حداکثرسازی سود است و جامعه را به بازاری بزرگ تبدیل میکند. این نگاه با ارزشهای اسلامی و عدالتخواهانه انقلاب ایران در تضاد کامل قرار دارد.
نیلی که از پذیرش هویت واقعی فکری خود شرم دارد پشت واژه علم پنهان میشود تا از مسئولیت تاریخی شکستهایش شانه خالی کند. این فرار از شناسنامه فکری در حالی صورت میگیرد که ملت ایران نتایج سیاستهای این مکتب را در سازمان برنامه در سیاست توسعه صنعتی و در بحران دهه نکبت با پوست و استخوان لمس کردهاند.
تاریخ نشان داده است اقتصاد علمنمایی که نیلی نمایندگی میکند نه راه حل که خود بخشی از مشکل است. این اقتصاد با تکیه بر فرمولهای انتزاعی و نادیده گرفتن واقعیتهای جامعه ایران تنها به توجیه سلطه اقتصادی غرب میپردازد.
راه برونرفت از بحران کنونی نه در بازگشت به همان تفکرات کهنه نئولیبرالی که در تدوین الگوی اقتصادی بومی مبتنی بر ارزشهای انقلابی و عدالتخواهانه است. الگویی که انسان را موجودی چندبعدی میداند و عدالت را پیشرفت مردم پایه تعریف می کند و در خدمت کرامت انسانی قرار میدهد نه سود و سرمایه تعداد معدودی از صاحبان قدرت و ثروت.
برای درک عمق این فریب بزرگ مطالعه کتاب ارزشمند “فریب بزرگ علم اقتصاد یا اقتصاد علمنما” اثر پروفسور مسعود درخشان به تمامی دغدغهمندان اقتصاد ایران توصیه میشود. این اثر نافذ پرده از چهره واقعی آنچه علم اقتصاد خوانده می شود برمیدارد و نشان میدهد که چگونه مسیر علم توسط نهاد قدرت و نهاد ثروت جهت دهی شد و به ابزاری برای سلطه گری تبدیل گشت.