نبرد اراده‌ها؛ غرب با قطعنامه، ایران با بازدارندگی

شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی روز پنجشنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۴ (۲۰ نوامبر ۲۰۲۵) با ۱۹ رأی موافق، ۱۲ ممتنع و ۳ مخالف، قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی با همراهی آمریکا را علیه برنامه هسته‌ای ایران به تصویب رساند. در این قطعنامه از ایران خواسته شده مطابق پروتکل الحاقی عمل کرده و اطلاعات جامع درباره وضعیت ذخایر اورانیوم غنی‌شده و تأسیسات تحت پادمان، از جمله مراکزی که در جریان جنگ ۱۲ روزه آمریکا علیه تهران هدف قرار گرفته بودند، در اختیار آژانس قرار دهد. با این حال، آثار قطعنامه‌ها و گزارش‌های آژانس دیگر همچون گذشته و مشابه گزارش‌های جامع رافائل گروسی نیست. بیشترین تأثیری که آژانس و کشورهای اروپایی می‌توانستند بگذارند، پیش از جنگ ۱۲ روزه بود و عملاً همان فشارها باعث شکل‌گیری آن جنگ شد. از این پس، این قطعنامه‌ها تنها نقش ابزار فشار سیاسی را بازی می‌کنند؛ نه تعیین کننده مسیر فنی برنامه هسته‌ای ایران.
هدف اصلی قطعنامه ها
هدف اصلی این قطعنامه‌ها، افزایش فشار روانی و سیاسی بر ایران است؛ به‌ویژه از طریق در اختیار گذاشتن ابزار فشار به جریان غرب‌گرا در دولت، وزارت خارجه و بخش‌هایی از حاکمیت. این جریان با استفاده از فضای روانی، ترساندن جامعه و تأثیرگذاری بر اقتصاد، تلاش دارد ایران را دوباره به سمت مذاکرات بی‌حاصل بکشاند و این روند را همچون اهرمی برای امتیازگیری غرب جلوه دهد. در همین حال، اگر تروئیکای اروپایی و آژانس بخواهند موضوع ایران را دوباره به شورای امنیت ارجاع دهند، به دلیل نبود اجماع و وتوی قطعی چین و روسیه با شکست و تحقیر بیشتری روبه‌رو خواهند شد. بنابراین خط فشار کنونی غرب بر ایران، بیشتر ابعاد روانی و تبلیغاتی دارد و هدف آن ایجاد اختلال در دستگاه محاسباتی تصمیم‌گیران جمهوری اسلامی است؛ تا امتیازاتی را که در جنگ ۱۲ روزه نتوانستند به دست آورند، از طریق فشار سیاسی و جنگ شناختی جبران کنند.
آیا این قطعنامه و فشارها به جنگ میان ایران و رژیم صهیونیستی منجر خواهد شد؟
ارزیابی های نظامی و پیش بینی وقوع جنگ کار بسیار پیچیده ای است که شامل بررسی های گوناگون و بررسی شرایط مختلف در بسیاری از عرصه ها است و صرف یک قطعنامه برای ایجاد و شروع جنگ کافی نیست. اما ارزیابی که در شرایط عادی حکایت دارد اینگونه است که تجربه جنگ ۱۲ روزه نشان می‌دهد که احتمال درگیری تمام‌عیار فقط میان ایران و رژیم صهیونیستی بسیار پایین است. جنگ اخیر ثابت کرد که رژیم صهیونیستی فاقد توان آغاز یک جنگ گسترده و فرسایشی با ایران است. ساختار دفاعی اسرائیل توان مقابله با حجم، سرعت و تنوع موشک‌های بالستیک و هایپرسونیک ایران را ندارد و سامانه‌های پدافندی موجود تنها در برابر بخش محدودی از این تهدیدها کارآمدند.
از سوی دیگر، تکیه اصلی اسرائیل بر نیروی هوایی و جنگنده‌ها است؛ اما تجربه نشان داد که قدرت هوایی ـ هرچند پیشرفته ـ به‌تنهایی قادر به وادار کردن کشوری با عمق راهبردی و پراکندگی جغرافیایی ایران به عقب‌نشینی نیست. ایران نیز در جریان جنگ ۱۲ روزه نقاط ضعف و قوت طرف مقابل را به‌دقت شناسایی کرد و اکنون در موقعیت بازدارندگی بالاتری قرار دارد.
سامانه تاد آمریکا که یکی از محدود ابزارهای مؤثر علیه موشک‌های بالستیک به شمار می‌رود، با ظرفیت تولید محدود و چرخه جایگزینی کند مواجه است. آمریکا پس از مصرف قابل‌توجه این سامانه‌ها در جنگ ۱۲ روزه با چالش جدی در بازسازی ذخایر خود روبه‌رو شد؛ موضوعی که یکی از عوامل صدور درخواست آتش‌بس در همان بازه کوتاه بود.
بر این اساس، احتمال شکل‌گیری یک جنگ تمام‌عیار میان ایران و رژیم صهیونیستی بسیار پایین است. ممکن، اقداماتی محدود و نقطه‌ای است؛ آن‌ هم در شرایطی که طرف مقابل اطمینان داشته باشد پاسخ ایران در همان سطح و قابل مدیریت خواهد بود. هرگونه احتمال پاسخ نامتقارن یا چندبرابری از سوی تهران، رژیم صهیونیستی را از چنین اقداماتی بازمی‌دارد. اما این تحلیل باز بسته به شرایط بین المللی و داخلی در هر زمانی متفاوت است. خصوصا در زمانی که نظم های هشتاد تا صد سال آینده جهان تعیین می شود لذا در بزنگاه های تاریخی با شرایط عادی و معمولی اقدامات متفاوت می شوند و جنگ و اقدامی که در شرایط عادی غیر قابل توجیه باشد در شرایط بزنگاهی توجیه پذیر می شوند. به همین جهت در حال کنونی که ما به سر میبریم و شرایط بزنگاهی است باید برای هر شرایط و اقدامی آماده بود زیرا شرایط برای دو جبهه شرایط مرگ و زندگی است.

