ایران سرزمین دلاور مردانی است که ایستادگی و مقاومت بند بند وجودشان را فرا گرفته است ایرانی که هرگز نگذاشت دشمنی اجنبی در خاکش حاکم شود و هیچ استعمارگری نتوانست خواب استعماری خودش را تعبیر کند جای جای ایران پر است از تقابل با استعمارگران پیرو پوسیده از شمال تا جنوب ایران پر از خاطرات قهرمانان این سرزمین حتی در سخت ترین روزهای خود است اقوام مختلف به تقابل با انگلیسی ها ایستاند و یکی از اقوام عربهای جنوب ایران بودند.
روزی روزگاری انگلیس به عرب های خوزستانی پیشنهاد امان نامه داد تا سرزمین شان را اشتغال کنند اما اعراب ایستادند و با دستان خالی وحرب المنبور را رقم زدند، نبرد دلاوری و استکبارستیزی بر می گردم دقیقا به صد و ده سال پیش جنگ جهانی اول بود. جهان به جان خودش افتاد مرزها به شخره گرفته شد و استعمار شاه کلید قدرت شد. جنگ پیشروی می کرد و جان انسانیت را از رگهای زندگی بیرون می کشید تا انسان آن اشرف مخلوقات آزاد از بند اسارت برده ی انسان نماهایی دیگر شود؟ کسانی که به خاک ها پورش می بردند تا جیب هایشان را با اموال غصبی پر کنند؛ برده ی انگلیسی ها.
عرب های خوزستان چه داشتند؟ جز شمشیر و داس و است چه داشتند؟ جز ایمان و توکل و ذکر یا حسین (ع) انگلیسی ها پانصد عرب ها چه داشتند؟ جز غیرت و خاک و حماسه انگلیسی ها فکر می کردند و چه ساده است شکستن این آدم ها اول اسب هایشان را تیرباران می کنیم. بعد ار شمشیرهایشان را می شکنیم و در آخر غرور و دینشان را دو دستی می بازند چون خورده اند از خدایی که به کمکشان نیامد و محمدی که دستشان را نگرفت و پس سینه مان اسر آرنولد ويلسون» به خودش زحمتی نداد و فقط نامه نوشت به عشایر منطقه ی دشت آزادگان اقشون انگلیس هیچ گونه دشمنی با شما ندارند الداشما نیز به نوبه ی خود اجازه دهید لشگریان بریتانیا به راهشان ادامه دهندان
به راهشان ادامه دهند؟ با شما کاری ندارند؟ چه شوخی خنده آوری مگر این خاک برای این مردم نبود؟ مگر ایران وطن عرب های خوزستانی نبود؟ راه را باز کنند تا نام محمد (صلی الله علیه و آله) را از مادته ها پایین بکشید؟ راه را باز کنند تا استعمار و استثمارشان کنید؟ تا برده شوند؟ نه، جواب چنین نامه ای را باید با خون نوشت و قسم به محمد (صلی الله علیه و آله) و قسم به شهید کربلا و قسم به خونی که در رگ هایمان جریان دارد، اگر آسمان به زمین و زمین به آسمان دوخته شود، به هیچ وجه اجاره ای عبور به قوای انگلیس را نخواهیم داداه و برای جنگ آماده شدند؛ با و قاله ، با همگوار» با «نیزه و با شمشیر
عرب ها خودشان را به دشت و منیوره رساندند و چادر زدند. در انتظار جهاد و خون و خاک در انتظار ایستادن مقابل انگلیسی هایی که هیچ کس در برابرشان نایستاد. چادر زدند و منتظر ماندند. با شمشیرهایی کشیده و صورت هایی آفتاب سوخته اما با صلابت با موهایی به سیاهی شب که نور ایمان در طره به طرداش می رقصید
جز ایمان و توکل و ذکر یا حسین (ع) انگلیسی ها پانصد شیرمرد عرب را به گلوله بستند. گشتند اما بیشتر ما کشته شدند. معادلاتشان به هم ریخت. گرمای گلوله ها بهای و محمدی که دستشان را نگرفت و پس سینه مان شکافت اما تیزی شمشیر عرب ها استخوانشان را شکسته بود.
قوای متجاوز انگلیس عقب رفت مثل یک روباه زخمی و بعد از آن از چهار جهت روزه کشید؛ از شادگان و سوسنگرد و اهواز و زرگان چه کسی در برابر آنها ایستاد؟ دولت وقت قاجار آنها خوزستان را به حال خودش رها کرده بودند تا به استعمار برود. ترس ترس. هستند – ترس اما عرب ها بر فتوای جهاد بوسه زدند و در میدان غلتیدند، بی ذره ای ترس عرب ها بیرون آمدند. قبیله پشت قبیله. مرد پشت مرد. بنی طرف، بنی سالم خزرج، حيادر سواعد. عچرش، زرگان باوی، حمیدی، نواصر سلامات، بنی کعب و سادات، هیچ مردی و هیچ عربی در خانه نماند. چون تیل خروشیدند و لوله های نفت انگلیسی ها را منفجر کردند. تا مقبره شان شود.
در آخرین لحظات آمیخته شدن باروت و خون عرب ها در میدان پاهای همدیگر را با چفیه به هم بسته بودند. غربی های عربی دیگر را که اگر انگلیسی ها به آن ها رسیدند پا پس نکشند که عقب نشینی برای عرب یعنی تنگ که اگر می خواهی خاکم را بگیری اول باید از جنازه ام رد شوی اجنبی
بریتانیا از عرب های خوزستان شکست خورد عقب رفت و قدرت استعمارش به سخره گرفته شد اما غرب ها به حرم ندادن خاک محکوم شدند به تبعیدا به دور شدن از عطر گرم و شیرین نخل های خوزستان سال ها بعد انگلیس، در کالید درضا شاه، حلول کرد. آنها شصت ضرب عرب ها را چشیده بودند و حالا انتقام به شکل البعيده بود.
آنچه در بالا خوانید یکی از خاطرات مردم مسلمان عرب زبان در خصوص ایستادگی مقابل استعمار انگلیسی ها بود.
ایستادگی هایی که حمید طرفی در کتاب انگلیس و جهاد مردم مسلمان عرب خوزستان به آن پرداخته است و از حوادث جنگ جهانی دوم و زمانی که انگلستان بخشی از خاک خورستان را به تصرف درآورده بود و همچنین درگیری هایی که در اهواز و شادگان رخ داده، سخن گفته است.
نکته جالب این ایستادگی ها ، ایمان حیا ایثار و عزت مندی مردمان جنوب و غرب های خوزستانی است.
در واقع این کتاب روایت کننده دفاع مقدس کوچک در سال های دور است که در تپه های المنبور رخ داده است. این کتاب با بهره گیری از منابع غنی و نگارش تاریخ جهادگران تدوین شده است. خاطرات مجاهدين جهاد المنيور علما و مراجع تقلید شیعه و جهاد مردم مسلمان خوزستان، مشارکت زنان در جهاد المنبور، تهاجم به سوسنگرد و نبرد ۱۲ روزه دینی طرف، و انگلیس برخی از موضوعات بیان شده در این کتاب بودند تا به استعمار برود. ترس ترس. هستند –
حمید طرفی نویسنده کتاب وی پژوهش های مهمی برای زنده نگه داشتن بادان مبارزات صورت داده است.