سناریوی ممکن: حملات نقطه‌ای مشروط
محتمل‌ترین سناریوی رژیم صهیونیستی، تنها حمله نقطه‌ای است؛ یعنی حمله محدود به یک هدف مشخص، اما تنها زمانی که مطمئن باشد: پاسخ ایران در همان سطح و متعارف خواهد بود و توازن بازدارندگی برهم نخواهد خورد. اگر ایران در پاسخ به یک حمله محدود، به‌صورت چندبرابری پاسخ دهد، رژیم صهیونیستی اساساً جرئت آغاز حمله را نخواهد داشت. تمام تلاش غرب و آژانس این است که با جنگ روانی و فشار اجتماعی و اقتصادی، محاسبات ایران را دچار اشتباه کنند تا پاسخ‌های ایران محدود و قابل پیش‌بینی شود.
چگونه می‌توان این روند فشار را شکست؟
مسیر فعلی ایران، آژانس، تروئیکا و آمریکا با اقدامات معمولی تغییر نخواهد کرد و این جریان فشار، قطعنامه و جنگ روانی ادامه می‌یابد. برای بر هم زدن کامل این روند، یک اقدام ساختاری و بازدارنده وجود دارد. خروج از NPT طبق بند ۱۰ معاهده.
طبق ماده ۱۰ ان‌پی‌تی، ایران می‌تواند از این معاهده خارج شود. خروج از NPT :
الزاماً به معنای حرکت به سمت ساخت سلاح هسته‌ای نیست؛ اما ساختار فشارهای حقوقی غرب را از ریشه برهم می‌زند،و با هماهنگی ایران، چین و روسیه می‌توان هجمه تبلیغاتی علیه ایران را خنثی کرد. با ابتکاراتی که قابل ارائه است می توان همراهی چین و روسیه را با خود داشت و مسیر جدید را در عرصه نظم جهانی باز کرد. در مقاطع تاریخی حساس، اقدامات بزنگاهی لازم است؛ زیرا اقدامات معمولی قادر به تغییر توازن قدرت نیستند.

مقالات مرتبط

گاهی تاریخ تکرار می‌شود…

گاهی تاریخ تکرار می‌شود، اما در لباس‌های مختلف… گاهی مظلومیت، چادر بر…

30 آبان 1404

ژاپن؛ مستعمره‌ی راهبردی

رویای «دوست و متحد راهبردی آمریکا بودن» را همه شنیده‌ایم و ژاپن…

تامل در دعای مکارم الاخلاق امام سجاد ( علیه السلام )

اندیشه سیاسی اسلام، گنجینه‌ای است که تنها در قالب سخنرانی و مقاله…

دیدگاهتان را بنویسید